1. این حدیث تواتر معنوی دارد. معنی ای كه متواتر است و بیشتر در
روایتها همین الفاظ آمده است این است: .
انی تارك فیكم الثقلین كتاب اللّه و عترتی، ما ان تمسكتم بهما
لن تضلوا ابداً، لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض. .
در شماره ی چهارم از سال دوم مجله ی رسالة الاسلام، ناشر افكار
دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیة، مقاله ای نشر شد و حدیث را به
این صورت نقل كرده بود:
انی تارك فیكم الثقلین كتاب اللّه و سنتی. همان
وقت به امر مرحوم آیت اللّه بروجردی یكی از فضلای قم به نام آقا
شیخ قوام الدین قمی وشنوه ای رساله ای نوشت تحت عنوان «حدیث
الثقلین» و فرستاد به دارالتقریب، دارالتقریب این رساله را مستقلاً
چاپ كرد. .
در آن رساله مأخذ این حدیث در كتب
صحاحو
مسانیدو
سننو
همچنین نقل این حدیث در تفاسیر و سیر و تواریخ و كتب لغت به
مناسبات مختلف، مثلاً در تفاسیر به مناسبت آیه ی
سنفرغ لكم ایّه الثقلان
و یا آیه ی اعتصام و یا آیه ی مودت و آیه ی تطهیر و در لغت به مناسبت ماده ی
«ثقل» و امثال اینها ذكر شده است. .
از جمله می گوید: .
درصحیح مسلمجزء هفتم، ص 122 وسنن ترمذیجزء دوم،
ص 307 وسنن دارمیجزء دوم، ص 432 ومسند احمدجزء
3، ص 14 و 17 و 26 و 59 و جزء چهارم، ص 366 و ص 371
و جزء پنجم، ص 182 و 189 ومستدرك حاكمجزء سوم، ص
109 وطبقات ابن سعدجزء 4، ص 8 واسدالغابةجزء دوم،
ص 12 و جزء سوم، ص 147 وشرح نهج البلاغهابن
ابی الحدید، ص 130 در معنی عترت. جلد نهم . ج9، ص: 180
2. كلمه ی «ثقلان» در قرآن به جن و انس گفته شده. باید دید به چه
مناسبت در این حدیث به كار رفته است. .
در این حدیث چند نكته هست: .
یكی اینكه چرا به این دو چیز ثَقَل گفته شده است؟ .
دیگر اینكه چرا قرآن ثقل اكبر و اهل بیت ثقل اصغر گفته شده
است؟ یا در برخی تعبیرات است كه: احدهما اعظم من الآخر. در
بعضی احادیث است كه سؤال شد: و ما الثقلان؟ قال صلی الله علیه و آله:
كتاب اللّه
طرفه بید اللّه و طرفه بایدیكم و الثقل الاصغر عترتی. در بعضی روایات
است:
فانهما حبلان لاینقطعان الی یوم القیامة. .
مطلب سوم كه عمده است این است كه پیغمبر اكرم فرمود: این
دوتا از هم جدا نمی شوند. مقصود این نیست كه اینها خودشان
راهشان را از هم جدا نمی كنند، از هم قهر نمی كنند و بین آنها اختلاف
و جنگ و جدال پیدا نمی شود. مقصود این است: تمسك به اینها از
یكدیگر تفكیك نمی پذیرد. هركه بخواهد «حسبنا كتاب اللّه» بگوید
آنچنان كه عمر در صدر اسلام گفت و یا «حسبنا ما روی لنا من اهل
البیت» بگوید آنچنان كه اخباریین ما گفتند و عملاً غالب علمای
شیعه چنین اند و بخواهند به این وسیله میان آنها تفكیك كنند، بدانند
كه میسر نیست. .
مطلب چهارم تضمین رسول اكرم است كه اگر به این دو ثَقَل دقیقاً
متمسك شوید، هرگز گمراه و بدبخت نخواهید شد. .
انحراف و انحطاط مسلمین از آنجا شروع شد كه میان ایندو
خواستند تفكیك كنند. .
اكنون خوب است درباره ی تفكیك ناپذیری آنها بحث كنیم. چرا
آورنده ی یك شریعت و قانون و كتاب آسمانی، غیر از آن شریعت چیز
دیگر را نیز ضمیمه می كند؟ .
این مسئله به عمیق بودن قرآن و نیازمند به مفسر بودن شریعت
[مربوط] است. در مقام تمثیل باید گفت یك وقت هست كه ما یك
وسیله ی ساده ای از یك كشوری وارد می كنیم، مثلاً پارچه و یا كفش و
جلد نهم . ج9، ص: 181
یا ظروف وارد می كنیم. دیگر نیازی به افرادی كه همراه آنها باشند و
به ما یاد بدهند نداریم. پارچه است می دوزیم، ظرف است استفاده
می كنیم، كفش و كلاه است می پوشیم. اما یك وقت هست كه یك
كارخانه وارد می كنیم. حتماً باید متخصص از خود آنجا برای نصب و
اداره بیاید برای مدت زیادی كه مردم بومی یاد بگیرند. یا مثلاً
سلاحهای مدرن جنگی فرستاده می شود. حتماً باید تكنسینهایی هم
همراه آنها بفرستند و سالیان دراز به آنها تعلیم بدهند و آنها هم دقیقاً
تعلم كنند تا یاد بگیرند. .
شنیدیم كه فرانسه هواپیماهای میراژ به لیبی فروخت ولی گفته
شد كه خود خلبانان لیبی حداقل تا دوسال نمی توانند از اینها استفاده
كنند. .
مسئله ی امامت به معنی مرجعیت دینی در اسلام كه پیغمبر اكرم در
این حدیث متواتر فرموده است، جز این نیست كه برای تفسیر قرآن و
فهم قرآن و هدفهای آن و توضیح و تشریح اهداف و معارف آن و
مقررات آن و اخلاق آن، فهم ساده ی عرفی- كه هركه زبان عربی
می داند پس كافی است- [كافی ] نیست. لهذا دیدیم كه چه انحرافها
پیدا شد، از قبیل قول به تجسیم كه:
انكم سترون ربكم یوم القیامة كما
ترون القمر لیلة البدر. .
«حسبنا كتاب اللّه» این طور نتیجه می دهد كه نتیجه اش
اشعری گری است و یا اعتزال است كه هر دو مكتب، مكتب انحرافی
بود. .
پس ائمه در واقع تكنسینهای قرآن هستند در خارج از كشور
ظاهر و محسوس، كه علمشان علم افاضی و لااقل تعلیمی خصوصی
است. علی علیه السلام در ذیل جمله های خطاب به كمیل فرمود: .
هجم بهم العلم علی حقیقة البصیرة و باشروا روح الیقین و
استلانوا ما استوعره المترفون و انسوا بما استوحش منه
الجاهلون. جلد نهم . ج9، ص: 182
ایضاً در خطبه ی 2
نهج البلاغهمی فرماید: .
هم موضع سرّه و لجأ امره و عیبة علمه و موئل حكمه و كهوف
كتبه و جبال دینه، بهم اقام انحناء ظهره و اذهب ارتعاد
فرائصه. . . لایقاس بآل محمد صلی الله علیه و آله من هذه الامة احد و لایسوّی
بهم من جرت نعمتهم علیه ابداً. هم اساس الدین و عماد الیقین،
الیهم یفی ء الغالی و بهم یلحق التالی و لهم خصائص حق الولایة
و فیهم الوصیة و الوراثة. .
ایضاً در خطبه ی 4 می فرماید: .
بنا اهتدیتم فی الظلماء و تسنّمتم العلیاء و بنا انفجرتم عن السرار،
وقر سمع لم یفقه الواعیة. . . .
ایضاً در خطبه ی 145: .
و لن تأخذوا بمیثاق الكتاب حتی تعرفوا الذی نقضه و لن
تمسكوا به حتی تعرفوا الذی نبذه، فالتمسوا ذلك من عند اهله
فانهم عیش العلم و موت الجهل، هم الذین یخبركم حكمهم عن
علمهم و صمتهم عن منطقهم [1]و ظاهرهم عن باطنهم،
لایخالفون الدین و لایختلفون فیه [2]، فهو بینهم شاهد صادق و
صامت ناطق. .
ایضاً خطبه ی 237:
جلد نهم . ج9، ص: 183
هم عیش العلم و موت الجهل، یخبركم حلمهم [3]عن علمهم
و ظاهرهم عن باطنهم و صمتهم عن حكم منطقهم، لایخالفون
الحق(ای العصمة)و لایختلفون فیه(ای العلم الصافی المصیب). هم دعائم الاسلام و ولائج الاعتصام، بهم عاد الحق فی نصابه و
انزاح الباطل عن مقامه و انقطع لسانه عن منبته، عقلوا الدین
عقل وعایة و رعایة لا عقل سماع و روایة، فان رواة العلم كثیر
و رعاته قلیل. .
ایضاً خطبه ی 145: .
و انه سیأتی علیكم من بعدی زمان لیس فیه شی ء اخفی من الحق
و لا اظهر من الباطل. . . فالكتاب یومئذ و اهله طریدان منفیان و
صاحبان مصطحبان فی طریق واحد لایؤویهما مؤو، فالكتاب و
اهله فی ذلك الزمان فی الناس و لیسا فیهم، و معهم و لیسا
معهم. . .
[1] عن حكم منطقهم- خطبه ی 237
[2] لایخالفون فیهاشاره است به مقام عصمت و
لایختلفون فیهاشاره است به مقام
علم موهوبی و این دو شرط در متخصصان الهی لازم است.