در
کتابخانه
بازدید : 552691تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand جمهوری اسلامیجمهوری اسلامی
Expand مسائل حكومتمسائل حكومت
Expand اسلام و انقلاباسلام و انقلاب
Expand ایران و اسلامایران و اسلام
Expand عظمت و انحطاط مسلمینعظمت و انحطاط مسلمین
Collapse اسلام و مقتضیات زماناسلام و مقتضیات زمان
Expand اجتهاداجتهاد
Expand امر به معروف و نهی از منكرامر به معروف و نهی از منكر
Expand بردگیبردگی
Expand تكاملتكامل
Expand تكامل اجتماعی انسان در تاریختكامل اجتماعی انسان در تاریخ
Expand جامعه و تاریخجامعه و تاریخ
Expand <span class="HFormat">فهرست ها</span>فهرست ها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
(ایدئولوژیهای محدود و ایدئولوژی كلی)
1. در كتاب بعثت و ایدئولوژی صفحه ی 10، از كارل ماركس نقل می كند (ولی مدرك نمی دهد) كه:
ضرورت تغییر ایدئولوژیها
هیچ نوع نظم اجتماعی پیش از آنكه تمام نیروهای تولیدی مربوط به آن به درجه ی تكامل نرسیده اند (كذا) از میان نمی رود و هیچ گاه قبل از آنكه شرایط وجودی روابط در رحم جامعه ی سابق پخته و رسیده نشود (كذا) روابط تولیدی جدید و عالیتر به ظهور نخواهد رسید، لهذا بشریت همیشه تنها مسائلی را تحت نظر می گیرد كه قادر به حل آن است. . . و یك مسئله تنها هنگامی به وجود می آید كه شرایط مادی لازم برای حل آن نیز وجود پیدا كرده یا لااقل در شرف تكوین و ایجاد است. یك روش تازه ی تولید محصول كه در یك محیط ایدئولوژیك خصمانه به وجود آید پایدار نبوده، پیش از آنكه نمو كند از میان می رود. اما فشار ایدئولوژی شایسته ی سیستم قدیم بر دوش مردم روز به روز افزون می گردد تا به نقطه ی غیرقابل تحمل نزدیك شده و وقت درهم شكستن آن فرا رسد.
2. در همان كتاب، صفحه ی 30 درباره ی نظریه ی هگل درباره ی دیالكتیك و ناسیونالیسم (و روح زمان) [1]می گوید:

جلد دهم . ج1، ص: 211
سخن هگل درباره ی سیر تاریخ ملی
در نظر هگل و بسیاری دیگر تجدید بنای ملی و ملیت و اتكاء فرد به مواریث گذشته ی فرهنگ ملی یكی از اصول قرار گرفت.

هگل چنین اعلام داشت كه نیروهای غیر شخصی كه ذاتی جامعه است به خودی خود پیروی از سرنوشت (ظاهراً مقصود، نظام اصلح و احسن است) [2]می نماید.
روح زمان و روح ملت و عقل مطلق بودن دولت
بدین طریق خاصیت برجسته ی فلسفه ی هگل ارزش اعلایی بود كه برای دولت ملی قائل گردید. طبق تفسیر هگل از تاریخ، ملت است كه واحد مشخص و بارز را تشكیل می دهد نه فرد، و تمدن وسیع جهانی از تجلیات عنصر ملی تشكیل شده است. بنابراین دولت، رهبر و هدف تكامل ملی است. هگل دولت را عقل مطلق ملهم و بارقه ی الهی جاودانی می داند.
قانون تكامل به منزله ی اصول متعارفه است
هگل در روش مطالعه ی تاریخی خود با دیالكتیك چنین فرض می نماید كه در طبیعت یك نمونه ی واحد یا یك قانون تكامل وجود دارد كه به جای علم متعارفه و بدیهیات اخلاقی، مراحل لازم تكاملی اخلاقی و اجتماعی را نشان می دهد.
3. در صفحه ی 61 می گوید:
هر ایدئولوژی مخلوق شرایط اقتصادی است
در قرن 19 ماركس اصلاً زیر اصالت تصورات و افكار و ایده ها زده، آنها را معرّف حقیقت در یك جامعه نمی شناخت و ایدئولوژی را مخلوق شرایط اقتصادی (نه عقلی) می دانست.

فاشیستها پا از این بالاتر گذاشته، گفتند: ما افسانه ی خویش را خلق كرده ایم و افسانه ی ما ایمان و شور و هیجان است و ضرورت ندارد كه حقیقت و واقعیت داشته باشد، افسانه ی ما بدین سبب واقعیت دارد كه محرك است.

جلد دهم . ج1، ص: 212
4. ص 77:
احتیاجات بین المللی و بین الفلكی
. . . چرا شرایط و صفاتی را كه منطقاً یك ایدئولوژی خوب مناسب با زمان باید داشته باشد بررسی نكنیم؟ ببینیم آن ایدئولوژی مطلوب كه جوابگوی احتیاجات و مخصوصاً امكانات بشر بین المللی این قرن و بین الفلكی قرون آینده باشد كمّ و كیفش چگونه است؟ . . .
ایدئولوژی نمی تواند محدود به یك جنبه مثلاً اقتصاد باشد
در دنیایی كه جنگها و حكومتها عام و كلی هستند. . . آیا ایدئولوژی می تواند فقط توجه و نظر به یك جنبه از جنبه های اجتماع و انسان مثلاً اقتصاد داشته باشد؟
ایدئولوژی نباید طبقه ای باشد
تجربه ی گذشته آیا به ما نیاموخته است كه عوامل مؤثر روی انسان متغیر و بی شمار است و باید به همه ی جوانب نگاه كرد؟
ایدئولوژی نباید محدود به عمر یك نسل و مخصوص یك رژیم خاص باشد
بعلاوه آیا ایدئولوژی باید محلی و طبقه ای باشد یا جهانی؟ در عصری كه مسافرتها از آستانه ی صوت تجاوز نموده می خواهد به سرعت نور برسد و ترقی و تحولها فوق العاده تند است، آیا مسخره نیست كه میدان دید ایدئولوژی محدود به عمر كوتاه نسل و به رژیمهای فعلی خودمان باشد؟
5. ص 82:
مثال عالی طرح كلی شهر و سپس اقدامات جزئی و طرحهای اختصاصی در چهارچوب طرح كلی
. . . همان طور كه در طرحهای بزرگ شهرسازی و عمرانی و در برنامه های وسیع كشوری معمول است كه یك نقشه ی كلی و شالوده ی اساسی قابل توسعه با خطوط اصلی متناسب و به منظور هدف عالی مورد نظر تدوین می گردد و روی كاغذ می آید و سپس اقدامات اجرایی و عملیات اختصاصی با واقع بینی های دائم و دقیق به فراخور احتیاجات و امكانات ولی در چهارچوب و با رعایت طرح كلی متدرجاً انجام می گردد.
جلد دهم . ج1، ص: 213
6. ص 87:
ایدئولوژیهایی كه مخلوق نیازهای محدود بوده است
ایدئولوژیهای بشر همه مخلوق اوضاع و شرایط زمان مربوط و به منظور و متناسب با مشكلات و مسائل مطروحه بوده اند.

ایدئولوژی آتن و نظریه ی ارسطو برای دولت شهر آتن و پنج قرن قبل از میلاد خوب بود و وقتی اسكندر آمد سكه ی بی اعتبار شد.

مكتب رواقیون حلاّل مشكل عاقلانه و بلنداندیشی برای امپراطوریهای جانشین اسكندر بود و به استقبال مسیحیتی كه جایش را گرفت می رفت. ماكیاولی رگ حساس مكان و زمان خود یعنی ایتالیای وارث ملوك الطوایفی قرون وسطی را خوب درك كرده بود. . .
اگر الوهیت و نبوت را قبول داشته باشیم، ایدئولوژی الهی كه منشأ ازلی و دیدگاه عالی دارد دارای اعتبار و اولویت همیشگی خواهد بود.

[1] [عبارت داخل پرانتز از استاد شهید است. ]
[2] [عبارت داخل پرانتز از استاد شهید است. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است