1. عطف به صفحه ی اول ورقه های
، بحث
درباره ی مشخصات و حدود و ابعاد دو اندیشه است. ما در اینجا
نمی خواهیم در مقام اثبات صحت یك اندیشه و بطلان یكی دیگر
بحثی كرده باشیم، بلكه می خواهیم از نزدیك چهره ی این دو اندیشه را
ببینیم. .
دو چهره (چهره ی دو انسان) با یكدیگر مشتركاتی دارد. در همه ی
جلد هشتم . ج8، ص: 335
چهره ها چشم و ابرو و دهن و بینی و گونه و پیشانی وجود دارد و در
عین حال دو چهره ی صد درصد مانند هم وجود ندارد، زیرا تفاوتهایی
در ابعاد این اعضا، در ابعاد مجموع، در حجم، در شكل، در فاصله ها،
در رنگ و گشادی و تنگی چشم و دهن، راستی و كجی ابرو، لاغری
و چاقی گونه وجود دارد و از این جهت است كه دو چهره هرگز با هم
همانند نیستند. برای نمایاندن چهره ی هركس باید مشخصات آن
درست ترسیم شود. .
هر اندیشه ای به نوبت خود چهره ای دارد كه باید درست ترسیم
شود تا آن اندیشه شناخته گردد. اگر چهره ی اندیشه ای در صفحه ی ذهن
و فكر فردی درست ترسیم نشود، اعم از آنكه منشأ این غلط ترسیم
شدن ناتوانی و بی اطلاعی ترسیم كننده باشد و یا دشمنی و غرض رانی
او، طبعاً فكر و ذهن درباره ی آن اندیشه غلط قضاوت خواهد كرد. .
این است كه بحق گفته اند درست طرح شدن یك مسئله نیمی از
فهمیدن آن است. .
درست طرح شدن نظیر درست نشانه گیری كردن است. تیرانداز
هر اندازه ماهر و چیره دست باشد، شرط اصلی به هدف زدنش
درست نشانه گیری است. نیمی از تیراندازی، درست نشانه گیری
است. .
ترسیم چهره ی یك اندیشه از ترسیم چهره ی یك انسان و یا ترسیم
یك منظره بسی دشوارتر است، چون این معنی است و آن صورت.
صورت بیش از معنی قابل بررسی و رسیدگی است. .
غلط ترسیم شدن چهره ی یك اندیشه گاهی به علت نادانی
دوستان و طرفداران است و گاهی به علت دشمنی و غرض ورزی
دشمنان. درباره ی نادانی دوستان اندیشه ی الهی در كتاب
علل گرایش به
مادیگریفصل مربوط به «نارسایی تبلیغات» مختصر بحثی شده
است، اما درباره ی غرض ورزی های دشمنان تاكنون بحثی نكرده ایم. .
متأسفانه باید عرض كنم كه در قرون جدید گروهی از
نویسندگان ماتریالیست كوشش فراوان كرده اند كه چهره ی این اندیشه
جلد هشتم . ج8، ص: 336
را مسخ كنند و چهره ی مسخ شده را به جویندگان و پژوهندگان عرضه
بدارند. .
سعدی در
بوستانداستانی را می آورد، می گوید شخصی شیطان
را در خواب دید در حالی كه چهره ای زیبا و متناسب داشت. تعجب
كرد و گفت: ما تا حالا هرجا كه عكس تو را در سردر حمامها و یا در
كتابها (و مخصوصاً در كلیساها كه نقاشی جهنم و ملائكه ی غلاظ و
شداد و شیطان را ترسیم می كنند) دیده ایم، با قیافه ای بسیار موحش
بوده است، تو را با چشمهایی از حدقه درآمده، در حالی كه آتش از
منخر بیرون می آید دیده ایم، تو كه آن طور نیستی؟ ! گفت: آخر قلم در
دست دشمن است، دشمن هرطور كه دلش می خواهد عكس من [را]
می كشد نه آن طور كه من هستم، بسیار خوب من و فرزند آدم با هم
دشمنیم، ولی دشمنی چه ربطی دارد با آن قیافه و سیما؟ .
2. لازم است مقایسه ای شود میان خدای اسلام و خدای به
اصطلاح وحدت وجودی هندی و بودایی و چینی و غیره كه خدا را
عین جهان و متكامل می دانند، و همچنین خدای یوگا كه از اول با
انسان نیست و در راه با انسان نیست، فقط در مقصد با انسان است.
خدای اسلام خودش هدف هر حركت و سیر است، نه اینكه خود
متحرك باشد و به سوی چیز دیگر روان باشد. او صمد است و همه
چیز به سوی اوست. .