در
کتابخانه
بازدید : 541433تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
جلد هشتم
مقدمه
Collapse مشخصات اسلاممشخصات اسلام
اسلام و ایران- دانشگاه یا بیمارستان جندی شاپور
اسلام و ایران- مذاهب در ایران باستان- آیا مذهب ایران باستان تثلیثی بوده است؟
اسلام و عمل
اسلام و عمل
اسلام و عمل- شرایط قبول اعمال
اسلام و عمل- ولایت (ارادت به ولیّ) شرط قبول عمل (51/5/3)
اسلام و عمل- ولایت، قاصران و مستضعفان
اسلام و عمل- جحود و انكار
اسلام و عمل
اسلام عنوانی جز عمل ندارد
اسلام- مسائلی كه باید در تاریخ اسلام مورد توجه و دقت قرار گیرد
اسلام و ایران- مسئله ی كفائت در ازدواج
اسلام و ایران- مسئله ی نژاد و ملیت
اسلام و ملیتها
یادداشت اسلام و ملیتها
ملت و ملیت
اسلام و ایران- ملیت
اسلام و ملیت
اسلام و ملیتها
اسلام و ایران- انجمن مهندسین
اسلام و امتیازات نژادی
اسلام و اقوام غیر عرب
اسلام و افتخار به نسب- حسب و مروت و اصل در اسلام
داستان ازدواج دختر سفیر انگلستان در روسیه به یك سیاه
اسلام شرف عرب را آورد
اسلام و نیازهای جهان امروز- نفاق در عصر ما
اسلام و نیازهای جهان امروز- منابع
اسلام و نیازهای جهانی بشر
اسلام و مقتضیات زمان
اسلام و مقتضیات زمان- اختیارات حاكم
اسلام و مقتضیات زمان-
اسلام و مقتضیات زمان- رابطه ی بطون قرآن با بالا رفتن سطح بینشها
اسلام و مقتضیات زمان- اجتهاد
زمان و مقتضیات آن- مدیریت- عدم كلیت
اسلام و مقتضیات زمان
اسلام و مشكلات عصر جدید- مدارك
یادداشت اسلام و مشكلات عصر حاضر
اسلام و جهان بینی
اسلام و مسئله ی عقد اخوت بین مسلمین
اسلام و تمدن
نظریات بیگانگان درباره ی اسلام
اسلام و مساوات
اسلام و ارث
اسلام و امتیازات طبقاتی
اسلام- عدل و مساوات در میان مسلمین
اسلام و عدالت اجتماعی
علل گسترش اسلام
نفوذ و گسترش اسلام
نفوذ و پیشرفت سریع اسلام
اسلام- الاسلام یعلو و لایعلی علیه
در اسلام امتیاز طبقاتی نیست
اسلام و قوانین جزایی اسلام
تعلیمات اجتماعی اسلام
اسلام و جاهلیت
اسلام و سوسیالیسم
اسلام در میان نسل قدیم و نسل جدید
اسلام و سیاست
اسلام و سهولت
سهولت و وسعت دین اسلام
اسلام و دستورهای اجتماعی
اسلام در ابتدا غریب بود و بعد نیز غریب می شود
Expand توحیدتوحید
Expand قرآنقرآن
Expand نبوتنبوت
Expand فهرست هافهرست ها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
خلاف، كتاب البیوع، مسئله ی 317: .

اذا وكل مسلم كافراً فی شراء عبد مسلم لم یصح ذلك، و
جلد هشتم . ج8، ص: 107
للشافعی فیه قولان. .

دلیلنا قوله تعالی:
ولن یجعل اللّه للكافرین علی المؤمنین سبیلاً، و هذا عام فی جمیع الاحكام. .

مسئله ی 319: .

اذا استأجر كافر مسلماً یعمل فی الذمة صح بلاخلاف، و اذا استأجره مدة من الزمان، شهراً او سنة، لیعمل له عملاً صح ایضاً عندنا و اختلف اصحاب الشافعی ففیهم من قال فیه قولان كالشراء و منهم من قال لایصح قولاً واحداً. .

عجیب است كه شیخ طوسی تصدی كافر را برای خریدن عبد مسلم برای مسلم مصداق آیه یو لن یجعل اللّه. . . می داند، اما اجیر شدن و خدمتكار شدن او [یعنی مسلم برای كافر] را مصداق این آیه نمی داند. .

1. این حدیث حتی در فقه مسلّم شناخته شده است. شیخ در مكاسب، صفحه ی 160 می گوید: .

النبوی المرسل فی كتب اصحابنا المنجبر بعملهم و استدلالهم علیه فی موارد متعددة حتی فی عدم جواز علو بناء الكافر علی بناء المسلم بل عدم مساواته. .

رجوع شود به حواشیمكاسب، بالاخص حاشیه ی جدید آقای خویی و تعلیقات. . . برای مدرك حدیث. .

2. یكی از مباحث این است كه آیا مفاد حدیث تشریع است، یعنی بیان حكم تكلیفی است كه حرام است اعتلای غیر مسلم بر مسلم و در حقیقت حرام است زیردست قرار دادن مسلم خود را برای
جلد هشتم . ج8، ص: 108
غیر مسلم؟ و یا حكم وضعی است، یعنی در روابط مسلم و غیر مسلم آنچه مستلزم علوّ غیرمسلم بر مسلم باشد در اسلام رسمیت ندارد، از قبیل برده واقع شدن مسلم برای غیر مسلم [1]؟ و یا مقصود بیان حكم نیست (نه حكم تكلیفی و نه حكم وضعی) ، بیان ناموس تكوینی و حكم كَونی حق است كه اسلام از آن نظر كه یك دین و یا مسلك است، بر غیر خود برتری و غلبه پیدا می كند. به عبارت دیگر انشاء نیست، اِخبار است. این نیز از دو جنبه باید مورد توجه قرار گیرد: یكی اینكه آیا مقصود غلبه ی نظری است، یعنی از لحاظ منطق نظری قویتر است و به اصطلاح حجت اسلام اقواست از سایر حجج [2](فللّه الحجة البالغة)ولو آنكه از لحاظ عمل هیچ گونه موفقیتی نداشته باشد یعنی بشر تسلیم وی نشود مانند مدینه ی فاضله ی افلاطون؛ و به عبارت دیگر اگر به عقل بشر عرضه بشود بیش از هر چیز دیگر عقل و فكر بشر را قانع می كند [3]؟ و یا اینكه مقصود این است كه در جریان تكوین و برخوردهای عملی و اجتماعی و در تصادمها و تضادهای اجتماعی از هر دین [دیگری ] ناجح تر و موفق تر است [4]از باب اینكه بهتر جوابگوی احتیاجات درونی و اجتماعی بشر است و به همه ی
جلد هشتم . ج8، ص: 109
حوایج بشر پاسخ صحیح می دهد و راهنمایی درست می كند و موفقیتش در حل مشكلات انبوه روحی و مادی بشر بیشتر است، زیرا بشر در عمل به جانب آن چیزی رانده می شود كه بهتر جوابگوی حوایج وی بوده باشد. .

امروز در منطق جدید در آیینها و مسلكها درست و نادرست مفهومی ندارد الاّ به معنی اینكه بهتر بتواند جوابگوی مشكلات بشر باشد. مسلكهایی دست روی مهمترین مشكل بشر گذاشتند و لااقل یك نیشتر به آن زدند، اگرچه نتوانستند بعد بخیه و پانسمان كنند، مثل عمل ماركس كه دست روی مشكله ی اقتصادی بشر گذاشت [و] توانست بعد از یك قرن تقریباً نیمی از جهان را به طرف خودش بكشاند. خود اسلام در گذشته كه پیش رفت و جلو افتاد، به این دلیل بود كه اولاً نیشتر زد و ثانیاً عقده ها و مشكلات بشر را گشود. .

باز سؤال دیگری پیش می آید و آن اینكه آیا مقصود این است كه بر خصوص دینها و آیینها فائق می آید یا حتی بر مسلكها و مرامها نیز فائق می آید؟ .

مشكله ی امروز ما این نیست كه ثابت كنیم اسلام بر مسیحیت و یهودیت و قرآن برتوراتوانجیلواوستاترجیح دارد، بلكه باید ثابت كنیم كه اسلام بر مرام و مسلكهایی كه امروز عقل بشر وضع كرده از قبیل كمونیسم و سوسیالیسم و لیبرالیسم و امثال اینها برتری دارد و بر اینها فائق است، چون یك فرق اسلام با سایر ادیان این است كه اسلام مرامها را به مبارزه می طلبد برخلاف آنها. امروز بحث درباره ی اینكه امام صادق بر ابوحنیفه ترجیح دارد، بحث زاید و بی معنایی است. .

3. به دنبال این بحث، مسئله ی اجتماعی اسلامی معروف «علل انحطاط مسلمین» پیش می آید، زیرا این بحث مربوط به این است كه آیا این انحطاط مربوط به اسلام بود، قوانین اسلام نارسا بود برای جامعه ی گسترش یافته ی قرون سوم و چهارم و آن قوانین فقط جامه ای بود كه برای پیكر جامعه ای در حال بداوت و بساطت دوخته شده بود
جلد هشتم . ج8، ص: 110
- آن طور كه گوستاو لوبون نظر داده و دیگران گفته اند- و یا آنكه علت مطلب، انحرافی بوده و هست كه جامعه ی اسلامی از اسلام پیدا كرده و هنوز هم ادامه دارد و مسئول این انحراف كیست؟ توده ی مردمند یا حكومتها یا علمای اسلامی [5]؟ یا ملتهای خارجی و بالخصوص مسیحی ها؟ و یا همه یا بیشتر اینها در این انحطاط دخالت داشته است؟ .

متأسفانه الآن ما در حالی هستیم كه منحطترین ملل دنیا به شمار می رویم و حتی دانشجویان ما در كشورهای اروپایی و آمریكایی احیاناً كنفرانس می دهند و اسلام را علت انحطاط ملت خودشان معرفی می كنند (آن طور كه آقای حسینی كرمانی در نامه ی خود از آمریكا نوشته بود) . در كتابفلسفة النشوء و الارتقاء، جلد دوم، مقاله ای هست تحت عنوان «القرآن و العمران» . در آنجا شبلی شمیّل در جواب یك نفر مستشرق كه در كشورهای اسلامی و عربی مسافرت كرده و مقاله ای منتشر كرده و علت بدبختی مسلمین را اسلام معرفی كرده، می گوید: این طور نیست، قرآن كتاب حیات است و مسلمین از مسیری كه پیغمبر اسلام برای آنها معین كرده منحرف شده اند، به جای توجه به اصول نجات بخش اسلام متوجه ظواهر و قشریات شده اند. برای نمونه به مجله ی «المنار» بنگرید خواهید دید این ملت گرفتار چه سؤالاتی است درباره ی دین كه یضطرب عظام النبی فی قبره. این مقاله از آن نظر كه دكتر شبلی شمیّل مادی مسلك است و ناشر نظر داروین به عنوان یك نظریه ی مادی در كشورهای اسلامی است، خیلی جالب است. .

الآن ما می بینیم كه بعضی از مجتهدین درباره ی مسائلی از قبیل زوجه ای كه شوهرش غیبت كرده و از او اثر و خبری نیست و یا مسئله ی جراحی چشم یك نفر و جا دادن چشم شخص دیگر گرفتار جمودهای عجیب هستند و همچنین مسئله ی تشریح كالبد در طب و
جلد هشتم . ج8، ص: 111
تقسیم اراضی به شكل عادلانه و امثال اینها. .

درباره ی علل انحطاط مسلمین مسائلی طرح شده و می شود و نظراتی هست: .

الف. علت، عدم قدرت اسلام است به جوابگویی مشكلات:

بعضی مستشرقین.

ب. غصب خلافت: عوام شیعه.

ج. عدم اجرای مقررات اسلام.

4. بنا بر معنی چهارم حدیث كه نظر بر استعلای خارجی اسلام است، باید مسئله ی احتیاج را عنوان كرد و گفت كه اسلام چیزی است كه همیشه بشر به آن محتاج است و بهترین رافع حاجت بشر است، و باز باید این مسئله را عنوان كرد كه خود این مطلب نوعی خوشبینی به بشریت است كه تدریجاً به حقیقت و آنچه نافع است نزدیكتر می شود. آیه ی كریمه ی قرآن: ان هذا القر ان یهدی للتی هی اقوماستحكام دین اسلام و استعداد بقایش را ذكر می كند. .

5. یك بحث این است كه آیا قانونی اجتماعی می تواند برای همه ی زمانها و همه ی مكانها مفید باشد [6]یا اینكه هر قانونی ولو آنكه بهترین قوانین باشد خواه ناخواه طبق اصل تغییر و تكامل، فانی شدنی و زایل شدنی و نسخ شدنی است و جای خود را حتماً به قانونی كاملتر باید بدهد؟ جواب این است كه خود ماده و طبیعت محكوم قانون تغییر و تكامل است. قوانین اجتماعی نیز تا آنجا كه به اصول زندگی مربوط نباشد دستخوش تغییر است، ولی اصول و خطوط اصلی و مدارهای زندگی غیر قابل تغییر است. لهذا قوانینی كه به طبیعت مثلاً مرد و زن بستگی دارد به همان دلیلی كه مرد زن نشده و زن هم مرد نشده، به استحكام خود باقی است. همچنین است اصول تركیب اجتماع.

اصول تركیب اجتماع نظیر اصول تركیب مواد است
جلد هشتم . ج8، ص: 112
كه همیشه یكسان بوده و خواهد بود. همچنین است مبانی اولی حقوق. این مبانی اولیه یكنواخت است، غیرقابل تغییر است. .

6. به عقیده ی ما قوانین اجتماعی متغیر در واقع ثابت است، یعنی از آن جهت كه قانون است ثابت است، یعنی مصداق یك قانون اصلی ثابت است كه در واقع قانون واقعی بوده و مصداق و موضوعش تغییر كرده است [7]. .

7. عطف به آنچه در ورقه های
یادداشت روش تبلیغ

، شماره ی 7 گفته شد، تفسیر چهارمی كه برای حدیث شد از زاویه ی اجتماعی است كما اینكه تفسیر اول و دوم از جنبه ی فقهی و تفسیر سوم از جنبه ی كلامی بود و البته این تفاسیر مانعة الجمع نیستند، زیرا كلمات رسول اكرم همان طور كه خودش فرمود جوامع الكلم است. .

راجع به تفسیر چهارم باید گفت در حقیقت می خواهد بگوید اسلام در منطق عمل بر حریفها پیروز می گردد. تفسیر سوم می گوید در منطق نظر و استدلال و در كتاب و جلسه ی بحث پیروز می شود. البته پیروزی در میدان عمل و در مسابقه ی عمل و در كُشتی عملی مهمتر است از پیروزی در كُشتی بحث و نظر و در مسابقه ی ذهنی و نظری. .

درباره ی راز پیروزی در منطق و میدان عمل باید مسئله ی احتیاج را عنوان كرد. منطق عمل پایه اش احتیاج است، اما منطق نظر پایه اش اصول متعارفه است. آن چیزی كه در منطق عمل جانشین اصول متعارفه و موضوعه ی نظری می شود، دو چیز است [8]: احتیاج، رافع بودن شی ء مورد استفاده احتیاج را به نحو احسن. از یك نظر می توان گفت
جلد هشتم . ج8، ص: 113
سه اصل عملی است كه به منزله ی اصول متعارفه است: احتیاج، احساس احتیاج [9]، كافی بودن و مفید بودن و رفع احتیاج كردن. .

سرّ اینكه امروز اسلام در میان ما مهجور و متروك است، نبودن ركن دوم یعنی احساس احتیاج است. ما احتیاج داریم، او هم رافع هست اما ما احساس احتیاج نمی كنیم، مثل بیماری كه محتاج است و دوا هم هست ولی خودش یا احساس بیماری نمی كند یا احساس نمی كند كه این دوا دوای اوست. .

حالا باید ببینیم كه آیا دنیا به طرف بیداری و احساس این احتیاج می رود یا نه. از مصاحبه ی نهرو پیداست كه دنیا دارد احساس می كند كه یك خلأ معنوی الان وجود دارد و یك نیروی معنوی باید پا به میان بگذارد. خود ما هم كه از همه ی مردم بیشتر در خوابیم تدریجاً روزگار ما را بیدار می كند و خواهیم فهمید كه چاره ی درد ما اسلام است. روزی خواهد رسید كه اسلام را نه به عنوان عادت، بلكه به عنوان چاره ی دردهای خود بپذیریم. لهذا هرچه دنیا زیر و رو بشود و هرچه خطرها را از نزدیك احساس بكنیم از این نظر بهتر است. .

باید دید عامل بیدار كننده و ایجاد كننده ی این احساس چیست: .

الف. تازیانه (بلایا و شداید روزگار) .

ب. بالا رفتن سطح فكر و فهم به وسیله ی پیشرفت علوم و مطالعات اجتماعی.

8. گفتیم كه میدانِ منطقِ نظر ذهن است، خاضع كردن عقلها و فكرهاست و البته این خود مقدمه ای برای پیروزی در میدان عمل نیز هست، ولی گاهی ممكن است منطق نظر خیلی جنبه ی ایده آلی داشته باشد آن طور كه درباره ی مدینه ی فاضله ی افلاطون گفته شده و به همین
جلد هشتم . ج8، ص: 114
دلیل او را خیالی و به مناسبتی كه در ورقه ی
اوتوپی

ذكر كرده ایم اتباع افلاطون را از این نظر اوتوپیها- و به قول اعراب طوبیین- می گویند؛ یعنی خوب و ایده آل باشد، منتهای آرزو باشد ولی برای عالمی خوب باشد غیر از عالم انسانهای موجود با این همه غرایز و زشت و زیباها، برای عالم قدس و فرشتگان ملكوت خوب باشد. .

و اما میدان منطق عمل، حوایج واقعی بشر است؛ بشر است با همه ی غرایز و وابستگیها و نقص و كمال ها و زشت و زیبایی ها و با همه ی احتیاجات و ضروریاتی كه دارد. .

از اینجا نوبت مطلب دیگر است و آن اینكه درست است كه منطق عمل براساس سه پایه ی (تریاد [10]به قول فرنگیها) گذشته بنا شده و باز درست است كه این سه پایه زمینه ی پیشرفت است ولی یك چیز دیگر هم هست كه ممكن است یك چیز یك حاجت خاص را بسیار عالی برطرف كند اما همه جانبه نباشد یعنی به دنبال خود بحران و ناراحتی ایجاد كند، خلئی را پر كند اما خلأهای دیگر ایجاد كند. مثلاً دنیا قبل از كمونیسم دچار یك خلأ بود، مردم تقسیم شده بودند به سیرِ سیر و گرسنه ی گرسنه، دنیا تقسیم شده بود به ظالم و مظلوم، به استثمارگر و استثمار شده، و [با] عملی كه ماركس انجام داد، مانند سدی كه خراب شود سیل راه افتاد و مانند آب حبس شده ای زیر زمین كه كلنگ به آن زده شود جستن كرد و مانند دملی كه رسیده باشد و خون كثیف و چرك در آن جمع شده باشد و نیشتر بخورد مواد فاسد بیرون ریخت، ولی آیا خود این برای دنیا سعادت ایجاد كرد؟ نه، چرا؟ به جهت آنكه حاجت بشر تنها شكم و نان نیست، تنها لباس نیست، تنها مسكن نیست. گرسنگی نوعی طغیان ایجاد می كند و سیری نوعی دیگر؛ گرسنه می شود انتقام جو و كینه جو می گردد، همینكه سیر شد طغیان می كند و افزون طلبی گریبان او را می گیرد: ان الانسان لیطغی. ان ر اه استغنی، یوم نقول لجهنم هل امتلأت و تقول هل من مزید.
جلد هشتم . ج8، ص: 115
آیا گرسنگی دنیا را مضطرب كرده است یا سیری؟ جواب: هر دوتا. یكی از گرسنگی طغیان كرده و یكی دیگر از سیری، پس چه باید كرد؟ .

حقیقت این است كه حاجت به معنویات، خود نوعی از حاجت است، آن هم یك اتاق خالی است كه اگر پر نشود عدم تعادل ایجاد می كند. لا اله الاّ اللّهوسبحان اللّهولا حول و لا قوة الاّ باللّهوتوكّلت علی اللّههم خود حاجتی است از حاجات بشر. .

بشر با «بی نهایت» پیوند دارد، محدود و متناهی كافی نیست كه او را رام و آرام كند. بشر به معنی نیز مثل ماده احتیاج دارد. اگر به معنی احتیاج ندارد چه فرق می كند بعد از آنكه شكمش سیر شد اینكه زیر دست و زیر بار منت باشد یا نباشد؟ چه حاجت دارد به شهرت و افتخار؟ چه حاجت دارد به آزادی و حریت؟ ابن سینا در اول نمط هشتماشاراتمواردی را ذكر می كند از اینكه بشر به خاطر معنی از ماده صرف نظر می كند از این قرار: .

الف. به خاطر غلبه بر حریف در مسابقه ها از خوراك صرف نظر می كند. .

ب. به خاطر شرف و حیثیت و زیر بار منت نرفتن، از ماده صرف نظر می كند. .

ج. به خاطر غیر، ایثار می كند. .

9. در باب احتیاج كه ركن اول منطق عمل است باید این مطلب را طرح كرد كه ببینیم انسان چند قلم احتیاج دارد. .

اگر از درخت بپرسیم چند قلم احتیاج داری؟ می گوید مثلاً [شش ] قلم: زمین، رطوبت، هوا، نور و حرارت، كود، باغبانی كه مواظب بیل زدن زمین من و هرس كردن من و كود دادن و دوا زدن به من باشد. .

اگر از حیوان بپرسیم چند قلم احتیاج داری؟ [می گوید] محصولات ثانویه ی زمین، آب خالص (نه رطوبت) ، هوا، نور، مسكن،
جلد هشتم . ج8، ص: 116
انسانی كه مراقب من باشد (در حیوانات اهلی) . .

اما انسان محصولات ثانویه یعنی گیاه و میوه برایش كافی نیست، احتیاج دارد به مواد مصنوعی از قبیل نان و خورش، آب، مسكن، هوا، نور و غیره، به علاوه ی افراد همنوع كه با هم زندگی كنند و فرهنگ و اخلاق و تربیت و محبت و امنیت و آزادی و زیبایی و. . . .

این مطلب را به صورت دیگر نیز می توان بیان كرد كه جهان، جهان آكل و مأكول است و به قول مولوی هر موجودی از این جهان دهانی دارد، باید دید انسان چند تا دهان علاوه دارد و چقدر و چه نوع غذاهای علاوه می خواهد. .

از نظر كلی انسان دو دهان دارد: مادی و معنوی (دو دهان داریم گویا همچو نی. . . ) . از نظر دیگر صدها دهان داریم:
عشق را پانصد سر است و هر سری
از فراز عرش تا تحت الثری.
و به قول شاعر دیگر:
تو یك چیزی ولی چندین هزاری
دلیل از خویش روشنتر نداری.
مسئله ی محبت، یعنی احتیاج به محبت داشتن به دیگران و محبت داشتن دیگران به او، خود دلیل دو نوع دهان دیگر و دو نوع غذای دیگر است. در ورقه های
زن در اسلام

راجع به احتیاج به محبت بحث كرده ایم. .

مطلب را خوب است. . . [11]
[1] و از قبیل ازدواج مسلمه با غیر مسلم و اجیر شدن مسلم برای غیر مسلم و فرماندهی غیر مسلم بر مسلم و بردگی مسلم برای غیر مسلم. البته اجیر شدن به معنی اجاره ی رقبه نه اجاره برای یك كار بالخصوص مثل خیاطی.
[2] رجوع شود به ورقه های
یادداشت روش تبلیغ

، شماره ی 7.
[3] به عبارت دیگر منطق اسلام بر سایر منطقها برتری دارد. گاهی یك چیز از لحاظ زور مغلوب است و از لحاظ منطق غالب.
[4] به عبارت دیگر چون مفیدتر است باقی می ماند و غیر مفیدها از بین می روند (فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمكث فی الارض)نظیر اینكه در طبیعت عضو مفید و مورد استعمال باقی می ماند و عضو غیر مفید تدریجاً از طرف طبیعت حذف می شود، یا در اقتصاد متاعهای غیرمفید تدریجاً نایاب و معدوم می شود و مفیدها عرضه می شود و به عبارت دیگر از نظر قانون انتخاب اصلح در طبیعت، در مبارزه و تنازع بقا- كه همان طور كه میان جانداران هست، میان آیینها و مسلكها كه از شئون جانداران است نیز هست- اسلام پیروز می شود، هرچند این پیروزی نیز پیروزی جاندار یعنی انسان است كه مسیر تكامل را طی می كند.
[5] صنفان ان صلحا صلحت امتی و ان فسدا فسدت امتی.
[6] رجوع شود به ورقه های
زمان و مقتضیات آن

و ورقه های
اسلام و مقتضیات

زمان.

[7] . رجوع شود به ورقه های
زمان و مقتضیات آن.

[8] ممكن است گفته شود كه زور و قدرت فوق احتیاج است. ولی در محل خود ثابت شده كه قدرت اگر برخلاف جریان احتیاج و طبیعت باشد كاری از پیش نمی برد و به اصطلاح قسر قابل دوام نیست. مسئله ی عمده همین است كه چشم بشر به زور است، عامل اصلی غلبه را زور می دانند، اگر بپرسند غلبه و پیروزی با چیست، می گویند با زور. اما حقیقت بین ها می گویند خیر، غلبه با حقیقت است نه با زور، البته حقیقت عملی نه نظری محض. هرچند به یك معنی می توان گفت همیشه غلبه با نیروست ولی به شرط آنكه توجه به نیروی حقیقت داشته باشیم.
[9] این احساس احتیاج است كه طلب و جستجو را به وجود می آورد و در واقع اصل سوم طلب است. مولوی به همین جهت نظر دارد كه می گوید: .

هرچه رویید از پی محتاج رُست.

تا بیابد طالبی چیزی كه جُست.

هركه جویا شد بیابد عاقبت.

مایه اش درد است و اصل مرحمت.

(مثنویمیرخانی، ص 283)
[10] . dairt
[11] [در نسخه ی اصل دستنویس مطلب ناتمام است. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است