(ایدئولوژیهای محدود و ایدئولوژی كلی)
1. در كتاب بعثت و ایدئولوژی صفحه ی 10، از كارل ماركس نقل
می كند (ولی مدرك نمی دهد) كه:
ضرورت تغییر
ایدئولوژیها هیچ نوع نظم اجتماعی پیش از آنكه تمام نیروهای تولیدی
مربوط به آن به درجه ی تكامل نرسیده اند (كذا) از میان نمی رود
و هیچ گاه قبل از آنكه شرایط وجودی روابط در رحم جامعه ی
سابق پخته و رسیده نشود (كذا) روابط تولیدی جدید و عالیتر
به ظهور نخواهد رسید، لهذا بشریت همیشه تنها مسائلی را
تحت نظر می گیرد كه قادر به حل آن است. . . و یك مسئله تنها
هنگامی به وجود می آید كه شرایط مادی لازم برای حل آن نیز
وجود پیدا كرده یا لااقل در شرف تكوین و ایجاد است. یك
روش تازه ی تولید محصول كه در یك محیط ایدئولوژیك
خصمانه به وجود آید پایدار نبوده، پیش از آنكه نمو كند از
میان می رود. اما فشار ایدئولوژی شایسته ی سیستم قدیم بر
دوش مردم روز به روز افزون می گردد تا به نقطه ی غیرقابل
تحمل نزدیك شده و وقت درهم شكستن آن فرا رسد.
2. در همان كتاب، صفحه ی 30 درباره ی نظریه ی هگل درباره ی
دیالكتیك و ناسیونالیسم (و روح زمان)
[1]می گوید:
جلد دهم . ج1، ص: 211
سخن هگل
درباره ی سیر
تاریخ ملی در نظر هگل و بسیاری دیگر تجدید بنای ملی و ملیت و اتكاء
فرد به مواریث گذشته ی فرهنگ ملی یكی از اصول قرار گرفت.
هگل چنین اعلام داشت كه نیروهای غیر شخصی كه ذاتی
جامعه است به خودی خود پیروی از سرنوشت (ظاهراً مقصود،
نظام اصلح و احسن است)
[2]می نماید.
روح زمان و
روح ملت و
عقل مطلق
بودن دولتبدین طریق خاصیت
برجسته ی فلسفه ی هگل ارزش اعلایی بود كه برای دولت ملی
قائل گردید. طبق تفسیر هگل از تاریخ، ملت است كه واحد
مشخص و بارز را تشكیل می دهد نه فرد، و تمدن وسیع جهانی
از تجلیات عنصر ملی تشكیل شده است. بنابراین دولت، رهبر
و هدف تكامل ملی است. هگل دولت را عقل مطلق ملهم و
بارقه ی الهی جاودانی می داند.
قانون تكامل
به منزله ی اصول
متعارفه است هگل در روش مطالعه ی تاریخی خود با دیالكتیك چنین فرض
می نماید كه در طبیعت یك نمونه ی واحد یا یك قانون تكامل
وجود دارد كه به جای علم متعارفه و بدیهیات اخلاقی، مراحل
لازم تكاملی اخلاقی و اجتماعی را نشان می دهد.
3. در صفحه ی 61 می گوید:
هر ایدئولوژی
مخلوق شرایط
اقتصادی استدر قرن 19 ماركس اصلاً زیر اصالت تصورات و افكار و ایده ها
زده، آنها را معرّف حقیقت در یك جامعه نمی شناخت و
ایدئولوژی را مخلوق شرایط اقتصادی (نه عقلی) می دانست.
فاشیستها پا از این بالاتر گذاشته، گفتند: ما افسانه ی خویش را
خلق كرده ایم و افسانه ی ما ایمان و شور و هیجان است و
ضرورت ندارد كه حقیقت و واقعیت داشته باشد، افسانه ی ما
بدین سبب واقعیت دارد كه محرك است.
جلد دهم . ج1، ص: 212
4. ص 77:
احتیاجات
بین المللی و
بین الفلكی. . . چرا شرایط و صفاتی را كه منطقاً یك ایدئولوژی خوب
مناسب با زمان باید داشته باشد بررسی نكنیم؟ ببینیم آن
ایدئولوژی مطلوب كه جوابگوی احتیاجات و مخصوصاً
امكانات بشر بین المللی این قرن و بین الفلكی قرون آینده باشد
كمّ و كیفش چگونه است؟ . . .
ایدئولوژی
نمی تواند
محدود به یك
جنبه مثلاً
اقتصاد باشددر دنیایی كه جنگها و حكومتها
عام و كلی هستند. . . آیا ایدئولوژی می تواند فقط توجه و نظر به
یك جنبه از جنبه های اجتماع و انسان مثلاً اقتصاد داشته
باشد؟
ایدئولوژی
نباید طبقه ای
باشدتجربه ی گذشته آیا به ما نیاموخته است كه عوامل مؤثر
روی انسان متغیر و بی شمار است و باید به همه ی جوانب نگاه
كرد؟
ایدئولوژی
نباید محدود
به عمر یك
نسل و
مخصوص یك
رژیم خاص
باشدبعلاوه آیا ایدئولوژی باید محلی و طبقه ای باشد یا
جهانی؟ در عصری كه مسافرتها از آستانه ی صوت تجاوز نموده
می خواهد به سرعت نور برسد و ترقی و تحولها فوق العاده تند
است، آیا مسخره نیست كه میدان دید ایدئولوژی محدود به
عمر كوتاه نسل و به رژیمهای فعلی خودمان باشد؟
5. ص 82:
مثال عالی
طرح كلی شهر
و سپس
اقدامات جزئی
و طرحهای
اختصاصی در
چهارچوب
طرح كلی. . . همان طور كه در طرحهای بزرگ شهرسازی و عمرانی و در
برنامه های وسیع كشوری معمول است كه یك نقشه ی كلی و
شالوده ی اساسی قابل توسعه با خطوط اصلی متناسب و به منظور
هدف عالی مورد نظر تدوین می گردد و روی كاغذ می آید و
سپس اقدامات اجرایی و عملیات اختصاصی با واقع بینی های
دائم و دقیق به فراخور احتیاجات و امكانات ولی در
چهارچوب و با رعایت طرح كلی متدرجاً انجام می گردد.
جلد دهم . ج1، ص: 213
6. ص 87:
ایدئولوژیهایی
كه مخلوق
نیازهای
محدود بوده
است ایدئولوژیهای بشر همه مخلوق اوضاع و شرایط زمان مربوط و
به منظور و متناسب با مشكلات و مسائل مطروحه بوده اند.
ایدئولوژی آتن و نظریه ی ارسطو برای دولت شهر آتن و پنج قرن
قبل از میلاد خوب بود و وقتی اسكندر آمد سكه ی بی اعتبار شد.
مكتب رواقیون حلاّل مشكل عاقلانه و بلنداندیشی برای
امپراطوریهای جانشین اسكندر بود و به استقبال مسیحیتی كه
جایش را گرفت می رفت. ماكیاولی رگ حساس مكان و زمان
خود یعنی ایتالیای وارث ملوك الطوایفی قرون وسطی را خوب
درك كرده بود. . .
اگر الوهیت و نبوت را قبول داشته باشیم، ایدئولوژی الهی كه
منشأ ازلی و دیدگاه عالی دارد دارای اعتبار و اولویت
همیشگی خواهد بود.
[1] [عبارت داخل پرانتز از استاد شهید است. ]
[2] [عبارت داخل پرانتز از استاد شهید است. ]