1. درباره ی طبیعت كه یا تبدل اضداد هست و تركیب نیست یا
تركیب هست و تبدل اضداد نیست یا هیچ كدام نیست.
2. كلمه ی خوش آهنگ دیالكتیك
جلد دهم . ج1، ص: 559
3. مغلطه ای كه اینها درباره ی تفكر متافیزیكی به وجود آورده اند
4. بینش ابزاری
5. ما درباره ی پیش بینی، بحث علیت را طرح كردیم و آقای
شریعتمداری ایراد گرفتند.
6. سخن راسل راجع به ملاحظات اخلاقی
7. خصوصیت دیگر و ریشه ی اصلی دیالكتیك این است كه
اندیشه هم وضع دیالكتیكی دارد.
8. جنگهای پیش برنده ی تاریخ جنگ میان انسان رشد یافته و
انسان منحط است و این ناشی از تضاد درونی انسان است و تضاد
درونی عالیترین خصوصیت انسان است.
9. آنچه ماركس آورد یك سرمایه داری دولتی و یك استبداد
خشن و میلیتاریسم شدید دولتی بوده است كه در جهان كم نظیر
است.
10. چرا ما نگاهی به آن طرف دیوار آهنین نمی كنیم؟ چرا دیوار
آهنین را كشیده اند؟ چرا رادیوهای كشورشان فقط فرستنده های
خودشان را می گیرد؟ چرا در آنجا یك صدم آزادی ابراز عقیده وجود
ندارد؟ چرا درباره ی اینكه پیش بینی ها همه دروغ در آمد پس
سوسیالیسم علمی، علمی نیست، كسی فكر نمی كند؟
11. دو تلقی درباره ی انسان: نفی وجدان و یا اصالت وجدان
12. مسئله ی زیربنا و روبنا و اینكه همه چیز برای توجیه مناسبات
اقتصادی است
13. آزادی بشر تدریجاً از طبیعت و وابستگی اش به ایدئولوژی
14. ایراد بر دكتر خمسی كه منظور ما نفی ماتریالیسم تاریخی
است
15. سخن ماركس كه می گوید فلسفه تغییر است نه تفسیر، یعنی
مسلكی بودن و این خود نفی ماتریالیسم تاریخی است.
16. قرآن این جهت را كه آینده ی جهان تكامل است قبول دارد-
آیات مربوط به آخرالزمان.
جلد دهم . ج1، ص: 560
17. آقای شریعتمداری برای انكار قانون در تاریخ، منكر قانون
علیت شده اند.
18. بحث علل گرایش به مادیگری
19. بحث تكیه بر احساسات، داستان «ان الحیاة عقیدة و جهاد»
می رساند كه آنچه را كه [مستمع احساساتی ] می خواهد باید بگوییم،
داستان مزدك
20. به عقیده ی ما علل زیادی [برای بقای ماركس ] در كار است:
الف. آنچه آقای كتیرایی گفتند یعنی كوبیدن حكومتها، فلسفه ی
ضد قدرت و ضد تجمع ثروت است و ضد ظلم است.
ب. سخن آقای دكتر شریعتمداری، تكیه بر روی ضروریات
زندگی
ج. سخن آقای خمسی نه در مورد زمینی بودن و نه در مورد
تكامل صحیح نیست.
د. به عقیده ی ما تكیه بر احساسات نه منطق- عامل عاطفی
هـ. [ماركسیسم ] دنباله ی نهضتهای حقوق انسان [بود. ] تشكیلات
حزبی، استثمارها [ی موجود در جهان نیز از علل بقای ماركس ] بود.
و. غربزدگی شرق
ز. عامل نوید
ح. عامل نارسایی مفاهیم فلسفی كلیسایی، عامل استثمار
پس در میان عوامل، عامل منطق و علم در كار نیست. عامل
عاطفه ی انسانی، عامل ارضاء حس پرخاشگری و مبارزه جزء
[نیازهای ] جبری بشر است. عامل پناهگاه نسبت به مظلومان.
استفاده از مقدماتی كه قبلاً پیدا شد. از این جهت نظیر نظریات علمی
است كه به نام یك فرد تمام می شود.
جلد دهم . ج1، ص: 561