1. در نشریه ی سالانه ی مكتب تشیع، سال 2 مصاحبه ی آقای طباطبایی
و مسیو كربن (ص 184) می گوید: حدیث
«من عرف نفسه فقد عرف
ربه» را شیعه و سنی از رسول اكرم نقل كرده اند. در
سفینة البحار، ماده ی
نفس، از جلد 14
بحار، صفحه ی 415 نقل می كند، رجوع شود. ایضاً
رجوع شود به
سفینة البحار، ماده ی عرف. .
آقای طباطبایی از
غرر و دررآمُدی نقل می كند:
معرفة النفس انفع
المعارف، ایضاً:
من عرف نفسه تجرد، ایضاً:
من عرف نفسه فقد انتهی
الی كل معرفة و علم. .
2. در دفتر مبدأ و معاد، نمره. . . مجموعاً چهار راه برای طریق بودن
معرفة النفس برای معرفة اللّه ذكر كردیم غیر از آنچه از آقای طباطبایی
نقل كردیم. .
اول از راه اینكه بدن و هیكل موجودی است سیّال و جاری و غیر
ثابت، و ملاك شخصیت و ثبات و حافظ نظام بدن و مدبّر امر او و
مقسّم امر او یعنی چیزی كه این نظام را اداره می كند و غذا می رساند و
حاجت او را رفع می كند، نفس و قوه ی حیاتی است. هراكلیت عالم را به
جلد هشتم . ج8، ص: 151
رودخانه تشبیه كرده و می گوید: هیچ كس دوبار در یك رودخانه
غسل نمی كند. در زمان شیخ مسئله ی مشخِص بودن زمان مطرح بوده و
بهمنیار زمان را مشخص می دانسته و شیخ بر او نقض كرده است.
ممكن است شیخ منكر مشخص بودن زمان به طور كلی بوده است و
ممكن است منكر مشخص بودن زمان نسبت به نفس بوده باشد. بدن
دائماً در تغییر و تبدیل است، تحلیل می رود و بدل مایتحلّل می رسد
و در عین حال دو چیز باقی است: یكی قالب و اندام و دیگری
شخصیت یعنی «من» . .
مولوی در
دیوان شمسمی گوید:
چیست نشانی آنك هست جهانی دگر
نو شدن كهنه ها، گشتن این حالهاست
نو ز كجا می رسد، كهنه كجا می رود
گر نه ورای نظر، عالم بی منتهاست
عالم چون آب جوی بسته نماید ولیك
می رود و می رسد، كهنه و نو از چه خاست.
ایضاً مولوی می گوید:
خلق را چون آب دان صاف و زلال
اندر او تابان صفات ذوالجلال
علمشان و عدلشان و لطفشان
چون ستاره ی چرخ بر آب روان
خوبرویان آینه ی خوبی او
عشق ایشان عكس مطلوبی او
هم به اصل خود رود این خط و خال
دائماً بر آب كی ماند خیال
قرنها بگذشت و این قرن نوی است
ماه آن ماه است و آب آن آب نیست
قرنها بر قرنها رفت ای همام
وین معانی برقرار و بر دوام
جلد هشتم . ج8، ص: 152
گشت مبدل آب این جو چند بار
عكس ماه و عكس اختر برقرار.
3. رجوع شود به جلد 6
المیزان، صفحه ی 191. . . بحثهای نه گانه ای
درباره ی نفس دارد. .