مثنوی، دفتر اول، صفحه ی 66:
هر پیمبر فرد آمد در جهان
فرد بود و صد جهانش در نهان
عالم كبری به قدرت سخره كرد
كرد خود را در كهین نقشی نورد
ابلهانش فرد دیدند و ضعیف
كی ضعیف است آن كه با شه شد حریف
ابلهان گفتند مردی بیش نیست
وای آن كو عاقبت اندیش نیست.
ایضاً دفتر سوم، صفحه ی 301:
جلد هشتم . ج8، ص: 430
هركه از خورشید باشد پشت گرم
سخت رُو باشد نه بیم او را نه شرم
همچو روی آفتاب بی حذر
گشت رویش خصم سوز و پرده در
هر پیمبر سخت رو بُد در جهان
یكسواره كوفت بر جیش شهان
رو نگردانید از ترس و غمی
یك تن تنها بزد بر عالمی
سخت رو شد سنگ ثابت با رسوخ
او نترسد از جهان پر كلوخ
كآن كلوخ از خشت زن یك لخت شد
سنگ از صنع خدایی سخت شد
گوسفندان گر برونند از حساب
ز انبهی شان كی بترسد آن قصاب
كلّكم راعٍ نبی چون راعی است
خلق مانند رمه او ساعی است
از رمه چوپان نترسد در نبرد
لیكشان حافظ بود از گرم و سرد
گر زند بانگی ز قهر او بر رمه
دان ز مهر است آن كه دارد بر همه.