[1]1. تصور مردم از رسالت، سفارت و مأموریتی است كه سلطان به
دولت یا كارمندی می سپارد. .
2. مسئله ی تأثیر علل خارجی در توجه به خدا و اینكه نویسنده
علت را منحصراً سرسختی طبیعت دانسته و از مجرای سلاطین،
خیلی عجیب است. .
3. آیا خدا بیرون و منفك و جداست یا جدا نیست؟
داخل فی
الاشیاء لا بالممازجة و خارج عن الاشیاء لا بالمباینة. توحیده تمییزه عن خلقه
و حكم التمییز بینونة صفة لا بینونة عزلة. .
4. تهمت به فلاسفه كه خدا را خارج و مباین می دانند. تا حالا
همیشه این تكفیر را برای فلاسفه و عرفا شنیده بودیم كه خدا را عین
اشیاء می دانند و می گویند هر لحظه به شكلی بت عیار درآمد، ولی
تازه این تكفیر را هم باید بشنویم كه خدا را خارج می دانند. فلاسفه
گاهی از دو سرِ چوب می خورند، مثل اینكه هم چوب می خورند به
حكم جبر و قدر و اینكه الفعل فعل اللّه و هم از راه اینكه الواحد
لایصدر عنه الاّ الواحد و اینكه دست حق مغلول است. مثل مرد
دو زنه می باشند. .
5. حدیث
لاتسبّوا الدهرو آیه ی. . . .
6. عذر صرف و نحو و فلسفه را برای چه خواسته اند و تشبیه به
علی محمد باب. .
7. مسئله ی دعا را نویسنده حل نكرده است.
[1] [نوشته ی مرحوم مهندس مهدی بازرگان. ]