در
کتابخانه
بازدید : 541451تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
جلد هشتم
مقدمه
Expand مشخصات اسلاممشخصات اسلام
Expand توحیدتوحید
Collapse قرآنقرآن
Expand نبوتنبوت
Expand فهرست هافهرست ها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
1. ضرورت شناخت قرآن به عنوان یك كتاب راهنمایی از طرف معتقدان و پیروان، و ضرورت آن به عنوان یك كتابی كه عامل مؤثری بوده و هست در سرنوشت میلیونها افراد بشر و بلكه مؤثر بوده در تغییر مسیر تاریخ بشریت از طرف یك جامعه شناس و یك متخصص دین شناسی؛ یعنی شناخت قرآن، هم برای یك متدین بما هو متدین ضروری است و هم برای یك عالم بما هو عالم. .

2. به طور كلی شناخت یك كتاب، اعم از مذهبی و غیر مذهبی چگونه است و از چه راه ممكن و میسر است؟ اینجا بحث شناخت و معرفت پیش می آید و بحث متدلوژی كه متد كتاب شناسی به مفهوم دقیق آن [است ] نه به مفهوم مصطلح امروز كه شناختن نسخه ها و قدیمترین و صحیح ترین نسخه ها و معتبرترین نسخه هاست. قرآن تنها كتابی است در جهان كه نیازی به شناختن نسخه ها، نوع كاغذ، نوع خط و امضاء فلان عالم [ندارد] كه گفته شود این نسخه ی مصحَّح نزد فلان عالم است و زیرش نوشته كه قد بلغ قبالاً. . . هر كتابی اعم از مذهبی و غیر مذهبی نیاز به چنین نوع معرفت دارد حتیتورات، انجیل، اوستا، كافی، شاهنامه، حافظو غیره الاّ قرآن. علت مطلب این است كه اولاً هیچ كتابی از اول، آن اندازه مورد عنایت و توجه نبوده است. ثانیاً توجه به او از نوع توجه به یك اثر هنری نبوده كه شخص به خود حق بدهد چیزی دیگر مطابق سلیقه ی خود بگذارد. .

از این نوع شناخت كه بگذریم، به شناخت تحلیلی می رسیم كه می خواهیم اندیشه را بشناسیم و فكر را بشناسیم كه چه هست و چه می گوید و چه هدفی دارد و چه رسالتی و به اصطلاح امروز چه حرفی و چه پیامی دارد كه می خواهد به بشریت بگوید.
جلد هشتم . ج8، ص: 354
شناخت نوع اول برای این است كه انتسابش به آن كه به او منتسب است قطعی باشد، به اصطلاح مرحله ی صدور، ولی شناخت نوع دوم برای این است كه بدانیم این كتاب و گوینده اش چه می خواسته اند بگویند. .

پس از این شناخت به نوع سومی می رسیم و آن اینكه پس از آنكه خود پیام را درك كردیم كه چیست و چه می خواهد بگوید، به سراغ مبادئ و مناشئ آن می رویم كه از كجا این فكر برای این گوینده پیدا شده است. آیا گوینده همه ی سخنانش را از دیگری گرفته است؟ آیا بعضی از آنها را از دیگری گرفته است؟ و آیا همه ابداع خود اوست؟ و آیا اگر كتاب آسمانی است، وحی خداست كه به او القاء شده است؟ .

اینجاست كه مرحله ی مقایسه پیش می آید، یعنی باید آن كتاب را با سایر كتبی كه محتملاً از آنها اقتباس كرده مقایسه كرد تا اقتباس بودن و یا ابداعی بودن آن روشن گردد. .

ما از این سه مرحله [1]به مرحله ی اول- چنانكه گفتیم- نیاز نداریم ولی درباره ی مرحله ی دوم وسوم باید بحث كنیم، و البته مرحله ی محتوا كه روشن شود بحث در مرحله ی سوم كه مرحله ی اصالت است روشنتر خواهد شد. پس سه نوع شناخت داریم: شناخت مقدّمی، شناخت تحلیلی، شناخت ریشه ای. .

3. آیا قرآن از نظر خود قرآن برای شناخت است؟ آیا قرآن اولاً برای شناخت چیزی مثلاً خدا، انسان، جهان است؟ و دیگر اینكه از نظر خود قرآن آیا باید قرآن را شناخت، یعنی آیا باید درباره اش از سه جهت گذشته تأمل كرد: هم از جهت استناد و اعتبار و هم از جهت
جلد هشتم . ج8، ص: 355
محتوا و هم از جهت اصالت؟ یا خیر، قرآن كتابی است كه فقط برای تلاوت و ثواب آمده است؟ شقّ سوم این است كه برای شناخت هست اما شناخت خود پیغمبر و یا ائمه، و دیگران حق رجوع مستقیم و تدبر در قرآن را ندارند آنچنان كه اخباریین گفته اند. .

4. آیاتی كه دعوت به تدبر در خود قرآن می كند.

5. ما چه امكاناتی باید داشته باشیم تا بتوانیم كم و بیش با قرآن آشنا شویم؟ .

الف. زبان عربی، خصوصاً لغت آن روز زبان.

ب. آشنایی با تاریخ اسلام و شأن نزول آیات.

ج. آشنایی با مجموع آیات كه: القرآن یفسّر بعضه بعضاً. .

د. آشنایی با سخنان خود پیغمبر در تفسیر قرآن كه: یعلّمهم الكتاب و الحكمة. .

6. آیا قرآن زبان مخصوص و اصطلاحات مخصوص دارد؟ قرآن زبان مخصوص و اصطلاح مخصوص ندارد ولی شیوه ی مخصوص دارد، متد خاص دارد. .

7. آیه ی 3 آل عمران متدلوژی قرآن است. زبان مخصوص به معنای وضع لغت مخصوص ندارد ولی زبان مخصوص به معنی تعبیر مخصوص دارد كه باید با سبك تعبیر قرآن آشنا شویم. .

8. از جمله مطالبی كه باید در مورد قرآن مورد تأمل قرار گیرد این است كه قرآن درباره ی یك سلسله معانی نامحسوس گفتگو كرده است از قبیل مفاتح الغیب، لوح، قلم، عرش، كرسی و غیره، و ضرورتاً از همین الفاظ مصطلح كه مصادیق مادی دارند استفاده كرده است [2]؛ الفاظ حیات، علم، اراده، سمع، بصر، رضا، غضب، ملك، شیطان، اجنحه، همچنین: لدینا، عندنا، شئنا، اردنا، لقائنا، و جاء ربك، وجوه یومئذ ناضرة. الی ربها ناظرة. .

9. مسئله ی وضع اسماء برای معانی عامه- مقدمه یالمیزان، صفحه ی 8
جلد هشتم . ج8، ص: 356
10. جمود حشویه و مجسمه بر ظاهر لفظ و بلكه بر عادت خود.

11. منكرین حجیت كتاب كه محترماً آن را به طاق بالا گذاشتند.

12. مسائلی كه باید طرح شود: عقل، انسان، جهان، خدا، نبوت، تاریخ، جامعه، احتجاجات، اخلاق، قصص، معجزات.

13. آیات تنزیه كه مانع حمل الفاظ بر مصادیق مادیه است- المیزان، صفحه ی 9.

14. مسئله ی اكتشاف پذیری مفاهیم قرآن تدریجاً، حدیث: له ظهر و بطن و لبطنه بطن، له تخوم و علی تخومه تخوم. .

ایضاً حدیث: ما بال القرآن لایزید الاّ غضاضة. .

15. متد شناخت قرآن این است كه آیات مجموعاً در یك واحد (البته آیات مربوط به یك موضوع) مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد، و این است معنی اینكه محكمات امّ الكتاب اند. ام الكتاب به منزله ی اصول متعارفه است برای متشابهات. .

16. پیغمبر اكرم خود شأن مفسر را دارد: .

الف. و انزلنا الیك الذكر لتبیّن للناس ما نزل الیهم. .

ب. یتلوا علیهم ایاته و یزكیهم و یعلّمهم الكتاب و الحكمة. .

17. حدیث: اذا التبست علیكم الفتن. . . .

18. المیزان، صفحه ی 11، معارف قرآن را چنین خلاصه می كند: .

الف. معارف مربوط. . . [3] 19. از جمله مسائل قرآن این است كه همه ی آیات قرآن بلااستثنا برای فهم و تدبر است نه اینكه بعضی از آیات صرفاً برای تلاوت و تعجب و تسلیم و تعبد است (آیات متشابهه) ، زیرا آنچه وارد شده كه:

افلایتدبرون القر ان ام علی قلوب اقفالها(سوره ی محمّد، آیه ی 24) یا:

افلایتدبرون القر ان ولو كان من عند غیر اللّه لوجدوا فیه اختلافاً كثیراً (سوره ی نساء، آیه ی 82) یا: و انه لتنزیل رب العالمین. نزل به الروح الامین.

علی قلبك لتكون من المنذرین. بلسان عربی مبین
(سوره ی شعراء، آیه ی
جلد هشتم . ج8، ص: 357
192- 195) یا: و نزلنا علیك الكتاب تبیاناً لكل شی ء و هدی و رحمة و بشری للمسلمین(سوره ی نحل، آیه ی 89) یا: یا ایها الناس قد جاء كم برهان من ربكم و انزلنا الیكم نوراً مبیناً. فأما الذین امنوا باللّه و اعتصموا به فسیدخلهم فی رحمة منه و فضل و یهدیهم الیه صراطاً مستقیماً(سوره ی نساء، آیه ی 174 و 175) و امثال این آیات- كه زیاد است- همه ی اینها تمام قرآن را شایسته ی تدبر دانسته و نور مبین، نه بعضی از آنها مثلاً محكمات را، و الاّ می گفت فقط در محكمات تدبر كنند نه در متشابهات، بعلاوه مرز مشخصی میان محكمات و متشابهات قرار می داد مثلاً سوره های محكمه و سوره های متشابهه و یا به نحوی دیگر آیات متشابهات را مشخص می كرد، و الاّ پخش آیات متشابهه ی غیر جایز [4]و یا غیرقابل تدبر در میان آیات محكمه ی لازم التدبر نقض غرض است. .

همچنین روایات و خطبی كه از رسول خدا و امیرالمؤمنین در امر به تدبر در قرآن رسیده عمومیت دارد. .

بعلاوه، تحدی به قرآن شده است. نامفهوم بودن همه یا بعضی از آیات قرآن با تحدی به آن منافی است. .

20. از اینجا باید ببینیم كه معنای متشابه چیست. آیا متشابه یعنی آیاتی كه عمداً لغز و معماوار گفته شده است؟ مثل اینكه می گویند محیی الدین گفت: اذا دخل السین فی الشین ظهر قبر محیی الدین، و یا فردوسی گفت (آنچنان كه منسوب است) :
كف شاه محمود كشورگشای
نُه اندر نُه آمد سه اندر چهار.
یا مولوی می گویند گفته است:
احتلام انبیا از پس بود
هركه از شیطان گریزد كس بود.
یا شاعر دیگر می گوید: ز روی یار خواهم ضد شرقی به. .

خلاصه طوری سخن گفتن كه از قبیل لقمه را از پشت گردن بردن است و به اصطلاح اكل از قفاست كه نوعی تفنن شاعرانه است.

جلد هشتم . ج8، ص: 358
و یا آنكه نوعی اطلاعات رمزی است كه میان خدا و پیغمبر مبادله شده است و به زبان مخصوصی گفته شده كه فقط پیغمبر و بعد امامها می فهمند؟ اگر چنین بود، در یك كتاب كه برای عموم مردم است و لااقل عموم مردم باید از آن مطلع باشند هرچند دستور خصوصی است، ذكر نمی شد. .

بعلاوه چرا ائمه ی اطهار، خود در مقام شرح چنین آیاتی برآمده اند؟ .

21. بحثی درباره ی تفسیر به رأی كه خیانت و ملعبه است و فرق آن با تفسیر به فكر و تدبر [5]
[1] مرحله ی صدور و انتساب و صحت استنادش به آن كه به او مستند است، و مرحله ی محتوای فكری آنچه صدورش قطعی است و اینكه ماهیت علمی آن كتاب اگر كتاب علمی یا فلسفی یا ادبی است و ماهیت هنری آن اگر اثر ادبی است و ماهیت هدایتی آن اگر كتاب دعوت و هدایت و پیام است، و مرحله ی اصالت آن. پس سه مرحله شد:

انتساب، محتوا، اصالت.
[2] مقدمه یالمیزان، صفحه ی 7 وكلید فهم قرآن، صفحات 74- 80.
[3] [در نسخه اصل دستنویس به همین صورت است. ]
[4] [یعنی غیر جایز التدبر]
[5] ر. ك: كلید فهم قرآن، ص 52 والمیزان، جلد 1، مقدمه.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است