در
کتابخانه
بازدید : 540552تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
جلد هشتم
مقدمه
Expand مشخصات اسلاممشخصات اسلام
Expand توحیدتوحید
Collapse قرآنقرآن
Expand نبوتنبوت
Expand فهرست هافهرست ها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
1. عطف به ورقه های
معجزه

، آیاتی كه در آنها تحدی به قرآن شده است: .

الف. قل لئن اجتمعت الانس و الجن. . . (بنی اسرائیل، 88) .

ب. فأتوا بعشر سور مثله مفتریات(هود، 13) ، فأتوا بسورة مثله (یونس، 38) .

ج. و ان كنتم فی ریب مما نزّلنا علی عبدنا فأتوا بسورة من مثله و ادعوا شهداء كم من دون اللّه ان كنتم صادقین. فان لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتقوا النار التی وقودها الناس و الحجارة. . . (بقره، 23- 24)
جلد هشتم . ج8، ص: 369
د. ام یقولون [1]تقوله بل لایؤمنون. فلیأتوا بحدیث مثله ان كانوا صادقین. (طور، 33- 34) .

2. در اینكه قرآن موضوع تحدی است و معجزه ی جاوید پیامبر به شمار می رود، بحثی نیست. اكنون ببینیم اعجاز قرآن در چه جهت است. .

اعجاز قرآن در دو جنبه است: جنبه ی لفظی و جنبه ی معنوی، و به عبارت بهتر از دو جنبه است: از جنبه ی زیبایی و هنری و از جنبه ی فكری و علمی. اما از جنبه ی زیبایی و هنری، چون از مقوله ی سخن است پس به معنی این است كه سخنی در حد اعجاز زیبا [2]و مافوق بشری است در زیبایی. این زیبایی را به كلمه ی فصاحت (روشنی) و بلاغت (رسایی) بیان كرده اند و ممكن است این دو كلمه رسا نباشد، زیرا خلاّبیت و جاذبه و ربایندگی و تأثیر، امری وراء روشنی و رسایی است. .

3. بعضی ها توجهشان فقط به جنبه ی لفظی بوده (ادبا، شعرا، خطبا، كتّاب) و بعضی دیگر در عصر اخیر همه توجهشان به جنبه ی علمی و فكری و هدایتی قرآن بوده است و حتی منكر جنبه ی زیبایی و لفظی آن شده اند، به این معنی كه گفته اند عنایت قرآن در تحدی به این جنبه نیست. ولی این نظر اشتباه است. قرآن حتی به یك سوره، آنهم در برابر مردم جزیرة العرب تحدی می كند، و آنها جنبه ی زیبایی را درك می كردند نه جنبه ی علمی و فكری را كه متدرجاً در طول زمان كشف می شود. .

4. اینكه قرآن را سحر و جادو می خواندند، به قول «رافعی» این تكذیبْ تصدیق ضمنی بود به خارق العاده بودن آن از جنبه ی زیبایی و تأثیر خارق العاده. .

5. داستان ولیدبن المغیرة [3]كه در سوره ی مدّثّر آمده است(. . . انه
جلد هشتم . ج8، ص: 370
فكّر و قدّر)
نشان دهنده ی زیبایی و عمق تأثیر قرآن در نفوس است. .

6. سبك قرآن نه شعر است و نه نثر معمولی. شعر نیست چون وزن و قافیه ندارد و دیگر اینكه از سبك تخیلی استفاده نكرده است، و نثر نیست به جهت اینكه در عین حال از نوعی نظم و پذیرش آهنگ برخوردار است. در كلام بشر اگر سخنی قابل باشد كه با آهنگ خوانده شود شعر است، غیر شعر قابل نیست و قرآن تنها غیر شعری است كه چنین قابلیت عجیبی را دارد. این سبك قرآن به هیچ وجه قابل تقلید نیست و هنوز احدی یك نصف سطر نیاورده كه شبیه آیه ی قرآن درآید [4]. روی همین جهتِ زیبایی و تحمل آهنگ است كه دستور رسیده است: تغنّوا بالقرآن. حضرت سجاد و یا امام باقر و یا هر دو قرآن را با آهنگی می خواندند كه مردم كوچه پشت خانه جمع می شدند. به قول طه حسین در صفحه ی 146آیینه ی اسلام: پس از اختراع رادیو. . . (رجوع شود) .

7. سبك و اسلوب قرآن نه سابقه داشت و نه لاحقه. .

8. تأثیر عجیب و خلاّب و دلربای قرآن ناشی از هر دو جهت است: یكی زیبایی فزون از حد، دیگر نوع معانی كه در آن هست [5]. .

9. دقت در ثبت و ضبط و حفظ قرآن معلول همین زیبایی است و همچنین استشهاد به آن در سخن هر ادیب و عارف و فیلسوف و نویسنده و خطیب. .

10. در مقدمه یتفسیر نوین، صفحه ی 45 از مالك بن نبی از كارلیل نقل می كند كه قرآن صدایی است كه از دل هستی و قلب وجود برخاسته است. .

11. انواع تحدی: تحدی به مثل قرآن (در اوایل بعثت) ، تحدی به ده سوره و تحدی به یك سوره، بلكه یك آیه: فلیأتوا بحدیث مثله. .

12. تحدی قرآن به یك امر سهل ممتنع و كمال اطمینان به عدم
جلد هشتم . ج8، ص: 371
قدرت بشر به مثل او.

13. آقای شریعتی [6]آیه یلسان الذی یلحدون الیه اعجمی و هذا لسان عربی مبینو همچنین هرجا كلمه ی «عربی مبین» آمده است، دلیل بر تحدی به لفظ می گیرند. .

14. قرآن و آهنگهای گوناگون [7] 15. عدم امكان جانشین شدن كلمه ای به جای یك كلمه.

16. عطف به نمره ی 8، بحثی مفصل در نقش عملی قرآن در.

جاذبه ی قرآن:

تكوین امت اسلام و اینكه عامل اساسی گردآمدن مسلمین جاذبه ی قرآن بود و چنین چیزی در هیچ امت و ملتی سابقه ندارد [8]. .

17. كهنه نشدن از كثرت قرائت، مانند سوره ی حمد و قل هو اللّه. .

18. درباره ی اعجاز قرآن از جنبه ی معنوی یعنی از جنبه ی فكری و علمی و اینكه این افكار نشانه ی ارتباط و اتصال صاحب رسالت به افقی ماوراء افق اسباب و علل ظاهری و مادی است، در قسمتهای مختلفی باید بحث كرد. مقصود از امور فكری امور اطلاعاتی است، خواه از امور جزئی و شخصی باشد و خواه از امور فكری علمی یا فلسفی. ما در چند بخش بحث می كنیم: .

1. منطق. مقصود، منطق ماده است به شرحی كه در ورقه های
احتجاجات قرآن

بحث كرده ایم. در آنجا ثابت كرده ایم كه آنچه در قرآن درباره ی علل و موجبات خطای فكر و لغزش اندیشه آمده است بی سابقه است. آنها همان چیزهایی است كه ده قرن بعد بیكن و دكارت ابراز داشتند. برای بیكن و دكارت با توجه به ظروف و محیط و شرایط و زمانشان نبوغ و ابتكار است ولی برای قرآن با توجه به ظروف و محیط و شرایط و زمان، اعجاز است. .

2. معارف ربوبی، یعنی مسائل مربوط به خدا و امور نادیدنی و به اصطلاح خود قرآن «غیب» : الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوة.
جلد هشتم . ج8، ص: 372
باید مقایسه ای به عمل آید میان آنچه در قرآن است و آنچه در كتب آسمانی زمان قرآن بوده است و هم میان محتویات قرآن و اندیشه های فلسفی و عرفانی بشر. .

در كتب آسمانی از قبیلتوراتواوستاسخن از كشتی گرفتن خدا با یعقوب است و یا اهورامزدا یك موجود مجسمی است با ریش و نیزه و عصای مخصوص، به هیچ وجه مفهوم خدای مجرد و منزه از زمان و مكان و رؤیت و تجسم نیست. در اندیشه های فلسفی و عرفانی مفهوم خدای مجرد و غیرجسمانی هست ولی تنها به صورت سلبی و منفی، یعنی اینكه فقط جسم نیست، عرض نیست، جوهر نیست، مرئی نیست، جزء ندارد، جزء چیزی نیست. .

لزومی ندارد درصدد این جهت باشیم كه آنچه قرآن آورده است بی سابقه است، بلكه كافی است كه بگوییم از مثل رسول اكرم از لحاظ سابقه ی شخصی و محیط اجتماعی اگر فرضاً در حد افكار فلاسفه ی درجه اول هم باشد، اعجاز است تا چه رسد به اینكه مافوق باشد، و البته آنچه قرآن آورده مافوق است [9]. .

3. از نظر تاریخی؛ در این قسمت باید اطلاعات و اشارات و یا تصریحاتی كه قرآن در زمینه ی بعضی مسائل تاریخی در اختیار قرار داده كه قرنها بعد از لحاظ علمی كشف شده است، موضوع بحث قرار گیرد از قبیل آنچه درباره ی عاد و ثمود و فرعون و مردم سبأ و ذی القرنین و بلكه عموم اخبار پیامبران آمده است. .

4. خبرهای غیبی قرآن از قبیل آنچه راجع به غلبه ی روم بر ایران، ابتر شدن عاص بن وائل، و غیره آمده است. .

5. جریانات علمی كه تحقیقات فلسفی و یا علمی جدید، نظر قرآن را به ثبوت رسانیده است از قبیل آنچه درباره ی الهامات مورچه و زنبور عسل و درباره ی باد و باران و نور و حركت زمین [آمده است ] و اینكه اصل زمین و آسمان یكی است و دود (گاز) [است ] و درباره ی
جلد هشتم . ج8، ص: 373
تلقیح بادها، توسعه ی آسمانها، قوه ی نامرئی جاذبه، تجسم اعمال، حركت جوهری و پیدایش روح، برهان صدّیقین. .

19. اكنون وارد بحث می شویم. درباره ی منطق، آنچه در جزوه ی احتجاجات قرآنگفته ایم كافی است. .

اما مسئله ی توحید و صفات و افعال حق؛ در اینجا به طور اجمالی باید بگوییم كه قرآن به پاكترین و بی شائبه ترین وجهی و به عظیمترین و بزرگترین اندیشه ای در حدی كه اندیشه ی بشر در نهایت امر اعتراف به قصور می كند و به زیباترین و با شكوه ترین و پرجلوه ترین وجهی كه ذوق بشر به هیجان فوق العاده درمی آید و به منطقی ترین سبكی خدا را توصیف و معرفی می كند و رابطه ی او را با جهان به منطقی ترین وجهی بیان می كند. .

بحث ما در پنج قسمت است: پاكی و تنزیه، عظمت و توصیف، زیبایی و جمال، رابطه ی حق با مخلوقات، سَبْك شناساندن خدا. .

اما پاكی و تنزیه: .

الف. لاتدركه الابصار و هو یدرك الابصار و هو اللطیف الخبیر. .

ب. و ما قدروا اللّه حق قدره. .

ج. سبحان ربك رب العزة عما یصفون. .

د. تعالی اللّه الملك الحق. .

هـ. تعالی اللّه عما یشركون. .

و. سبحان اللّه عما یصفون. الاّ عباد اللّه المخلصین. (صافّات، 159- 160) .

ز. و لایحیطون به علماً. (طه، 110) .

ح. و كبّره تكبیراً. (بنا بر اینكه معنی تكبیر «اكبر من ان یوصف» است. ) .

ط. لم یلد و لم یولد. و لم یكن له كفواً احد. .

ی. الحمد للّه الذی لم یتخذ ولداً و لم یكن له شریك فی الملك و لم یكن له ولیّ من الذل و كبّره تكبیراً.
جلد هشتم . ج8، ص: 374
یا. الحمد للّه الذی خلق السموات و الارض و جعل الظلمات و النور ثم الذین كفروا بربهم یعدلون. .

یب. و قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحانه بل له ما فی السموات و الارض كل له قانتون. بدیع السموات و الارض و اذا قضی امراً فانما یقول له كن فیكون. .

رجوع شود به مقدمه ی پاینده بر ترجمه ی قرآن، صفحه ی ید و یه. .

اما توصیف حق به عظمت و جلال: .

الف. هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و هو بكل شی ء علیم. .

ب. و للّه المشرق و المغرب فأینما تولّوا فثمّ وجه اللّه. .

ج. و هو معكم اینما كنتم. .

د. ما یكون من نجوی ثلاثة الاّ هو رابعهم. .

هـ. ان اللّه یحول بین المرء و قلبه. .

و. و نحن اقرب الیه من حبل الورید. .

ز. و نحن اقرب الیه منكم. .

ح. و هو اللّه فی السموات و فی الارض یعلم سرّكم و جهركم و یعلم ما تكسبون. (انعام، 3) .

ط. اللّه لا اله الاّ هو له الاسماء الحسنی. (طه، 8) .

ی. و یعلمون ان اللّه هو الحق المبین. (نور، 25) .

یا. هو الحی لا اله الاّ هو. (مؤمن، 65) .

یب. و هو العلیم القدیر. (روم، 54) .

یج. ان القوة للّه جمیعاً. (بقره، 165) .

ید. له الملك و له الحمد. (تغابن، 1) .

یه. ان العزة للّه جمیعاً. (یونس، 65) .

یو. الحق من ربك. (بقره، 147) .

یز. انتم الفقراء الی اللّه و اللّه هو الغنی. (فاطر، 15) .

یح. هو اللّه الذی لا اله الاّ هو الملك القدّوس. (حشر، 23) .

یط. سنریهم ایاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق أو لم یكف بربك انه علی كل شی ء شهید. الا انهم فی مریة من لقاء ربهم الا
جلد هشتم . ج8، ص: 375
انه بكل شی ء محیط.
.

ك. الواحد القهار. (در تفسیرالمیزان، جلد 6، صفحه ی 92، ذیل آیه ی كریمه یلقد كفر الذین قالوا ان اللّه ثالث ثلاثة و ما من اله الاّ اله واحدبحث بسیار جامعی دارد و از آن جمله درباره ی قهاریت می فرماید: لایقهره شی ء، یعنی هیچ چیزی و از آن جمله حد او را مقهور نمی كند، زیرا حد همواره از خارج می رسد و الشی ء لایحد نفسه. ) .

كا. اللّه احد. .

در تفسیرالمیزان، جلد 6، صفحه ی 94 بحث خوبی درباره ی كلمه ی احد دارد و از این كلمه لانهایی ذات و بسیطالحقیقه بودن و كل الكمال بودن را استفاده می كند. .

كب. اللّه لا اله الاّ هو الحی القیوم لاتأخذه سنة و لا نوم. . . [10].

كج. هو اللّه الذی لا اله الاّ هو عالم الغیب و الشهادة هو الرحمن الرحیم. .

هو اللّه الذی لا اله الاّ هو الملك القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتكبر. . . .

هو اللّه الخالق البارئ المصور له الاسماء الحسنی یسبح له. . .
.

كد. سبح للّه ما فی السموات و ما فی الارض. .

كه. یسبح للّه ما فی السموات و ما فی الارض. .

كو. ان من شی ء الاّ یسبح بحمده ولكن لاتفقهون تسبیحهم. .

اما زیبایی و لطف بیان مسائل الهی و عدم خشونت: .

ظاهراً در ورقه های
هدف و آرمان پیامبران

این مطلب را مورد بحث قرار دادیم كه یك تفاوت پیامبران با فلاسفه در این است كه خدای فلاسفه خیلی خشك و بی روح است، محرك اول، علة العلل، واجب الوجود است [11]، با بشر الفت و انس ندارد. ولی خدای پیامبران
جلد هشتم . ج8، ص: 376
دارای صفاتی است كه بشر را به سوی خود جذب می كند، بشر می تواند او را دوست بدارد، مظهر جمال و زیبایی است، جمیل است، مایه ی آرامش دل است (الا بذكر اللّه تطمئن القلوب) ، با بشر داد و ستد و خشنودی متبادل پیدا می كند: یا ایتها النفس المطمئنة. ارجعی الی ربك راضیة مرضیة. فادخلی فی عبادی. و ادخلی جنتی، قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم. . . و اذا سئلك عبادی عنی فانی قریب. . . .

مخصوصاً همه چیز، او را می خواهد و او را می جوید و او را ثنا می گوید: افغیر دین اللّه یبغون و له اسلم من فی السموات و الارض طوعاً و كرهاً و الیه یرجعون، ان كل من فی السموات و الارض الاّ اتی الرحمن عبداً، یسبح للّه ما فی السموات و ما فی الارض له الملك و له الحمد و هو علی كل شی ء قدیر، سبح اسم ربك الاعلی. الذی خلق فسوّی. و الذی قدّر فهدی. و الذی اخرج المرعی. .

و این جهت كه دین یعنی بر صراط مستقیم خدا بودن و اینكه این جهت در فطرت بشر هست: فأقم وجهك للدین حنیفاً فطرة اللّه التی فطر الناس علیها. .

در باب رابطه ی حق با مخلوقات: .

در فصل پیش راجع به رابطه ی انسانها با حق بحث كردیم كه خداوند در قرآن به صورت یك مطلوب و یك ایده ی كامل و یك
جلد هشتم . ج8، ص: 377
موجودی [است ] كه شایسته و سزاوار است انسان در راه او فداكاری كند، مال و جان صرف كند: و جاهدوا فی سبیل اللّه باموالهم و انفسهم. . . و رضوان من اللّه اكبر. . . قل ان كان اباؤكم و ابناؤكم و اخوانكم و ازواجكم. . . احب الیكم من اللّه و رسوله. . . فتربّصوا. . . .

اما رابطه ی حق با مخلوقات به طور كلی؛ اولاً هدف از خلقت چیست؟ رحمت است: و لذلك خلقهم. ثانیاً مقدار قیّومیتش چیست؟ اینكه همه چیز به اراده ی اوست (خیر و شر، هدایت و ضلالت) و اینكه شریك در ملك او نیست. مسئله ی عدالت كه امری احساساتی و بشری و نسبی است، سبب نشده در قرآن كه بر توحید خدشه ای وارد آید. درعین اینكه نقص را و عدم را به مخلوق برمی گرداند، هیچ چیز را از ملك خدا خارج نمی داند. در عین اینكه می گوید: ما اصابك من حسنة فمن اللّه و ما اصابك من سیئة فمن نفسك، بلافاصله [12] می گوید: قل كل من عند اللّه.

قرآن و جهان. :

قرآن در عین اینكه همه چیز را به دست خدا و به اراده ی خدا می داند، رابطه ی علل و اسباب را- چه مادی و چه غیر مادی- پذیرفته و تصدیق كرده است.

اصل علیت تامّه:

درباره ی علل مادی مثلاً می گوید: فیحیی به الارض بعد موتها. درباره ی ابر می گوید: اذا اقلت سحاباً ثقالاً سقناه لبلد میت. درختها و گیاهها و دریاها را به عنوان نعمتها یعنی اسبابی كه خداوند در اختیار بشر قرار داده ذكر می كند. اما درباره ی علل معنوی كافی است كه ملائكه را رسل می داند و همان طور كه علامه ی طباطبایی در اول سوره ی فاطر فرموده اند مقصود تنها رسل وحی نیست، رسل برای هر كاری است. قرآن از «فالمقسّمات امراً» و «المدبّرات امراً» نام می برد. .

خلاصه قرآن در مسئله ی جبر و تفویض یك منطق فوق بشری دارد. .

اما مسئله ی شناساندن خدا: اولاً شناساندن خدا در قرآن یك امر منطقی و معقول است نه یك امر ایمانی صرف كه به دل وابسته باشد و
جلد هشتم . ج8، ص: 378
یك نور بی منطقی و یك حس دیگر غیر وابسته به احساسهای معمولی بشر كه هركه آن را دارد حس می كند و هركه ندارد محروم است [13]. از نظر قرآن، اعتقاد به خدا اعتقاد به امری معقول است. لهذا غالباً قرآن بشر را به مطالعه در نظام مخلوقات دعوت می كند: .

ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار و الفلك التی تجری فی البحر بما ینفع الناس و ما انزل اللّه من السماء من ماء فاحیا به الارض بعد موتها و بث فیها من كل دابة و تصریف الریاح و السحاب المسخّر بین السماء و الارض لایات لقوم یعقلون. .

این نوع آیات می رساند كه قرآن برخلاف آنچه نظر سطحی می یابد، اسرار و رموز آموزنده ای را از نظر كشف دست تقدیر در این اشیاء می داند. .

نكته ی جالب تر مطلبی است كه در بحث توحید گفتیم كه قرآن میان اصل نظم و اصل هدایت در معرفی خداوند تفكیك می كند و آنها را به صورت دو برهان نام می برد: الذی قدّر فهدی، الذی اعطی كل شی ء خلقه ثم هدی. .

مطلب دیگر درباره ی اعجاز قرآن از نظر معارف الهی، كیفیت معرفی نفس انسان است از این نظر: .

و نفس و ما سویها. فألهمها فجورها و تقویها. .

لا اقسم بیوم القیمة. و لا اقسم بالنفس اللوامة. .

الا بذكر اللّه تطمئن القلوب. .

و من اعرض عن ذكری فان له معیشة ضنكاً. .

یا ایها الانسان انك كادح الی ربك كدحاً فملاقیه.
جلد هشتم . ج8، ص: 379
و فی الارض ایات للموقنین. و فی انفسكم افلا تبصرون. .

اقرأ كتابك كفی بنفسك الیوم علیك حسیباً.
.

20. اما بحث در اخبار غیبی قرآن: .

مرحوم سید هبة الدین شهرستانی درالمعجزة الخالدة، صفحه. . .

خبر از غیب را به مفهوم اعم اصطلاح كرده و خبر از خدا و معاد و خبر از رازهای علمی طبیعت را نیز كه در دسترس حواس (لااقل در آن روز) نبوده است، حتی موضوع تعیین قبله را كه: فلنولینك قبلة ترضیها جزء اطلاع از غیب قرار داده است. ولی ما به مفهوم اخص اصطلاح می كنیم یعنی آنجا كه «خبر از واقعه ای» است، خواه در گذشته و خواه در آینده. .

قسمت گذشته مربوط به تاریخ می شود. در این جهت خود قرآن تحدی دارد، یعنی همه یا پاره ای از این اخبار را اِخبار از غیب معرفی می كند: تلك من انباء الغیب نوحیها الیك ما كنت تعلمها انت و لا قومك من قبل هذا فاصبر ان العاقبة للمتقین(هود، 49) ، ذلك من انباء الغیب نوحیه الیك و ما كنت لدیهم اذ اجمعوا امرهم و هم یمكرون(یوسف، 102) ، نحن نقص علیك احسن القصص بما اوحینا الیك هذا القر ان و ان كنت من قبله لمن الغافلین(یوسف، 3) . لذا افرادی مثل نضربن الحارث آمدند به ایران و اساطیری یاد گرفتند و می خواستند معارضه كنند.

پس كاملاً از نظر اعراب این قصه ها و حكایتها درباره ی قرآن تازگی داشت. .

در این باره باید مطالعات زیادی بشود كه متأسفانه من فرصت نكردم. یكی اینكه باید مقایسه شود با آنچه درتوراتوانجیلفعلی - كه همان است كه در زمان پیغمبر اكرم هم بوده- [آمده ] و تفاوتهای زیادی در میان است. .

و دیگر- كه مهمتر است- این است كه برخی قصص قرآن از نظر علمی افسانه تلقی می شد ولی تدریجاً نظر قرآن در این باره روشن و مورد قبول واقع می شود. از جمله قضایای ماقبل تاریخی طوفان نوح است كه البته در سایر كتب آسمانی هم هست و اخیراً تأیید شده
جلد هشتم . ج8، ص: 380
است. .

ولی از اخبار مختصه ی قرآن یكی قصه ی اعراب بائده است از قبیل عاد و ثمود و قوم سبأ كه در دست مردم از اینها جز یك سلسله افسانه ها چیزی نبود و قرآن به شكل خاصی آن را بیان كرده است و كشفیات جدید و حفریات جدید نظر قرآن را تأیید كرده است [14]. .

آنچه در قرآن راجع به قوم ثمود یا عاد یا اصحاب الرقیم و یا غیره آمده بود قبلاً مخلوط بود با افسانه ها، ولی بعد كشفیات نظر قرآن را تأیید كرد. قرآن برای قوم ثمود [آورده ] كه: جابوا الصخر بالواد، اتتركون فی ما ههنا امنین. فی جنات و عیون. و زروع و نخل طلعها هضیم.

و تنحتون من الجبال بیوتاً فارهین.
.

البته قصه ای مانند قصه ی یوسف همان طور كه مردم آن عصر نمی دانستند به این ترتیب، هنوز هم كشف نشده است و شاید بعدها كشف شود. از آن جمله قصه ی ذوالقرنین است كه ابوالكلام آزاد مدعی كشف اوست. .

دیگر خبرهایی است كه قرآن از آینده داده است: .

الف. خبری قاطع درباره ی اینكه مانند قرآن هرگز احدی نخواهد آورد كه: لا یأتون بمثله. . . فان لم تفعلوا و لن تفعلوا. .

ب. خبر از مغلوبیت روم است كه ظاهراً طبق آنچه كریستین سن درایران در زمان ساسانیان، صفحه ی 468 [نوشته است ] غلبه ی خسروپرویز در حدود 615 میلادی و غلبه ی روم بر ایران در حدود سنه ی 623 بوده است. خسرو آسیای صغیر، الرها، انطاكیه، دمشق و سپس اورشلیم را تسخیر كرد، صلیب مقدس را از آنجا به تیسفون برد. عاقبت اسكندریه و بعضی نواحی مصر را فرا گرفتند و قیصر آسیای صغیر و ارمنستان را فتح كرد و به آذربایجان درآمد و [در سال ] 623 شهر گنزك را تسخیر كرد و آتشكده ی بزرگ آذرگشسب را
جلد هشتم . ج8، ص: 381
ویران كرد. . . و [در سال ] 628 كاخ سلطنتی را در دستگرد به تصرف درآورد و مهیای محاصره ی تیسفون شد. خسرو پایتخت را ترك كرد، خود را به مأمنی كشیده و چیزی نگذشت كه در اثنای شورشی بدرود حیات گفت. .

ایضاً در صفحه ی 488 و 490 در این باره بحث می كند، رجوع شود. .

یكی دیگر موضوع كثرت نسل خود رسول اكرم و ابتر بودن عیبجوست كه به صورت قاطع در قرآن آمده است: ان شانئك هو الابتر. در جهان مردی مانند حضرت رسول سابقه ندارد كه پس از. . . [15] 19. درباره ی اعجاز معنوی قرآن، سخن از اینجا باید آغاز شود كه اولاً قرآن كه خودش می گوید: ما فرّطنا فی الكتاب من شی ء، در چه زمینه ای است و به عبارت دیگر قرآن چه كتابی است و برای چه هدفی آمده است و عهده دار و مسئول چه وظیفه ای است و آمده است چه خلئی را پر كند؟ .

قرآن آمده است كه همان وظیفه ای را كه پیامبران باید انجام دهند انجام دهد و لهذا با وظیفه ی فیلسوفان، عالمان، هنرمندان، ادیبان، صنعتگران متفاوت است. قرآن نیز نه كتاب فلسفه است و نه كتاب علمی (به اصطلاح امروز) و نه كتاب زیبایی شناسی و نه كتاب ادبی و نه كتاب فنی. قرآن كتابی است انسانی به مفهوم خاص آن، یعنی انسان شناسی و یا روان شناسی مصطلح بشری كه انسان را به صورت یك پدیده و جامعه را به صورت یك پدیده می شناسد، بلكه مافوق پدیده شناسی؛ برای شناساندن انسان به انسان، شناساندن جهان به انسان، شناساندن خدا به انسان. .

انسانی كه قرآن و به طور كلی دین الهی می شناساند با انسانی كه علم می شناسد متفاوت است، از قبل از دنیا آغاز می شود و به بعد از
جلد هشتم . ج8، ص: 382
دنیا می رسد، اما انسانی كه علم می شناسد در میان دو پرانتز تولد و مرگ قرار گرفته، ماقبل و مابعدی ندارد. خدایی كه قرآن می شناساند با خدایی كه علم و فلسفه می شناساند متفاوت است و در صفحه ی 375 بحث شد و تكرار نمی شود. جهانی هم كه قرآن می شناساند با جهانی كه علم و فلسفه می شناساند متفاوت است. جهانِ قرآن معنی دار است، هدف دار است، در آن لغو و بیهودگی وجود ندارد، سراسر شعور است، تسبیح است، حمد است. .

می توان گفت كه قرآن برای این آمده است كه انسان را به انسان و خدا را به انسان بشناساند كه ایندو از یكدیگر تفكیك پذیر نیست.

شناخت واقعی خدا بدون شناخت نفس، و شناخت نفس بدون شناخت خدا میسر نیست و بالتبع شناخت جهان به عنوان جایگاه و موقعیتی كه انسان در جهان دارد [لازم است ] ، و دیگر شناخت اینكه در این جهان چه باید بكند. سه شناخت اول در این جمله خلاصه می شود: رحم اللّه امرأ عرف من أین و فی أین و الی أین، و این سه جمله درباره ی انسان است. «من این» یعنی انسان از كجا آغاز می شود؟ به عبارت [دیگر] خدا، «فی أین» یعنی جهان به اعتبار جایگاه انسان و «الی أین» یعنی خدا به اعتبار بارانداز انسان. .

در حدیث دیگر آمده است: .

وجدت علم الناس فی اربع: اولها ان تعرف ربك، ثانیها ان تعرف ماذا صنع بك، ثالثها ان تعرف ماذا یرید منك، رابعها ان تعرف ماذا یخرجك من دینك. .

معرفت جهان در جمله ی «ان تعرف ماذا صنع بك» مندرج است. .

در قرآن قصص انبیا و عبرتهای تاریخی آمده است، برای چه؟ برای اینكه انسان پند بیاموزد، بداند چه باید بكند، و در حقیقت تاریخ را به عنوان یك آزمایشگاه و لابراتوار انسانی یادآوری می كند. در قرآن به مطالعه ی طبیعت دعوت شده است برای اینكه
جلد هشتم . ج8، ص: 383
[انسان ] بداند از كجا آمده (خدا) و به كجا باید برود (معاد) . در قرآن احكام آمده است برای اینكه بداند چه باید بكند، و تزكیه ی نفس و اخلاق آمده است برای اینكه بفهمد چگونه باشد، ایضاً ایمان به آنچه اعتقاد و ایمان به آن برای سعادت انسان ضرورت دارد: خدا، ملائكه، كتب، رسل، یوم الآخر [16]. ایضاً مسائل اجتماعی از قبیل حكومت، شورا، اتحاد، تعاون، قضا، شهادت و غیره آمده است به حكم اینكه زندگی انسان اجتماعی است. احتجاجات و استدلالات عقلی آمده است، زیرا قرآن برخلاف مسیحیت- كه به قول آقای دكتر نصر همیشه می كوشیده است ایمان را از تهاجم استدلال حفظ كند- می كوشیده است ایمان را به نیروی استدلال مجهز سازد. سه تیپ مؤمنین، كافرین، منافقین را، هم به طور كلی و هم خصوصاً سه گروه زمان پیغمبر را توصیف كرده است. از تسبیح موجودات سخن گفته است، شخص پیامبر را توصیف كرده است و حتی احیاناً مورد انتقاد قرار داده است، از آینده خبر داده است مانند داستان غلبه ی روم بر ایران و قطع نسل عاص بن وائل، و حتی تاریخ گذشته را به عنوان غیب یاد كرده است. .

اینك موضوعات قرآن به صورت جدا جدا و دسته بندی شده: .

20. موضوعات قرآن: .

الف. توحید ذات و صفات و فاعلیت تامه ی خدا و [اینكه ] بازگشت همه چیز به سوی اوست. .

ب. معاد، رستاخیز و حشر اموات و برزخ.

ج. پرستش خدا و نفی پرستش بتها و ستارگان و غیره و مباحثه با بت پرستان و منكرین.

د. یادآوری نعمتهای خدا.

هـ. ذكر نعمتهای جاوید آن جهان (بهشت) و عذابهای جاوید آن
جلد هشتم . ج8، ص: 384
جهان، مخصوصاً اهوال قیامت كه زن شیرده از بچه ی خود فراموش می كند. .

و. اخلاق خوب: محبت، مهربانی، عفو، جود، استقامت، صبر، شجاعت، اعتماد به نفس، توكل، رضا، تسلیم، زهد، تقوا، ورع، راستی، درستی، عدالت، احسان، ترك فحشا و منكر، تزكیه ی نفس، تخویف از نفس امّاره، وساوس نفس، كدورات حاصله از گناهان، قلب و حالات و اطوار آن، صفای قلب، اِشعار به نفس لوّامه، بحث از نفس مطمئنه، ذكر خدا، محبت خدا، شكر خدا، ترس از خدا، جهاد در راه خدا به نفس و مال.

ز. ایمان به خدا كه ركن ركین است، ایمان به یوم آخر، ایمان به ملائكه و كتب و رسل.

ح. اتحاد، منع از تفرق، تواصی به حق، تواصی به صبر، تعاون بر برّ و ترك تعاون بر اثم و عدوان، ترك بغضاء و شنآن، امر به معروف و نهی از منكر، تعقل و تفكر، ستایش علم و دعوت به آن، دعوت به نورانیت حاصل از تقوا و مجاهده ی نفس، دعوت به مطالعه ی طبیعت و مطالعه ی انفس، دعوت به مطالعه ی سنن الهی در تاریخ بشر.

ط. احكام: بیع، تجارت، اجاره، رهن، هبه، نكاح، حقوق خانواده، طلاق، لعان، ظهار، وصیت، ارث، قصاص، حدود، قضاء، نماز، روزه، زكات، خمس، حج، جهاد، دَیْن، یمین، نذر.

ی. حكومت و سیاست، اولی الامر، شورا، انضباط.

یا. اقتصاد: ارزش ثروت، مالكیت فردی، مالكیت عمومی، فلسفه ی اقتصاد، ضرورت گردش ثروت، حق فقرا در ثروت، حق عموم.

یب. قضاء، شهادت، قسم در قضاوت.

یج. تبشیر و انذار، بشارت به سعادتهای دو دنیا و انذار به شقاوتهای دو دنیا.

ید. تاریخ و قصص و مخصوصاً عواقب اقوامی كه دعوت پیامبران را پذیرفتند و عاقبت نكبت بار اقوامی كه پیامبران را تكذیب كردند
جلد هشتم . ج8، ص: 385
یه. احتجاجات و استدلالات درباره ی خدا، درباره ی قیامت، درباره ی پیامبران.

یو. بحثهایی درباره ی طبیعت: دریا، كوهها، ابر، باد، باران، گردش ماه و خورشید، گردش زمین، خلقت جهان، خلقت انسان.

یز. خبرهایی از آینده.

یح. حوادث زمان حضرت رسول: جنگ بدر، احد، احزاب، تبوك، فتح مكه، ازدواج رسول خدا با زینب، تخییر پیامبر زنان خود را میان طلاق و یا انتخاب زندگی با پیغمبر، هجرت پیغمبر، نفرین بر دشمنان(تبّت یدا ابی لهب)، نقد و توصیف معاندان(و من الناس من یشتری لهو الحدیث. . . و من الناس من یعجبك قوله فی الحیوة الدنیا. . . )، وضع منافقین كه زیاد درباره ی آنها بحث شده. خلاصه بحثهایی درباره ی مؤمنین [17]، بحثهایی درباره ی كافرین، بحثهایی درباره ی منافقین زمان پیغمبر، و اینها غیر از بحثهای كلی درباره ی این سه طایفه است. .

یط. بحثهای كلی درباره ی مؤمنین، كافرین، منافقین و توصیفهایی از این سه گروه.

ك. بحثهایی درباره ی جن.

كا. بحثهایی درباره ی شیطان.

كب. درباره ی ملائكه.

این سه قسمت مربوط می شود به مخلوقات نامرئی. .

كج. تسبیح و تحمید موجودات و اینكه همه ی موجودات سری و سرّی با خدای خود دارند.

كد. توصیف پیغمبر اكرم: رسول من انفسكم عزیز علیه ما عنتّم. . .

فبما رحمة من اللّه. . . انك لعلی خلق عظیم. . . هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم ایاته. . . ا لم یجدك یتیماً فاوی. . .
و احیاناً آن حضرت را مورد انتقاد قرار داده است: عفا اللّه عنك لم اذنت لهم. . . و لولا ان ثبتناك لقد كدت تركن الیهم شیئاً قلیلاً.
جلد هشتم . ج8، ص: 386
كه. توصیف قرآن [18]كه مجموعاً با 51 وصف (و شاید دوتای آنها را نتوان وصف شمرد) ذكر شده است. .

كو. توصیف دنیا و فنا و ناپایداری آن، و هم توصیف عدم شایستگی آن برای اینكه كمال مطلوب و ایده آل باشد و كمال مطلوب باید در ماوراء دنیا باشد. .

كز. معجزات و خوارق عادات انبیا.

كح. علل خطاهای ذهن در مواد استدلال كه در صفحه ی 371 اشاره شد. .
[1] راجع به ادعاهای مخالفان قرآن در قرآن رجوع شود به سوره ی نحل، آیه ی 103 و سوره ی فرقان، آیه ی 4 و آیه ی 5 و سوره ی انبیاء، آیه ی 5 و انعام، آیه ی 7 و رعد، آیه ی 27.
[2] ضمناً باید توجه داشت كه سخن در رابطه با معنی زیبا می گردد و در حد اعجاز.
[3] رجوع شود بهبحار، ج 6، باب 31، كلام ولیدبن مغیره.
[4] رجوع شود بهآیینه ی اسلام، ص 145.
[5] ر. ك: نمره ی 16
[6] [محمد تقی ]
[7] رجوع شود بهآیینه ی اسلام، فصل مربوط به قرآن.
[8] رجوع شود بهآیینه ی اسلام.
[9] رجوع شود به سلسله مقالات «سیری در نهج البلاغه» فصل توحید.
[10] رجوع شود به مقدمه ی پاینده بر ترجمه ی قرآن، صفحه ی ید و یه. آیات را خوب جمع كرده است.
[11] همان طور كه در ورقه های
نیاز به دین، خدا و عدالت

گفته ایم اعتقاد به محرك اول ارسطو نظیر اعتقاد به وجود اورانوس یا نپتون یا رادیوم است؛ یعنی محبوب و مطلوبی برای بشر كشف نكرده است، دلبستگی برای او ایجاد نمی كند و دلبستگیهایی را از او نمی گیرد، او را مشتعل نمی سازد، خواب شب و آسایش روز او را نمی گیرد، شور و هیجان ندارد، «ان یقینی اسهر لیلی و اظمأ هواجری» نیست، مبنای یك ایدئولوژی قهراً قرار نمی گیرد زیرا خودش به صورت ایده در نمی آید.

انبیا در معرفی آخریت خداوند و مآل و مرجع و منتهی بودن خداوند صددرصد بی رقیب اند و قرآن در این جهت امتیاز بخصوص دارد. .

پیامبران كار عمده شان این است كه میان بشر و خدا پل زده و ارتباط برقرار كرده اند.

پس پیامبران در موضوع خدا كشف تازه دارند. آنها یك محبوب و مطلوب و یك حقیقت نزدیك و آمیخته با جان بشر كشف كرده اند، برخلاف فلاسفه كه درباره ی حقیقتی بحث می كنند خشن و بی روح، جدا و منعزل از عالم و دور از بشر. .

خدای انبیا جاذبه دارد و از نظر آینده ی بشر را به خود مشغول می دارد. .

البته فلاسفه ی دینی، بالخصوص فلاسفه ی اسلامی، بالاخص فلاسفه ی اشراقی و پیروان حكمت متعالیه و وارد كنندگان عرفان در فلسفه، این طور نیستند.
[12] [در آیه ی قبل ]
[13] رجوع شود به ورقه ی
عقل در اسلام و مسیحیت

، سخن دكتر نصر در كتابنظر متفكران اسلامی درباره ی طبیعت، پاورقی صفحه ی 10، ایضاً ورقه ی
قرآن و عقل،

كافر مرتجع.
[14] رجوع شود به خطابه های تقی زاده راجع به تاریخ عربستان و قوم عرب، راجع به قوم ثمود و قوم سبأ و اصحاب الایكة و اصحاب الاخدود و اصحاب الرقیم.
[15] [در نسخه ی اصل دستنویس به همین صورت است. ]
[16] جن با آنكه موجود نامرئی است و همچنین شیطان، به عنوان ایمان به وجود آنها ولو به عنوان یك شی ء مضر در قرآن نیامده است.
[17] محمد رسول اللّه و الذین معه اشداء علی الكفار رحماء بینهم. . .
[18] رجوع شود به صفحات اول ترجمه ی پاینده.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است