ما در رساله ی
انسان و سرنوشتاشاعره را جزء جبریه شمردیم. ولی
این نكته را باید در نظر داشت كه اشاعره فعل را از خدا و كسب را از
بنده می دانستند و به همین جهت می خواستند مسئولیت را توجیه
كنند، اگرچه تمام نیست. .
رجوع شود به كتاب
ابن تیمیّه، تألیف شیخ محمد ابوزهره، صفحه ی
300 به بعد. .
در كتاب
ابن تیمیّه، تألیف شیخ محمد ابوزهره، صفحه ی 302
می گوید: عرب جاهلیت به قدر قائل بود و در نظم و نثرشان معروف
است. .
در پاورقی ارجاع می كند به كتاب
الرسائل و المسائل، جلد پنجم،
صفحه ی 128. .
در مجله ی یغما، شماره های. . . سال 45، مقاله ی خیام و فردوسی به
قلم دكتر محمدعلی اسلامی می گوید: در ایران قدیم دو عقیده وجود
داشته است: عقیده ی تقدیر و جبر و عقیده ی آزادی و اختیار. .
رجوع شود به
صحیح ترمذی، صفحه ی 311. .
مولوی، چاپ میرخانی، صفحه ی 27:
جلد هشتم . ج8، ص: 247
جهد می كن تا توانی ای كیا
در طریق انبیا و اولیا
با قضا پنجه زدن نبود جهاد
زان كه این را هم قضا بر ما نهاد.
ایضاً صفحه ی 65:
چون قضا آید نماند فهم و رای
كس نمی داند قضا را جز خدای
چون قضا آید فرو پوشد بصر
تا نداند عقل ما پا را ز سر
زان امام المتقین داد این خبر
گفت اذا جاء القضا عمی البصر
چون قضا بگذشت خود را می خورد
پرده بدریده گریبان می درد.
ایضاً صفحه ی 236:
دی سؤالی كرد سائل مر مرا
زان كه عاشق بود او بر ماجرا. . . .
ایضاً صفحه ی 32:
چون قضا آید نبینی غیر پوست
دشمنان را باز نشناسی ز دوست.
ایضاً صفحه ی 465:
چون قضا آید طبیب ابله شود
و آن دوا در نفع هم گمره شود.
در كتاب
مآخذ احادیث مثنوی، صفحه ی 13 این سه حدیث را از
جامع الصغیرنقل می كند: .
الف.
ان اللّه اذا اراد انفاذ امر سلب كل ذی لب لبه. .
ب.
اذا اراد اللّه انفاذ قضائه و قدره سلب ذوی العقول عقولهم حتی
ینفذ فیهم قضائه و قدره، فاذا مضی امره رد الیهم عقولهم و
وقعت الندامة. جلد هشتم . ج8، ص: 248
ج.
ان اللّه اذا اراد امضاء امر نزع عقول الرجال حتی یمضی
امره، فاذا امضاه رد الیهم عقولهم و وقعت الندامة. .
در
تحف العقول، صفحه ی 442 از امام رضا علیه السلام نقل می كند: .
اذا اراد اللّه امراً سلب العباد عقولهم فانفذ امره و تمت ارادته،
فاذا انفذ امره رد الی كل ذی عقل عقله فیقول كیف ذا؟ و من
این ذا؟ . .
مولوی می گوید:
گفت پیغمبر كه بر رزق ای فتی
در فرو بسته است و بر در قفلها
جنبش و آمد شد ما و اكتساب
هست مفتاحی بر این قفل و حجاب
بی كلید، این در گشادن راه نیست
بی سبب، نان سنت اللّه نیست.
رجوع شود به اصل مضمون این حدیث كه: كلید خزانه ی رزق،
كسب و كار است. .
ایضاً رجوع شود به ورقه های
، اشكال مترلینگ كه معلوم
می شود او نیز از قضا و قدر چیزی نفهمیده است. رجوع شود مستقیماً
به آثار مترلینگ در این باب. .