در
کتابخانه
بازدید : 815907تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
جلد نهم
مقدمه
Collapse سیره نبویسیره نبوی
سیره ی نبوی- 23 سال
سیره ی نبوی در تبلیغ اسلام- دانشكده ی الهیات مشهد، فروردین 53
سیره ی نبوی- روش تبلیغی رسول اكرم- سخنرانی مسجدالجواد در 28 صفر 92
سیره ی نبوی- مسجد جامع، دهه ی اول ربیع الثانی 95
یادداشت خلق و خوی نبوی
سیره ی نبوی- عفو مردان بزرگ- رأفت، وسیله ی جنگی سرداران بزرگ
رسول اكرم- نفوذ معنوی و تسخیر دلها
سیره ی نبوی- خلق و خوی نبوی
سیره ی نبوی
سیره ی نبوی- تفاوت سیره ی انبیا و غیر انبیا
یادداشت سیره ی رسول اكرم
سیره ی نبوی- كلیات
سیره ی نبوی- خلق و خوی الهی
سیره ی نبوی- سیره ی تحلیلی
سیره ی نبوی- اتقان عمل
سیره ی نبوی- رهبری
سیره ی نبوی
استفاده از سیره ی رسول اكرم
سیره ی رسول اكرم
رسول اكرم- قولوا لا اله الاّ اللّ?ه تفلحوا (فلاح توحید)
رسول اكرم چگونه و با چه شعاری مردم را جمع كرد- تقدس نهضت اسلامی و پیوند او با حقیقت
ایمان رسول اكرم به رسالت خود
رسول اكرم امّی بود
رسول امّی
پیامبر امّی
امّی بودن رسول اكرم
كلمه ی امّی
داستان حدیبیه
رسول اكرم- معراج
اخلاق رسول اكرم
رسول اكرم صلی الله علیه و آله و عبادت و تهجد و تأثیر آن در روح صحابه ی آن حضرت
رسول اكرم- دعا و استغفار
رسول اكرم صلی الله علیه و آله و مناسبات آن حضرت با علی علیه السلام
رسول اكرم صلی الله علیه و آله و تعدد ازواج
مدایح رسول اكرم
رسول اكرم و بنی هاشم
رسول اكرم- داستان شعب ابوطالب و نصرتهای ابوطالب
رسول اكرم و اصحاب
رسول اكرم و قریش
رسول اكرم- وحی و آراء شخصی
رسول اكرم- تعدد زوجات
رسول اكرم- از ولادت تا بعثت
یادداشت مولود رسول اكرم
ولادت رسول اكرم صلی الله علیه و آله
وفات رسول اكرم صلی الله علیه و آله
كلمات رسول اكرم
كلمات برجسته ی رسول اكرم
نفوذ كلام رسول اكرم و گیرندگی سیمای آن حضرت
خطبه های رسول اكرم صلی الله علیه و آله
رسول اكرم و هجرت
بعثت رسول اكرم
بعثت رسول اكرم- عامل بعث
بعثت رسول اكرم- مقاله ی «خودجوشی»
سیره ی رسول اكرم صلی الله علیه و آله
سیره ی رسول اكرم- خصایص آن حضرت
سیره ی نبوی- شخصیت الهی
شخصیت رسول اكرم
Expand امامتامامت
Expand امام علی علیه السلامامام علی علیه السلام
Expand حضرت فاطمه علیها السلامحضرت فاطمه علیها السلام
Expand امام حسن علیه السلامامام حسن علیه السلام
امام سجاد علیه السلام
Expand امام صادق علیه السلامامام صادق علیه السلام
Expand موسی بن جعفر علیه السلامموسی بن جعفر علیه السلام
Expand امام رضا علیه السلامامام رضا علیه السلام
Expand مهدی موعودمهدی موعود
Expand فهرست هافهرست ها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
1. در مجله ی آستان قدس، شماره ی 2 دی ماه 1339 مقاله ای به قلم آقای محمدتقی شریعتی بود. آیه ی مباركه یاقرأ باسم ربك الذی خلقرا عنوان كرده و به تناسب داستان معروف كه رسول اكرم در جواب فرشته كه به او گفت: اقرأو او فرمود: ما انا بقارئ، وارد بحث امی بودن رسول اكرم شده. اولاً نوشته كه تمام مسلمین در تمام ادوار اتفاق داشته اند بر امی بودن آن حضرت (به معنای درس ناخواندگی) و ثانیاً در آیه ی 157- 158 از سوره ی اعراف: .

الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مكتوباً عندهم فی التوریة و الانجیل. . . فامنوا باللّه و رسوله النبی الامی الذی یؤمن باللّه. . . .

بعد وارد این بحث شده كه معنای امی همان درس ناخوانده است كه به جای «مادرزاد» فارسی است، نه به معنای ام القرائی كه بعضی گمان كرده اند، زیرا اولاً هرچند در قرآن از مكه به ام القری تعبیر شده ولی عنوان وصفی دارد نه عنوان اسمی كه می فرماید: لتنذرام القری و
جلد نهم . ج9، ص: 55
من حولها، و معنای ام القری مركز قریه هاست مثل مركز استان یا مركز بخش و یا مركز كشور. لهذا در آیه ی 59 از سوره ی قصص می فرماید: و ما كان ربك مهلك القری حتی یبعث فی امها رسولاً، یعنی خداوند قرائی را هلاك نمی كند مگر آنكه در مركز آن قری پیغمبری بفرستد، و واضح است كه مقصود مكه نیست. و ثانیاً نسبت به ام القری «قروی» است مثل حنفی و سبائی و غیلانی در نسبت به ابوحنیفه و عبداللّه بن سبا و ام غیلان، نه امی. و ثالثاً در خود قرآن می فرماید درباره ی یهود: .

و منهم امیون لایعلمون الكتاب الاّ امانی و ان هم الاّ یظنون.

فویل للذین یكتبون الكتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عند اللّه. . .
(بقره، 78- 79).

و رابعاً مقام، مقام توجه دادن مردم است به عظمت مطلب و الهی بودن و خارق العاده بودن آن كه از میان مردمی بی سواد مردی كتاب نخوانده را برانگیخت كه آیات خداوند را بر آنها خواند و آنها را مهذب ساخت و كتاب و حكم به آنها آموخت. .

2. از سایر آیات قرآن مخصوصاً در مواردی كه امیون قرینه ی اهل كتاب قرار داده شده، فهمیده می شود كه مقصود از «امیین» كتاب ناخوانده ها می باشند. .

3. در بعضی آیات دیگر قرآن نیز تأیید شده كه پیغمبر قرائت و كتابت نمی دانسته، مثل آیه ی 48 از سوره ی عنكبوت: .

و ما كنت تتلوا من قبله من كتاب و لاتخطه بیمینك اذاً لارتاب المبطلون. .

و آیه ی 52 از سوره ی شوری: .

و كذلك اوحینا الیك روحاً من امرنا ما كنت تدری ما الكتاب
جلد نهم . ج9، ص: 56
و لا الایمان. . . .

4. ولی در روایاتی آمده كه مقصود از «امّی» انتساب به مكه است، هرچند به عقیده ی آقای شریعتی ریشه ی اسرائیلی دارد (بحار، جلد 6، صفحه ی 172) . .

5. یك مطلبی هست در اینجا و آن اینكه آیا پیغمبر تا آخر عمر به حال امی بودن باقی ماند و یا آنكه در همان آغاز وحی در اثر اعجاز وحی و امر تكوینیاقرأ، رسول اكرم خوانا شد؟ باید تحقیق و مطالعه شود [1]. .

6. رجوع شود به تفاسیر، راجع به آیه ی كریمه ی: .

و قالوا اساطیر الاولین اكتتبها فهی تملی علیه بكرة و اصیلاً. (سوره ی فرقان، آیه ی 5).

آیا معنی اكتتاب در اینجا جمع است یا رونویسی؟ .

ایضاً ذیل آیه ی 103 از سوره ی نحل: .

و لقد نعلم انهم یقولون انما یعلّمه بشر لسان الذی یلحدون الیه اعجمی و هذا لسان عربی مبین. .

ایضاً ذیل آیه یسنقرئك فلاتنسیو ذیل آیه یاقرأ باسم ربك الذی خلق. ایضاً آیه ییتلوا صحفاً مطهرةدر سوره ی بینه. .

7. در قرآن، رسول اكرم به كلمه ی امی توصیف شده: النبی الامی الذی یجدونه مكتوباً. . . .

راغب درمفرداتمی گوید:

جلد نهم . ج9، ص: 57
الام بازاء الاب. . . و یقال لكل ماكان اصلاً لوجود شی ء او تربیته او اصلاحه او مبدئه امّ، قال الخلیل: كان شی ء ضم الیه سایر ما یلیه یسمّی اُمّاً قال تعالی: و انه فی ام الكتابای اللوح المحفوظ و ذلك لكون العلوم كلها منسوبة الیه و متولدة منه و قیل لمكةامّ القری و ذلك لما روی ان الدنیا دحیت من تحتها و قال تعالی: لتنذرام القری و من حولها. . . و قیل لفاتحة الكتاب ام الكتاب لكونها مبدأ الكتاب و قوله تعالی: فامه هاویةای مثواه النار. .

ایضاً راغب می گوید: .

و الامی هو الذی لایكتب و لایقرأ من كتاب و علیه حمل: هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم. قال قطرب: الامیة الغفلة و الجهالة فالامی منه و ذلك هو قلة المعرفة و منه قوله تعالی: و منهم امیون لایعلمون الكتاب الاّ امانیای الاّ ان یتلی علیهم، قال الفرّاء: هم العرب الذین لم یكن لهم كتاب و «النبی الامی الذی یجدونه مكتوباً عندهم فی التوریة و الانجیل» قیل منسوب الی الامة الذین لم یكتبوا لكونه علی عادتهم كقولك عامی لكونه علی عادة العامة و قیل سمی بذلك لانه لم یكن یكتب و لایقرأ من كتاب و ذلك فضیلة له لاستغنائه بحفظه و اعتماده علی ضمان اللّه منه بقوله: سنقرئك فلاتنسیو قیل سمی بذلك لنسبته الی امّ القری. .

8. اینكه می گوید یا از فرّاء نقل می كند كه امی یعنی منسوب به امت، خیلی عجیب است، زیرا در این صورت اگر مقصود از كلمه ی امی صرفاً یعنی كسی كه جزء امت است و خارج از امت نیست [2]، خود
جلد نهم . ج9، ص: 58
حریف اقرار دارد كه مقصود نیست و اگر مقصود این است كه منسوب به امت است به اعتبار اینكه امت كتابی قرائت نمی كردند همان طوری كه تصریح هم كرده، پس آن نسبت در نسبت است، یعنی امت امیون می باشند و پیغمبر امی است یعنی جزء امیون است و امیون یعنی قومی كه لایكتبون و لایقرؤن كتاباً و این اشبه اشیاء است به اكل از قفا در تفسیر این كلمه. و اما اینكه گفته است ممكن است به معنای منسوب به ام القری باشد، در جوابش گفته اند: اولاً نسبت به ام القری «قروی» است نه «امی» و ثانیاً در موارد دیگر قرآن كه این كلمه استعمال شده ربطی به ام القری ندارد، زیرا درباره ی یهود گفته شده: و منهم امیون لایعلمون الكتاب. .

و آن جهت كه راغب گفت به مكه ام القری گفته شده به اعتبار اینكه دحو الارض از آنجا شده، علی الظاهر درست نیست بلكه صرفاً عنوان توصیفی دارد به اعتبار اینكه مركز عربستان بوده و این تعبیر در مورد هر مركزی صادق بوده و هست و لهذا در آیه ی 59 از سوره ی قصص می فرماید: و ما كان ربك مهلك القری حتی یبعث فی امها رسولاً. .

9. علم غیر از سواد است. سواد عبارت است از آشنا بودن به رموز و علاماتی كه افراد بشر برای تفهیم مقاصد خودشان به یكدیگر از طریق بصری استفاده می كنند. سواد داشتن نظیر زبان دانستن، آشنا بودن با نوعی قرارداد است. یك نفر باغبان بی سواد در اثر سالها تجربه و ممارست، با اصول و قوانینی درباره ی درختان و گیاهان آشنا می شود و همانها را به فرزند خود می آموزد بدون آنكه از رموز و علامات كتبی استفاده كرده باشد. علیهذا نه فرا گرفتن و نه تعلیم دادن اصول علمی متوقف بر آشنا بودن با رموز قراردادی نیست. آشنایی با این علامات برای كسی كه می خواهد از معلومات دیگران استفاده كند ضروری است، اما كسی كه معلومات خویش را مستقیماً از
جلد نهم . ج9، ص: 59
طبیعت [3]به واسطه ی تجربه و آزمایش و یا از جهان دیگر به وسیله ی وحی فرا می گیرد نیاز به این آشنایی ندارد چه برای خودش و چه برای تعلیم دیگران. علیهذا استدلال آقای دكتر سید عبداللطیف، رئیس مؤسسه ی تحقیقات مسائل اسلامی هند و خاور نزدیك [4] (طبق نقل مجله ی روشنفكر، شماره ی 625 و 626، مهرماه 44) مبنی بر اینكه: .

به نص آیه ی 164 آل عمران پیغمبر به مردم كتاب و حكمت می آموخته است. پس پیغمبر اكرم علاوه بر ابلاغ وحی الهی از طرف خدای متعال موظف بوده است كه پیروان خود را با علم و حكمت آشنا سازد. در این صورت این سؤال پیش می آید كه آیا پیغمبر اسلام علاوه بر مقام مقدس نبوت و روحانیت الهی دارای معلوماتی هم بوده است كه بتواند به پیروان خویش علم و حكمت بیاموزد؟ اگر نبوده، پس چگونه این وظیفه ی مهم را انجام می داده است؟ بنابراین مسلّم می گردد كه حضرت رسول اكرم معلومات و اطلاعات كاملی داشته است. . . پیغمبر اسلام به نص قرآن معلم بوده است و چگونه ممكن است معلمی كتابی را درس بدهد و خواندن و نوشتن نداند. . . .

بسیار سخیف و جاهلانه است. این اشتباه ناشی از اشتباه در مفهوم وحی است. از گفتار وی چنین برمی آید كه وحی را چنین پنداشته كه جبرائیل جمله ها و كلماتی را بر رسول خدا القا می كرده و رسول خدا آنها را مانند ضبط صوتی ضبط و سپس تحویل می داده است، علیهذا كسی از طریق وحی چیزی نمی آموزد و اگر پیغمبر سواد هم نداشته باشد پس جاهل مطلق خواهد بود، جاهل مطلق چگونه قادر است كه به مردم حكمت بیاموزد؟ در صورتی كه وحی عبارت است از صعود
جلد نهم . ج9، ص: 60
و اتصال به جهان بالا و حقایق كلی. . . .

10. رجوع شود به تمدن اسلام و عربگوستاو لوبون، صفحه ی 120. .

رجوع شود به جلد یازدهمتاریخ تمدنویل دورانت، صفحه ی 14. .

رجوع شود به كتابمحمد پیغمبری كه از نو باید شناخت، صفحه ی 45 (در غار حراء) وعذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، صفحه ی 18. .

رجوع شود بهمجمع البیان، ذیل آیه ی 78 از سوره ی بقره: و منهم امیون لایعلمون الكتاب الاّ امانی. .

رجوع شود بهتفسیر فخر رازی، جلد 3، صفحه ی 138، ذیل آیه ی بالا. .

رجوع شود بهمجمع البیان، ذیل آیه ی 75 از سوره ی آل عمران: ذلك بانهم قالوا لیس علینا فی الامیین سبیل. .

رجوع شود بهتفسیر فخر رازی، جلد 7، صفحه ی 227، ذیل آیه ی 20 از آل عمران: و قل للذین اوتوا الكتاب و الامیین أ اسلمتم. . . .

رجوع شود بهتفسیر فخر رازی، جلد 8، صفحه ی 109، ذیل آیه ی 75 از سوره ی آل عمران: ذلك بانهم قالوا لیس علینا فی الامیین سبیل. .

رجوع شود بهتفسیر فخر رازی، جلد 15، صفحه ی 23، ذیل آیه ی 157 از اعراف: الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مكتوباً عندهم فی التوریة و الانجیل. .

رجوع شود بهمجمع البیان، ذیل آیه ی بالا. .

ایضاً رجوع شود به جلد ششمبحار، باب 6، صفحه ی 157 و 168 و 172. .

ایضاًمجمع البیان، ذیل آیه ی 5 از سوره ی فرقان وفخر رازینیز ذیل همین آیه (جلد 24، ص 51) . .

ایضاًمجمع البیان، ذیل آیه ی 48 عنكبوت، فخر رازیهمین آیه و صافیهمین آیه. .

ایضاًتفسیر صافی، ذیل آیه ی 52 از سوره ی شوری، حدیثی كه از
جلد نهم . ج9، ص: 61
امام صادق است. .

ایضاًفخر رازی، جلد. . . ذیل آیه ییتلوا صحفاً مطهرة. فیها كتب قیمة. .

11. دكتر سید عبداللطیف می گوید: .

نسبت دادن بی سوادی به حضرت رسول اكرم ناشی از اشتباه مفسران اولیه ی قرآن كریم در مفهوم كلمه ی امی بوده است. ثانیاً این اشتباه هم ناشی از اشتباه دیگر مفسران و دانشمندان اسلامی بوده كه فرض كرده اند بی سواد بودن حضرت رسول اكرم نوعی از معجزات پیغمبر اسلام به شمار می آید. خلاصه و مختصر، مفهوم اشتباه دوم در موضوع وحی است [5]كه مفسران اولیه تصور كرده اند حضرت رسول اكرم فقط واسطه ی بلااراده ای بوده كه هرچه جبرائیل به وی الهام می كرده به عالمیان ابلاغ می فرموده است. .

اولاً كلمه ی بی سوادی با درس ناخواندگی متفاوت است. بی سوادی یعنی جهالت در عرف امروز، در صورتی كه درس ناخواندگی بهتر مفهوم را می رساند.
یتیمی كه نادیده مكتب درست
كتب خانه ی هفت ملت بشست
نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرّس شد
ثانیاً علت اینكه مفسران اولیه و همه ی مسلمین جهان و حتی غیر مسلمین نیز مخالفت نكرده اند و رسول اكرم را درس ناخوانده دانسته اند اطلاق كلمه ی امی بر پیغمبر اكرم نبوده، بلكه عمده آیه ی 48 از سوره ی عنكبوت است كه می فرماید:

جلد نهم . ج9، ص: 62
و ما كنت تتلوا من قبله من كتاب و لا تخطه بیمینك اذاً لارتاب المبطلون. .

همان طوری كه آن حضرت هرگز شعر نسرود با اینكه شاعری رایج ترین كار عرب بود: .

و ما علمناه الشعر و ما ینبغی له ان هو الاّ ذكر و قر ان مبین. .

اتفاقاً راجع به كلمه ی امی از قدیم الایام میان مفسران اختلاف بوده و البته اكثر مفسران، امی و امیون و امیین را به معنی درس ناخوانده تفسیر كرده اند. ولی هم در میان شیعه و هم در میان اهل تسنن این قول وجود داشته كه كلمه ی امی منسوب به ام القری است. اما در شیعه رجوع شود به جلد 6بحار، صفحه ی 173 و اما اهل تسنن رجوع شود بهتفسیر فخر رازی، جلد. . . ، صفحه. . . .

ثالثاً اینكه می گوید اشتباه در كلمه ی امی ناشی از اشتباه دیگری است و آن اینكه امی بودن را دلیل بر معجزه بودن قرآن گرفته اند از این رو كه پیغمبر را آلت بلااراده در وحی می دانسته اند، خود اشتباه است. هرگز این جهت و امثال آن در تفاسیر كلمات دخالت نداشته است. آن چیزی كه مفسران را وادار كرده كه كلمه ی امی را درس ناخوانده تفسیر كنند نه منسوب به ام القری، قیاس و قاعده ی لغوی است كه اجازه نمی دهد این كلمه بدان معنی باشد چنانكه در نمره ی 1 از مجله ی آستان قدس نقل كردیم. .

رابعاً این اشتباه كه معنی وحی آلت بلااراده بودن است متوجه آقای دكتر سید عبداللطیف است نه متوجه مفسران اسلامی. چیزی كه هست امثال آقای دكتر سید عبداللطیف می خواهند هرطور هست و به هر بهانه هست قرآن و گفته های رسول خدا را ناشی از اطلاعات مكتسبه ی آن حضرت از افراد دیگر بدانند و این را به این صورت ادا می كنند كه آن حضرت آلت بلااراده ای نبوده است، یعنی فكر و
جلد نهم . ج9، ص: 63
معلومات مكتسبه ی خود آن حضرت نیز دخالت داشته است. اما ما می گوییم آن حضرت آلت بلااراده مانند ضبط صوت نبوده است، بلكه وحی معلم و مربی او بوده است: .

و لقد قرن اللّه به منذ كان فطیماً اعظم ملك من ملائكته یسلك به طریق المكارم و محاسن اخلاق العالم. .

12. ایضاً می گوید: .

مطابق نص آیه ی 164 سوره ی آل عمران پیغمبر اكرم مأمور بوده است از طرف خدا كه به مردم علم و حكمت بیاموزد و روان آنان را تزكیه كند. پس پیغمبر اكرم علاوه بر ابلاغ وحی الهی از طرف خدای متعال موظف بوده است كه پیروان خود را با حكمت و علم آشنا سازد. در این صورت این سؤال پیش می آید كه آیا پیغمبر اسلام علاوه بر مقام مقدس نبوت و روحانیت الهی دارای معلوماتی هم بوده كه بتواند به پیروان خویش علم و حكمت بیاموزد؟ اگر نبوده پس چگونه این وظیفه مهم را انجام می داده است؟ . . . .

این سخن بسیار عجیب است. من نمی دانم مقام مقدس نبوت در نظر آقای دكتر سید عبداللطیف چه مفهوم و معنایی داشته كه از علم و حكمت به خودی خود مجزا بوده است؛ یعنی فرض شده كه ممكن است انسان مقام نبوت داشته باشد و از هر نوع علم و حكمتی عاری و خالی باشد و برای اینكه از علم و حكمت بهره ای داشته باشد لازم است سواد داشته باشد. .

13. آقای دكتر سید عبداللطیف كلمه ی امی [6]را تفسیر نمی كند و
جلد نهم . ج9، ص: 64
ثانیاً به هیچ نحو مدركی تاریخی نشان نمی دهد بر اینكه رسول خدا درس خوانده بوده است و ثالثاً از آیه یو لا تخطه بیمینك. . . و همچنین آیه یو كذلك اوحینا الیك روحاً من امرنا ما كنت تدری ما الكتاب و لا الایماناساساً نام نمی برد. رابعاً تصور ایشان از وحی این است كه با علم و حكمت هیچ گونه ارتباطی ندارد، فقط كلمات ساده ای است كه [از] فرشته شنیده می شود، علم و حكمت منحصراً از طریق سواد به دست می آید. می گوید: .

از زندگی چهل ساله ی آن حضرت (ولادت تا بعثت) چیز مفید و مهمی در دست نیست. . . اینكه حضرت رسول اكرم در ایام جوانی و كهولت (از 25 سالگی به بالا) چه مقامات عالی علمی را طی كرده كه شایسته ی ارشاد و حكمت آموختن شده است، در كتب مورخان اسلامی كمترین مطلبی یافت نمی شود. (! ! ).

14. می گوید: .

خداوند در اولین سوره از قلم ونوشتن یاد كرده. آیا این آیات صریح و روشن دلیل بر آن نیست كه پیغمبر اسلام خواندن و نوشتن می دانسته و با كتاب و قلم سروكار داشته؟ .

بعد می گوید: .

چگونه ممكن است پیغمبر اكرم مردم را به علم و سواد و نوشتن تشویق كند و خودش به خواندن و نوشتن اعتنایی نداشته باشد، در صورتی كه همیشه در كارها پیشقدم بوده است. (! ! ! ).

15. می گوید:
جلد نهم . ج9، ص: 65
خدای متعال در سوره ی البینة می فرماید: پیغمبری كه صفحات پاكیزه ای از آیات حقیقی را برای مردم می خواند [7]. مفهوم صریح این آیات دلیل بر آن است كه پیغمبر اسلام نه از حفظ بلكه از روی نوشته هایی (صفحات) آیات الهی را می خواند. . . .

16. به نظر می رسد در اطراف چند مطلب مربوط به این موضوع [باید] بحث كرد: .

الف. آیا تاریخ نشان داده كه پیغمبر اسلام قبل از بعثت درس خوانده است؟ .

ب. آیا مخالفان اسلام در آن عصر پیغمبر را درس خوانده و مستفید از كتب دیگر خوانده اند؟ یا اینكه حتی كسانی كه پیغمبر را متهم كردند كه از دیگران تعلیم گرفته است مدعی نشدند كه به طور مستقیم از كتب استفاده كرده است، یعنی گفتند: انما یعلّمه بشراما نگفتند مستقیماً از كتابها استفاده كرده است. .

ج. مفاد آیه یو ما كنت تتلوا من قبله من كتاب. . . و آیه یو كذلك اوحینا الیك روحاً من امرنا ما كنت تدری ما الكتاب و لا الایمان. . . و آیه یاساطیر الاولین اكتتبهاو آیاتی كهیتلوا علیهم ایاتهیایتلوا صحفاً مطهرةدارد چیست و كلمه ی امی در قرآن چه معنی دارد و بالاخره از قرآن در این زمینه چه استفاده می شود؟ .

د. نظر مستشرقین و محققین اخیر اروپایی در موضوع درس ناخواندگی رسول اكرم. .

هـ. آیا لازمه ی علم و حكمت داشتن سواد داشتن است یا اینكه خود وحی نیز می تواند حكمت آموز باشد؟ .

17. در شماره ی آبان ماه 44 نشریه ی كانون سردفتران نیز خلاصه ای از بیانات دكتر سید عبداللطیف به قلم محمود تفضلی از نشریه ی آموزش بزرگسالان نقل شده كه اضافاتی بر دو مقاله ی «روشنفكر»
جلد نهم . ج9، ص: 66
دارد. این اضافات از این قرار است: .

الف. می گوید: .

كلمه ی امی در لغت اصلاً به معنی كودك نوزادی است كه از مادر متولد می شود، و با اشاره به همین حالت حیات و زندگی است كه كلمه ی امی را با معنی ضمنی آن به معنی كسی كه نمی تواند بخواند و بشنود تعبیر كرده اند. .

اولاً هیچ لغوی امی را به معنی كودك نوزاد نگرفته است، بلكه به معنی مادرزاد گرفته اند. ثانیاً در معنی ثانوی، كسی كه «نشنود» یعنی چه؟ .

ب. می گوید: .

معنی دیگر كلمه ی امی منسوب به ام القری یعنی مادر شهرهاست كه مقصود اعراب مكه است. معنی دیگر این است كه شخص با متون قدیم سامی آشنایی نداشته است. .

صریحاً نمی گوید كدام یك از معانی مقصود است. همین قدر می گوید: چه دلیلی دارد كه امی را به معنی اول بگیریم؟ ولی باید گفت امی به مفهوم اینكه كسی با متون سامی یعنی با آنچه یهودیان و مسیحیان آنها را «كتاب» می نامیدند آشنا نباشد، اصطلاحی است كه سید عبداللطیف وضع كرده است. اهل كتاب معمولاً باسواد بودند و از این جهت امی یعنی درس ناخوانده نبودند. در عین حال این معنی بعید نیست ولی اطلاق این كلمه بر پیغمبر به این معنی خلاف مقصود آقای سید عبداللطیف است. علیهذا او مجبور است پیغمبر را امی به معنی منسوب به ام القری بداند كه متأسفانه لغت و قاعده اجازه نمی دهد. .

ج. مدعی است كه مردم مكه آن طور كه معروف است بی سواد
جلد نهم . ج9، ص: 67
نبوده اند و البته قرائن كافی ندارد. .

رد این نظر، كلام امیر المؤمنین است درنهج البلاغه، خطبه ی 33: و لیس احد من العرب یقرأ كتاباً و لایدعی نبوة. .

د. می گوید: .

كلمه ی جاهلیت از آن جهت به اعراب قبل از اسلام اطلاق شد كه با كتب سامی آشنا نبودند، نه اینكه بی سواد بودند. .

جواب این است: اگر این طور بود لازم بود این كلمه را خود اعراب جاهلیت و اهل كتاب مانند كلمه ی امیین درباره ی آنها به كار ببرند. و ثانیاً علت اطلاق كلمه ی جاهلیت بر آنها بی سوادی آنها نبود، بی عقلی و بی خردی آنها بود. كلمه ی جاهل در قرآن به معنی بی خرد گفته شود نه بی سواد، مثل اینكه می فرماید: و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماًیا می فرماید: اعوذ باللّه ان اكون من الجاهلینیا آنكه درباره ی نوح می فرماید: انی اعظك ان تكون من الجاهلین. .

هـ. می گوید (راجع به آیه یو ما كنت تتلوا من قبله من كتاب. . . ) : .

كلمه ی كتاب در اصطلاح قرآن هر نوشته و كتابی نیست، خصوص نوشته های مذهبی مقدستورات و انجیلاست كه در زبان عربی كه زبان پیغمبر بوده، ناشناس بوده است. واقعیت این است كه پس از نزول وحی و دعوت پیغمبر بعضی یهودیان می گفتند كه حضرت محمد اظهارات خود را از روی كتابهای مقدس ایشان نقل می كنند. آیه ی فوق برای رد كردن ادعای اینان نازل شد. در این آیه گفته می شود كه پیغمبر زبان این نوشته های مقدس را كه پیش از قرآن بوده اند نمی دانست كه بتواند آنها را بخواند یا پنهانی و مخفیانه با دست خود چیزی از روی آنها بنویسد.
جلد نهم . ج9، ص: 68
اولاً كتاب در قرآن به معنی مطلق نوشته است، همان طوركه در عرف زمان پیغمبر به یك نامه نیز كتاب گفته می شد. كتاب در اصطلاح قرآن مجموع بین الدفتین نیست كه بحث كنیم آیا عام است یا خاص، یعنی اعم از هر دو است. لهذا در یك جا می فرماید: یسئلك اهل الكتاب ان تنزل علیهم كتاباً من السماء، مقصود یك نوشته (نامه) است. یا می فرماید: و لو نزلنا علیك كتاباً فی قرطاس فلمسوه بایدیهم. . . یا می فرماید: والذین یبتغون الكتاب مما ملكت ایمانكم فكاتبوهمیا می فرماید: و لا رطب و لا یابس الاّ فی كتاب مبینیا می فرماید: . . . ما لهذا الكتاب لایغادر صغیرة و لا كبیرة الاّ احصیهایا می فرماید: و نخرج له یوم القیمة كتاباً یلقیه منشوراًیا می فرماید: و كتاب مسطور. فی رق منشور. .

در اینها گاهی كتاب به نامه و گاهی به لوح محفوظ و گاهی به نامه ی عمل اطلاق شده است، و شاید مقصود از «و كتاب مسطور» مطلق نوشته باشد. .

بلكه در آیه ی كریمه كه می فرماید: فویل للذین یكتبون الكتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عند اللّه. . . تصریح به این است كه كلمه ی كتاب در قرآن اصطلاح خاصی نداشته است. .

و ثانیاً با نظم آیه جور در نمی آید: و ما كنت تتلوا من قبله من كتاب. اگر مقصود آشنا نبودن با كتب آسمانی به واسطه ی عدم آشنایی به زبان آنها بوده است، كلمه ی «من قبله» العیاذ باللّه حشو است. .

ثالثاً راغب می گوید: .

و حیثما ذكر اللّه تعالی اهل الكتاب فانما اراد بالكتابالتوریةو الانجیلو ایّاهما جمیعاً. .

اما در وقتی كه كلمه ی كتاب، منكّر آورده شده دلیلی ندارد كه مقصود خصوصتوراتوانجیلباشد. .

و. می گوید:
جلد نهم . ج9، ص: 69
چگونه ممكن است عبدالمطلب و ابوطالب كه درباره ی محمد صلی الله علیه و آله از كودكی امیدواریها داشتند، او را از سواد محروم نگه دارند؟ خصوصاً با توجه به اینكه در مكه و طائف مدارس منظمی بوده، چگونه ممكن است این طفل محروم مانده باشد؟ .

اولاً در مكه و طائف این چیزها نبوده. ثانیاً امیدواری عبدالمطلب و ابوطالب درباره ی رسول خدا این نبوده كه از طریقی كه دیگران به حد كمال می رسند، برسد. آنها در جبین او آثار برگزیدگی خدایی می دیدند كه فوق همه ی اینها بود. .

ز. مدعی است: .

پیغمبر پیشكار و حسابدار تاجری مثل خدیجه بود و خودش در مدینه دفتر مخصوص و دبیرخانه داشت. در شهر مدینه ترتیباتی داده شده بود كه زبانهای یونانی، ایرانی، قبطی و حبشی به بعضی پیروان پیغمبر تدریس می شد. .

ارجاع می كند به كتابالتنبیه و الاشرافمسعودی و به تاریخ طبری. .

اولاً اینها مبالغه است و با بیانی شاعرانه ادا شده است و ثانیاً به فرض صحت، دلیل نمی شود. .

ح. می گوید: .

درسیره ی ابن هشاموصحیح بخاریآمده است كه در داستان معروف صلح حدیبیه پس از اعتراض سهیل بن عمرو، پیغمبر عهدنامه را گرفت و با دست خود [به جای ] محمد رسول اللّه نوشت: محمد بن عبداللّه. .

این قویترین دلیلهاست و این یك دلیل اگر درست بود كافی
جلد نهم . ج9، ص: 70
است و احتیاجی به سایر ادله نبود، ولی متأسفانه نه درسیره ی ابن هشامو نه درصحیح بخاری [8](ج 5، ص 162) چنین چیزی وجود ندارد و اینجاست كه خواننده حق دارد در امانت و حسن نیت آقای سید عبداللطیف تردید كند. .

ط. از كتاب مردی مراكشی كه نام كتابالتراتیب الاداریه(كذا) [است ] نقل می كند كه او از كتاب معروفالشفاءقاضی عیاض نقل كرده است كه در فصلی تحت عنوان «تعلیمات برای هنر خوشنویسی» نقل كرده است كه پیغمبر شخصاً جوانان مسلمان از آن جمله زید بن ثابت و جابر بن عبداللّه و معاویه را خوشنویسی تعلیم می داد؛ علیهذا پیغمبر نه تنها نویسنده بود، خوشنویس بود. .

باید به كتابشفای قاضی عیاض مراجعه شود. بعید نیست كه این نقل نیز مانند نقل سابق باشد. .

ی. می گوید: .

بخاری در كتاب العلم نقل كرده كه پیغمبر یك وقتی نامه ای به علی داد [9]و دستور داد كه نامه محرمانه است و نام گیرنده را به خاطر بسپارد و نامه را به او برساند. وقتی كه پیغمبر نامه ای دارد كه حتی از علی كتمان می كند، پس قطعاً جز خودش كسی دیگر از آن آگاه نیست، پس خود پیغمبر نویسنده ی نامه بوده است. .

آنچه درصحیح بخاری، جلد. . . ، صفحه. . . است این است: . . . [10]
جلد نهم . ج9، ص: 71
یا. ابن حجر، مورخ مشهور عرب در قرن هشتم میلادی (قرن دوم هجری) كه اخبار و احادیث بخاری را نقل و تعبیر كرده است، به اختلافاتی كه بر سر سواد داشتن و یا بی سواد بودن پیغمبر میان مسلمانان در زمان او (قرن دوم هجری) پیش آمده بود اشاره می كند و می نویسد: تمام علمای معاصر او نه فقط در آسیای غربی، بلكه در شمال آفریقا و سیسیل، بنا بر روایات و سنن، به اجماع عقیده دارند كه پیغمبر خواندن و نوشتن را می دانسته است. .

ابن حجر در قرن دوم هجری نبوده است [11]. بخاری در قرن سوم هجری وفات كرده است و ابن حجر در قرن نهم. .

راجع به مطالبی كه به وی نسبت داده شده باید مراجعه شود. .

یب. ابن حجر نقل می كند كه: .

یك بار پیغمبر مطلبی را به معاویه تقریر می كرد و او می نوشت و بعد اصل سند نوشته را از معاویه گرفت و شخصاً آن را نگاه كرد و خواند و گفت: آنچه می گفتم بدرستی نوشته شده است. .

راجع به این مطلب نیز باید به كتاب ابن حجر مراجعه شود. .

18. مترجم می گوید: .

دكتر سید عبداللطیف مردی است از اهل حیدرآباد هند و ریاست انستیتوی مطالعات فرهنگی درباره ی هند و شرق میانه و همچنین ریاست آكادمی مطالعات اسلامی حیدرآباد را به عهده دارد. رساله ای كه در این زمینه نوشته است سخنرانی وی است
جلد نهم . ج9، ص: 72
كه در چهارمین كنفرانس مطالعات اسلامی سراسر هند با حضور بیش از یكصد و پنجاه نفر دانشمند هندی و چند تن خارجی [12]از طرف سید عبداللطیف ایراد شده است و این رساله ی كوچك به انگلیسی است و در 17 صفحه است.
.

آنچه مترجم آورده است ترجمه و تلخیص متن سخنرانی دكتر سید عبداللطیف است. .

19. معانی امی: .

الف. باقی به حالی كه از مادر متولد شده است: اكثر مفسرین، ولی در آنجا كه امی مفرد است یا در [آیه ی] 78 بقره. .

ب. قومی كه لا كتاب لهم: ابن عباس (مجمع، ذیل آیه ی 20 از سوره ی آل عمران، ایضاً بیضاوی ذیل همین آیه و آیه ی 75 آل عمران) و ابوعبیدة (مجمع، ذیل آیه ی 78 از سوره ی بقره، و روایت تفسیر علی بن ابراهیم: بحار، جلد 6، باب 6) . ایضاً خودمجمعدر ذیل آیه ی 75 آل عمران(لیس علینا فی الامیین سبیل)می گوید: .

و انما سمّوهم امیین لعدم كونهم من اهل الكتاب او لكونهم من مكة و هی ام القری. .

ایضاً فخر رازی ذیل آیه ی 78 از بقره. لكن او می گوید: «من لایقر بكتاب و لا رسول» كه مسامحه در تعبیر است. ایضاً فخر رازی ذیل آیه ی 20 از سوره ی آل عمران: .

و انما وصف مشركی العرب بانهم امیون لوجهین: الاول انهم لما لم یدعوا الكتاب الالهی وصفوا بانهم امیون تشبیهاً بمن لایقرأ و لایكتب. الثانی انهم لیسوا من اهل القرائة و الكتابة فهذه كانت
جلد نهم . ج9، ص: 73
صفة عامتهم.
.

ج. منسوب به امت، یا از آن جهت كه عادت عمومی امت بی سوادی است (مفرداتراغب، مجمعذیل آیه ی 78 بقره، قول دوم) یا از آن جهت كه معنی امت خلقت است (مجمعذیل آیه ی 78 بقره، قول اول) . ایضاً فخر رازی ذیل آیه ی 157 اعراف، نقل از زجاج: .

الامی الذی هو علی صفته امة العرب قال علیه الصلوة و السلام:

انا امة امیة لانكتب و لانحسب.
.

د. منسوب به ام القری. مجمعذیل آیه ی 75 آل عمران و آیه ی 157 اعراف، نقل روایت ابوجعفر علیه السلام، و فخر رازی ذیل آیه ی 75 آل عمران. .

سوره ی انعام، آیه ی 105: .

و كذلك نصرف الایات و لیقولوا درست و لنبینه لقوم یعلمون. .

.

بحارچاپ جدید، جلد 16، صفحه ی 119، فی اسمائه و القابه صلی الله علیه و آله: .

. . . و اما الامّی فقال قوم انه منسوب الی مكة و هی ام القری كما قال تعالی: بعث فی الامیین رسولاً منهم. . . و قال آخرون: اراد الذی لایكتب. قال ابن فارس: و هذا هو الوجه، لانه ادلّ علی معجزه و ان اللّه علّمه علم الاولین و الآخرین و من علم الكائنات ما لایعلمه الاّ اللّه تعالی و هو امی. و الدلیل علیه قوله تعالی: و ما كنت تتلوا من قبله من كتاب و لا تخطه بیمینك اذاً لارتاب المبطلون. و روی عنه: نحن امة امیة لانقرأ و لانكتب.
جلد نهم . ج9، ص: 74
ایضاً: چاپ جدید، جلد 16، صفحات 132- 135. .

صحیح مسلم، جلد پنجم، صفحه ی 174: .

. . . قال لعلی: اكتب الشرط بیننا بسم اللّه الرحمن الرحیم هذا ما قاضی علیه محمد رسول اللّه. فقال له المشركون: لو نعلم انك رسول اللّه تابعناك ولكن اكتب محمد بن عبداللّه. فامر علیاً ان یمحاها فقال علی: لا و اللّه لا امحاها [13]فقال رسول اللّه صلی الله علیه و آله: ارنی مكانها. فاراه مكانها فمحاها و كتب: ابن عبداللّه. . .
[1] رجوع شود بهمجمع البیان، ذیل آیه ی 48 عنكبوت.
[2] اینكه می گوید: «منسوب به امت است یعنی بر عادت امت است و عادت امت بی سوادی است، چنانكه عامی می گوییم یعنی بر عادت عامه است» اگر صحیح باشد باید به هركسی در جهان كه درس ناخوانده باشد، امی گفته شود. علیهذا ایراد ما وارد نیست.
[3] داستان دكارت و كسی كه سراغ كتابخانه ی وی را از او گرفت و دكارت او را به باغی كه در آنجا گوساله ای را تشریح می كرد برد.
[4] رجوع شود به نمره ی 18.
[5] این است (ظ)
[6] رجوع شود به نمره ی 17.
[7] یتلوا صحفاً مطهرة.
[8] صحیح بخاریدر آخر جلد سوم، ص 242 (كتاب الشروط، باب الشروط فی الجهاد و الصلح مع اهل الحرب) نیز این قضیه را نقل كرده. در آنجا نیز ندارد كه رسول اكرم به دست خود نوشت، ولی در ص 299 از جلد 3 دارد.
[9] رجوع شود بهصحیح بخاری، جلد اول، صفحه ی 25 وبحار، جلد 6، صفحه ی 575 (جریان غزوه ی بنی العشیره) . در هیچ كدام علی نامه بر نبوده است.
[10] [در نسخه ی اصل دستنویس مطلب ناتمام مانده است. ]
[11] ابن حجر دو نفرند: یكی ابن حجر عسقلانی كه محدث و فقیه است، صاحب الاصابة و فتح الباری فی شرح احادیث البخاریوالدرر الكامنة فی اعیان المائة الثامنة، متوفای 852 هجری قمری. دیگر ابن حجر مكی صاحبالصواعق المحرقة است كه در 973 وفات كرده است (الكنی و الالقابقمی) . دكتر عبداللطیف قرن هشتم هجری را با قرن هشتم میلادی اشتباه كرده است.
[12] از آن جمله مترجم
[13] امحاه لغة فی امحوه- نووی، حاشیه
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است