نهج البلاغه، ج 3، ص 73، خطبه ی 197: .
واللّه ما معاویة بأدهی منی ولكنه یغدر و یفجر، و لو لا كراهیة
الغدر لكنت من ادهی الناس، ولكن كل غدرة فجرة و كل فجرة
كفرة ولكل غادر لواء یعرف به یوم القیمة، واللّه ما اُستغفلجلد نهم . ج9، ص: 259
بالمكیدة و لا اُستغمز بالشدیدة. .
علی علیه السلام وقتی كه معقل بن قیس ریاحی را به طرف شام فرستاد
با سه هزار نفر، می فرماید (ج 3، ص 145) : .
اتق اللّه الذی لابدّ لك من لقائه، و لا منتهی لك دونه و لا
تقاتلنّ الاّ من قاتلك و سر البردین و غوّر بالناس و. . . فاذا
لقیت العدو فقف من اصحابك وسطاً و لاتدن من القوم دنو
من یرید ان ینشب الحرب و لاتباعد عنهم تباعد من یهاب
البأس حتی یأتیك امری و لایحملنّكم شنآنهم علی قتالهم قبل
دعائهم و الاعذار الیهم. .
حالا باید این دستور را با دستور معاویه به بسر بن ارطاة وقتی كه
او را برای غارت فرستاد مقایسه كرد. در
علیّ و عصره، صفحه ی 777
می نویسد كه معاویه برای بسر این طور فرمان و دستور نوشت: .
سر حتی تمرّ بالمدینة فاطرد الناس و اخف من مررت به و انهب
اموال كل من اصبت له مالاً ممن لم یكن له دخل فی طاعتنا. .
ایضاً می نویسد كه به سفیان غامدی این طور دستور داد: .
ان هذه الغارات یا سفیان علی اهل العراق ترعب قلوبهم و تفرح
كل من له فینا هوی منهم و تدعو الینا كل من خاف الدوائر،
فاقتل من لقیته ممن لیس هو علی مثل رأیك و اخرب كل ما
مررت به من القری و احرب الاموال فان حرب الاموال شبیه
بالقتل و هو اوجع للقلب. .
جرج جرداق در
علیّ و عصرهصفحه ی 779 اصول سیاست
جلد نهم . ج9، ص: 260
معاویه
را بیان می كند: .
1. ارعاب به وسیله ی قتل و غارتهایی كه مأمورین خود را
می فرستاد.
2. وعده ها و وعیدهای فریبنده.
3. ترور و مسموم كردن، مثل داستان مالك اشتر و عبدالرحمن بن
خالد و بلكه امام مجتبی.
4. اجیر گرفتن افراد دنیاپرست برای دروغ بستن بر خدا و رسول
و جعل احادیث.
5. اجیر گرفتن جانیان بالطبع و اشرار بالطبع برای جنایت.
6. ملعبه شمردن همه ی اصول انسانی از راستی و وفا: تهمت زد به
امیرالمؤمنین راجع به قتل عثمان، پیمان با امام مجتبی را زیر پا
گذاشت. .
رجوع شود به دفتر «طف» فصل مربوط به سیاست معاویه (نمره ی
51 و 52) . .
مقایسه كردن سیاست علی و معاویه با هم صحیح نیست، از راه
اینكه این دو نفر در یك مسیر و به سوی یك هدف حركت نكرده اند.
در مقایسه و حسابِ بیش و كمی باید قدر مشترك وجود داشته باشد
والاّ از قبیل این است كه بگوییم آیا برف سفیدتر است یا عسل
شیرین تر است؟ و یا از قبیل این است كه بگوییم آیا متر بیشتر است
یا لیتر؟ آیا كهربا زردتر است یا متر بلندتر است؟ بلكه حتی دو شاعر
كه هركدام دارای سبك مخصوص هستند با یكدیگر قابل مقایسه
نیستند، از قبیل فردوسی و حافظ. از حضرت امیر كه درباره ی شعرای
جاهلیت سؤال شد، فرمود:
ان القوم لم یجروا فی مضمار واحد. . . حد اكثر
مقایسه این است كه بگوییم آیا سبك و روش معاویه خوب است
انتخاب شود یا سبك و روش علی؟ و الاّ در سبك معاویه راه همان
است كه او رفت یعنی سبك سیاست مكیاولی و در سبك علی یعنی
پاسداری مصالح عالی بشریت و معنویت، راه همان است كه علی
رفت. منطق عملی معاویه منطق ربودن و اختلاس است و منطق علی
جلد نهم . ج9، ص: 261
منطق امانت. مختلس با امین قابل قیاس گرفتن نیست؛ یكی دزد
است و دیگری پاسبان، یكی گرگ است و دیگری شبان. چگونه
می توان ایندو را با هم مقایسه كرد؟ باید دو پاسبان باهم و دو چوپان
باهم و دو دزد باهم و دو گرگ باهم مقایسه شود.