1. رجوع شود به ورقه های
.
2. ایضاً
ابن ابی الحدیدج 1، ص 96، ذیل خطبه ی شقشقیه راجع به
علت شركت علی علیه السلام در شورا و ص 71. .
3. ایضاً
ابن ابی الحدیدج 2، ص 13، نهی علی از شعارهای
جلد نهم . ج9، ص: 214
تحریك آمیز. .
4. ایضاً
ابن ابی الحدیدج 4، ص 228: انه علیه السلام ما وافق ابابكر الاّ
بعد ردة اهل الردة و خوفه علی الاسلام. .
5. ایضاً
ابن ابی الحدیدج 4، ص 228، اعانت امام ابوبكر را در
قتال با اهل ردّة: هل كان قیامه علی اهل الردة دفاعاً عن نفسه او اعانة
لابی بكر؟ .
6. ایضاً
ابن ابی الحدیدج 2، ص 95، راجع به خطبه ی
واللّه لاسلمن
ما سلمت امور المسلمین. . .
ابن ابی الحدید، جلد اول، صفحه ی 71 به مناسبت جمله ی امام:
الآن اذ
رجع الحق الی اهله و نقل الی منتقله(خطبه ی 2) كه ظاهراً در اول تصدی
خلافت انشاء شده است، می گوید: .
و هذا یقتضی ان یكون فی ما قبل فی غیر اهله و نحن نتأول
ذلك علی غیر ما تذكره الامامیة و نقول انه علیه السلام كان اولی بالامر
و احق لا علی وجه النص بل علی وجه الافضلیة فانه افضل
البشر بعد رسول اللّه علیه السلام و احق بالخلافة من جمیع المسلمین
لكنه ترك حقه لما علمه من المصلحة و ما تفرس فیه هو و
المسلمون من اضطراب الاسلام و انتشار الكلمة لحسد العرب
له و ضغنهم علیه، و جائز لمن كان اولی بشی ء فتركه ثم
استرجعه ان یقول قد رجع الامر الی اهله. .
در صفحه ی 96 از طبری نقل می كند كه پس از تعیین اهل شورا از
طرف عمر، نامزدها برخاستند كه به حجره ی عایشه برای مشاوره
بروند. عباس به علی گفت: لاتدخل معهم و ارفع نفسك عنهم. فقال:
انی اكره الخلاف. قال: اذن تری ما تكره. . . .
ج 1، ص 106، خطبه ی
شقوا امواج الفتن، بحث مفیدی از نظر پرهیز
از فتنه ندارد.
جلد نهم . ج9، ص: 215
ج 2، ص 96، شرح خطبه ی 72:
. . . واللّه لاسلمن ما سلمت امور
المسلمین. . . می گوید: .
فان قلت: فهلاّ سلّم الی معاویة و الی اصحاب الجمل و اغضی
علی اغتصاب حقه حفظاً للاسلام من الفتنة؟ قلت: ان الجور
الداخل علیه من اصحاب الجمل و من معاویة و اهل الشام
لم یكن مقصوراً علیه خاصة بل كان یعم الاسلام و المسلمین
جمیعاً. . . .
ایضاً جلد 2، صفحه ی 13، ذیل خطبه ی 65 از زبیر بن بكار نقل
می كند كه بعضی از اولاد ابی لهب به عنوان طرفداری از علی و انتقاد
از صرف خلافت از او [شعری ] سرود به این مضمون:
ما كنت احسب ان الامر منصرف
عن هاشم ثم منها عن ابی حسن
ألیس اول من صلّی لقبلتكم
و اعلم الناس بالقرآن و السنن
و اقرب الناس عهداً بالنبی و من
جبریل عون له فی الغسل و الكفن
من فیه ما فیهم لایمترون به
و لیس فی القوم ما فیه من الحسن
ماذا الذی ردهم عنه فنعلمه
ها ان ذا غبن من اعظم الغبن
علی فرستاد پی این شخص و نهی كرد، و امر كرد كه دیگر از این
نوع اشعار (و یا شعارهای تحریك آمیز) نسراید و قال:
سلامة الدین
احب الینا من غیره. .
ایضاً جلد 4، صفحه ی 328، ذیل نامه ی 62:
. . . فامسكت یدی حتی
رأیت راجعة الناس. . . می نویسد كه علی دعوت ابوبكر را برای مبارزه با
اهل رده پذیرفت. . . فخرج علی علیه السلام و كان علی نقب من انقاب
جلد نهم . ج9، ص: 216
المدینة. . . در صفحه ی 229 می گوید: .
و كأنه جواب عن قول قائل انه عمل لابی بكر و جاهد بین یدی
ابی بكر فبیّن علیه السلام عذره فی ذلك و قال انه لم یكن كما ظنه القائل
ولكنه من باب دفع الضرر عن النفس و عن الدین فانه واجب
سواء كان للناس امام او لم یكن. .
ایضاً جلد 1، صفحه ی 119، ذیل خطبه ی 10:
الا و ان الشیطان قد جمع
حزبه و استجلب خیله. . . از مدائنی از عبداللّه بن جنادة نقل می كند كه: .
قدمت من الحجاز ارید العراق فی اول امارة علی علیه السلام فمررت
بمكة فاعتمرت ثم قدمت المدینة فدخلت مسجد رسول
اللّه صلی الله علیه و آله اذ نودی الصلوة جامعة فاجتمع الناس و خرج علیّ
متقلداً سیفه فشخصت الابصار نحوه فحمد اللّه و صلّی علی
رسوله ثم قال: اما بعد فانه لما قبض اللّه نبیه صلی الله علیه و آله قلنا نحن اهله و
ورثته و عترته و اولیاؤه دون الناس لاینازعنا سلطانه احد و
لایطمع فی حقنا طامع اذ انبری لنا قومنا فغصبونا سلطان نبینا
فصارت الامرة لغیرنا و صرنا سوقة یطمع فینا الضعیف و
یتعزز علینا الذلیل فبكت الاعین منا لذلك و خشنت الصدور
و جزعت النفوس، وایم اللّه لولا مخافة الفرقة بین المسلمین و ان
یعود الكفر و یبور الدین لكنا علی غیر ما كنا لهم علیه فولی
الامر ولاة لم یألوا الناس خیراً، ثم استخرجتمونی ایها الناس من
بیتی فبایعتمونی علی شین منی لامركم و فراسة تصدقنی ما فی
قلوب كثیر منكم و بایعنی هذان الرجلان فی اول من بایع
تعلمون ذلك و قد نكثا و غدرا و نهضا الی البصرة بعائشة
لیفرقا جماعتكم و یلقیا بأسكم بینكم. اللّهم فخذهما بما عملا
اخذة واحدة رابیة. . . جلد نهم . ج9، ص: 217
و روی الكلبی قال: لما اراد علی علیه السلام المسیر الی البصرة قام
فخطب الناس، فقال بعد ان حمد اللّه و صلّی علی رسوله: .
ان اللّه لما قبض نبیه صلی الله علیه و آله استأثرت علینا قریش بالامر و دفعتنا
عن حق نحن احق به من الناس كافة فرأیت ان الصبر علی ذلك
افضل من تفریق كلمة المسلمین و سفك دمائهم و الناس حدیثو
عهد بالاسلام و الدین یمخض مخض الوطب یفسده ادنی وهن و
یعكسه اقل خلق فولی الامر قوم لم یألوا فی امرهم اجتهاداً. ثم
انتقلوا الی دار الجزاء و اللّه ولیّ تمحیص سیئاتهم و العفو عن
هفواتهم. فما بال طلحة و الزبیر و لیسا من هذا الامر بسبیل
لم یصیرا علیّ حولاً و لا اشهراً حتی وثبا و مرقا و نازعانی امراً
لم یجعل اللّه لهما الیه سبیلاً بعد ان بایعا طائعین غیر مكرهین. . . .
اینكه علی علیه السلام در خطبة الجهاد درباره ی ورود غامدی به شهر انبار
و غارت او و [اینكه ] زیور از زنان مسلمان و اهل ذمه گرفت فرمود: .
و هذا اخو غامد و قد وردت خیله الانبار و قد قتل حسان بن
حسان البكری و ازال خیلكم عن مسالحها و لقد بلغنی ان الرجل
منهم كان یدخل علی المرأة المسلمة و الاخری المعاهدة فینتزع
حجلها و قلبها و قلائدها و رعاثها، ما تمتنع منه الاّ بالاسترجاع
و الاسترحام ثم انصرفوا وافرین ما نال رجلاً منهم كلم و لا
اریق لهم دم. فلو ان امرء اً مسلماً مات من بعد هذا اسفاً ما كان
به ملوماً بل كان به عندی جدیراً. . . .
این نیز نوعی همبستگی عاطفی اسلامی را می رساند.