اصول لامارك: .
1. تأثیر محیط و شرایط جسمانی و سازش موجود زنده با محیط.
2. به كار انداختن و از كار افتادن اعضا و اجزای بدن را از دو علت
مذكور مهمتر می شمارد، یعنی مشق و تمرین اعضا و بالتبع
جلد هشتم . ج8، ص: 139
عادات را
در تغییر شكل و تنوع انواع، بارز می داند. (عادت در اثر تكرر
استعمال، حذف در اثر عدم استعمال) .
3. توالد و تناسل و وراثت صفات ناشی از مشق و تمرین و عادت
[است ] كه خود عادت به نوبه ی خود ناشی از استعمال و عدم استعمال
است، و استعمال و عدم استعمال نیز به نوبه ی خود ناشی از تأثیر و نفوذ
محیط است. .
پس در نظر لامارك اوضاع محیط منشأ نوعی به كار انداختن
اعضا می شود و به كار انداختن تدریجاً تغییرات تدریجی ایجاد
می كند و به صورت یك سلسله صفات فردی ناشی از تمرین
درمی آید و از راه وراثت به نسل بعدی منتقل می گردد و در طول چند
نسل منجر به نوعی كاملتر می گردد. .
در نظریه ی لامارك اصل علاقه به صیانت ذات و كوشش برای تهیه ی
وسایل زندگی به منظور بقا و دفاع از حیات، مسلّم و مفروض گرفته
شده است. .
اما اصول داروین: .
از نظر داروین نیز اصولی از قبیل علاقه به صیانت ذات و كوشش
در راه تهیه ی وسایل زندگی به منظور بقا و دفاع از حیات، مسلّم و
مفروض گرفته شده است. ولی داروین از سه اصل لامارك تأثیر
محیط را از اهمیت انداخت، یعنی منكر آن نشد ولی آن را علت
اساسی ندانست و قهراً برای استعمال و عدم استعمال مقام زیادی
قائل نشد، ولی اصل وراثت را او به همان اندازه اهمیت داد كه
لامارك اهمیت داده است. ولی داروین اهمیت اساسی را برای
«انتخاب طبیعی» یا انتخاب اصلح قائل شد كه اساس آن را تنازع بقا
می داند. به عقیده ی داروین انتخاب طبیعی موجب می شود كه تغییرات
خفیف و متتابع در فرد متراكم شود و در طول نسلهای متوالی منتهی به
نوعی جداگانه گردد. داروین در عین حال اصل تأثیر محیط را انكار
نكرد. .
بنابراین اصول اساسی داروین عبارت است از:
جلد هشتم . ج8، ص: 140
الف. كوشش برای تهیه ی وسایل زندگی بر اساس مبارزه و به
عبارت دیگر تنازع برای بقا.
ب. انتخاب طبیعی و بقای انسب.
ج. وراثت.
د. تأثیر محیط.
از این چهار اصل سه اصل اول به یكدیگر پیوسته اند، یعنی تنازع
بقا علت و زمینه ی انتخاب طبیعی است و انتخاب طبیعی زمینه ی وراثت
است. اما اصل تأثیر محیط یك اصل جداگانه و علت جداگانه است
كه زمینه برای وراثت درست می كند، به معنی اینكه تأثیر محیط
موجب می شود كه موجود زنده به طور خودكار یا اختیاری خود را با
محیط انطباق دهد و در خود نوعی صفات ایجاد كند و آن صفاتِ
ناشی از انطباق به وراثت منتقل گردد. .
پس در واقع اصول داروینیسم از نظر فلسفی دو سلسله ی جداست
با این ترتیب: یكی تنازع بقا، انتخاب طبیعی، وراثت؛ دیگر تأثیر
محیط، سازش با محیط، وراثت. .
از اینجا معلوم می شود كه تأثیر محیط و انطباق با محیط، هم در
نظریه ی لامارك آمده است و هم در نظریه ی داروین. و چون انطباق با
محیط منحصر نیست به صفات ارادی و اختیاری، شامل صفات
غیراختیاری هم هست، در همین جا یك نظریه ی ماوراء الطبیعی غایی
مبتنی بر اصل احتیاج فرد یا نوع به تكامل زنده می شود. .
همچنان كه بنا بر رشته ی اول یعنی اصول تنازع بقا و انتخاب طبیعی
و وراثت نیز میل به سوی تكامل و نیروی مرموز تكامل دهنده باید
دخالت داده شود. .
لاماركیسم
.
در كتاب
فرضیه های تكامل، صفحه ی 32، می نویسد: .
لامارك معتقد بود كه سیر صعودی در تشكیل ساختمان حیوانجلد هشتم . ج8، ص: 141
كیفیتی است كه قابل تردید نمی باشد. .
چه مانعی دارد؟ .
ایضاً می نویسد: .
طبیعت هیچ عملی را جز از راه تدریج نكرده است. .
اگر مقصود حركت به اصطلاح فلسفی است صحیح است، و اگر
مقصود مقابل جهشهای سریع است غلط است. .
ایضاً می نویسد: .
به هر نسبت كه موقعیت، آب و هوا، طرز زندگی یا عادات
افرادی از یك گونه دچار تغییر می گردند به همان نسبت نیز
اعضا و شكل و حتی ساختمان جانور یا گیاه نیز تحول
می یابد. . . تا تغییری در شرایط یك محیط زیستی داده نشود،
موجودات زنده ی آن محیط تغییر ساختمان نخواهند داد. .
این حصر مورد انتقاد داروین و غیره واقع شد. .
لامارك در توجیه شباهت جانورانی كه تصاویرشان از معابد و
مقابر مصر به دست آمده با جانوران فعلی مصر، می گوید: اگر غیر از
این بود عجیب بود. .
صفحه ی 33: .
به نظر لامارك با تغییر شرایط زیست، نیازمندیهای موجود
زنده تغییر خواهد كرد. تغییر نیازمندیها تغییر عادات را فراهم
می كند و بالاخره پس از زمان كافی تحول قابل ملاحظه ای در
افراد ایجاد می شود. جلد هشتم . ج8، ص: 142
سه اصل لامارك در این عبارت گنجانده شده است. .
صفحه ی 33: .
اگر جانوری كه به دویدن یا پرواز نمودن عادت كرده در كنج
قفس محبوس كنیم به ناچار تحت تأثیر محیط جدید زندگی
جانور عادت تازه ای كسب نموده، سرعت و چالاكی دویدن و
یا قدرت پرواز كه یكی از مشخصات مهم جانور است تقلیل
فاحش خواهد یافت. . همچنین است علت فقدان پا در ماران. . . . در مورد گیاهان: اگر از یك چمن دانه ای را در محیط سنگلاخ
بكاریم، گیاهانی كه در این شرایط ایجاد شده و تكثیر یابند نژاد
جدیدی را می سازند كه با نژاد اولیه اختلاف خواهد داشت. همچنین گیاهانی را كه برای زینت در باغ می كارند با آنكه منشأ
اصلی آنها گیاهان وحشی است، در تحت تأثیر محیطهای
جدید نژادهای متنوعی می سازند. .
صفحه ی 34:
چرا تغییرات
حاصله در
جهت نفع
موجود زنده
است؟ :
لامارك می گوید: آیا گندمی كه می كاریم گیاهی نیست كه به
وسیله ی انسان به حالتی كه اكنون ما او را می كاریم درآمده است؟ . لامارك در توجیه عقاید خود بیان می نماید كه تغییرات
حاصله در نزد جانور در جهتی است كه به نفع موجود بوده و
نتیجه ی آن ایجاد توافق و هماهنگی بین ساختمان بدن موجود و
شرایط محیط زیست می باشد. .
مسئله ی عمده همین جاست. لهذا به عقیده ی ما موضوع حذف عضو
غیر مستعمل از نظر لامارك توجیهی ندارد. .
صفحه ی 35:
جلد هشتم . ج8، ص: 143
پرندگانی مانند اردك و غاز كه محل زندگیشان در سواحل دریا
بود ناچار شده اند كه در اثر تغییر شرایط محیط زیست، مواد
غذایی مورد نیاز خود را در دریا جستجو نمایند. در نتیجه ی
تلاش این جانوران برای حركت در آب و باز نگه داشتن
انگشتان و تكرار متوالی این عمل در مدت زمانی طولانی،
پرده ی نازكی كه در ابتدا فقط در قاعده ی انگشتان آنان موجود بود
به مرور و به تدریج توسعه یافت و انگشتان به وسیله ی این پرده ی
كامل به یكدیگر متصل و برای شنا مناسب شده اند. .
بدیهی است كه تنها عامل محیط و نیازمندی و كار برای توجیه
پرده ی كامل میان انگشتان كافی نیست. .
ایضاً صفحه ی 35: .
پرندگانی كه در سواحل زندگی نموده و مواد غذایی مورد نیاز
خود را از گل و لای و لجن اطراف رودخانه ها تهیه می نمودند
ناچار شدند برای اینكه سرشان بالای سطح آب قرار گرفته و
در برابر جریان آب مقاومت نمایند با زحمت خود را به روی
پاها بلند نمایند. در اثر تكرار این عمل، استخوان ساق و ران
آنها به تدریج طویل شده و پر در این قسمت از پا رشد نكرده
است. .
در كتاب
داروینیسمدكتر محمود بهزاد، چاپ پنجم، صفحه ی 28،
راجع به لامارك چنین می نویسد: بر طبق نظریه ی لامارك تصور
خلقت جداگانه. . .
[1]
اما نظریات داروین:
جلد هشتم . ج8، ص: 144
در اینجا نیز باید تأكید كنیم كه سخن ما در این نیست كه تبدل
انواع آیا صحیح است یا نه، و به فرض صحت آیا تدریجاً صورت
گرفته یا به صورت جهشهای ناگهانی. .
فرضیه ی خلقت بسته به این نیست كه سنن و قوانینی وجود نداشته
باشد. آیا فقط آدم اول كه فرضاً به صورت خلق الساعة به وجود آمده
است مخلوق خداوند است ولی آدمهای دیگر كه با نظام مخصوص
توالد و تناسل و پرورش تدریجی جنین در رحم به وجود می آیند و
سنت ثابت و معینی دارند، مخلوق خداوند نباید شمرده شوند؟ .
سخن در این است كه آیا وضع خلقت و آفرینش موجودات و
پیدایش اعضا و جوارح شگفت انگیز آنها كه پیوسته مورد استناد
الهیون بوده است، آیا باز هم طبق اصول داروین نیازمند به این است
كه قوه ی مدبر و شاعری دخالت داشته باشد و به اصطلاح قرآن تحت
تدبیر و تسخیر و تصویر باشد- كلماتی كه در قرآن استعمال شده
است- یا نه؟ .
اكنون ببینیم كه داروین كه معتقد است كه جانداران تحت اصولی
تبدل پیدا می كنند، چه اصولی را بیان كرده است. .
داروین اولین بار متوجه قابلیت تغییر تدریجی جانداران می شود
از راه انتخاب مصنوعی. در كتاب
داروینیسم، دكتر محمود بهزاد،
صفحه ی 61 چنین می نویسد: .
روشی را كه پرورش دهندگان حیوانات و همچنین كشاورزان
معمولاً برای ایجاد نژادهای مختلف به كار می برند، استفاده از
قابلیت تغییر جانوران و گیاهان با دخالت وراثت است. .
صفحه ی 62: .
داروین پس از آنكه اثر انتخاب مصنوعی را در تولید نژادها به
دقت استنباط می نماید، از خود چنین سؤال می نماید: اگر منشأجلد هشتم . ج8، ص: 145
نژادهای انواع اهلی یكی است، منشأ انواع نزدیك و مشابه
كه در طبیعت وجود دارد نیز واحد است؟ . . . به فرض آنكه
چنین شباهتی بین انتخاب مصنوعی و جریان امر در طبیعت
موجود باشد، آیا آن عاملی كه در طبیعت به انتخاب جانداران
مبادرت می ورزد چه می تواند باشد؟ . داروین در این وقت به فكر می افتد عاملی را كه در طبیعت
جانشین اراده ی انسان در انتخاب مصنوعی شده بشناسد. با
كتاب و نظریه ی مالتوس (رساله ای درباره ی جمعیت) آشنا
می شود. مسئله ی عدم توازن میان افزایش جمعیت و مواد غذایی
جلب نظرش را می نماید. مالتوس جنگ و قحطی و امراض
همه گیر را عامل توازن می شناسد و می گوید دو نوع عامل
می تواند این توازن را برقرار كند: اختیاری و سلبی و اخلاقی. .
در آن كتاب، صفحه ی 63 می نویسد: مالتوس برای جلوگیری از
افزایش جمعیت زمین. . . .
در صفحه ی 64
[2]می نویسد: .
. . . داروین پس از مدتی تفكر به این نتیجه می رسد كه نظر
مالتوس درباره ی عالم جانداران كاملاً صادق است. .
رابطه ی عقاید داروین با عقاید مذهبی: .
در صفحه ی 75
[3]می نویسد. . . .
اما راجع به كفایت و عدم كفایت اصول داروینی برای توجیه
خلقت حیوانات و همچنین تضاد و عدم تضاد آن با اصول الهی:
جلد هشتم . ج8، ص: 146
1. قابلیت تغییر.
2. علل تغییر از قبیل: .
الف. شرایط محیط (ص 77، 78، 114 و 121) .
ب. تغییر عادات و استعمال عضو و عدم استعمال (ص 78- 117) .
ج. تغییرات به اصطلاح تصادفی فردی و بقای انسب (ص 85) .
د. وراثت (ص 79) .
هـ. عامل مجهول (صفحات 75، 99، 100، 101، 102، 111 و
115) .
و. عامل هماهنگی تغییرات (ص 119) .
ز. اقتصار در نمو (ص 119) .
خلاصه: .
الف. خلقت و سنن قطعیه.
ب. عوامل طبیعی مؤثرند واقعاً. .
ج. آیا در نظر داروین چیزی پیدا می شود كه جانشین اصل قوه ی
مدبر بشود یا برعكس؟ .
د. نه قابلیت تغییر و نه عللی كه برای تغییر ذكر كرده اند، جنبه ی
الحادی ندارد. .
مسئله ی اعتقاد به خلق الساعة از قدیم مورد توجه علما بوده است.
آیا قدما معتقد بوده اند كه انواع، ابتدایی دارد و هر فرد اول به صورت
خلق الساعة آفریده شده است و یا معتقد به قِدَم انواع بوده اند؟ و آیا
آدم اول را كه در لسان شرایع و ادیان آمده است، به طریق
خلق الساعة توجیه می كرده اند؟ .
رجوع شود به ورقه های
، شماره ی 13،
بحثی جالب و عالی شده است.
جلد هشتم . ج8، ص: 147
1. از نظر ما باید حتماً بلندی گردن زرافه و شاخ وسط پیشانی
كرگدن توجیه شود. .
2. نظر شیخ اشراق و شعر
منظومهراجع به اینكه نسبتهای این عالم
متطابق است با نسبتهای آن عالم. .
[1] [در نسخه ی اصل دستنویس مطلب ناتمام است. ]
[3] ایضاً صفحه ی 99، 100، 101، 102 و 115