1. در دفتر 89، ص 156، بحث روزه به مناسبت بحث از اینكه
تكرار هر عملی در ملكه ی آن عمل مؤثر است، تكرار ورزش بدن برای
نیرومندی، عمل تیراندازی یا خط نویسی یا موسیقی برای تیراندازی
و خطاطی و موسیقیدانی، تكرار عمل پرهیزكاری (روزه ی سی روزه)
نیز برای ملكه ی پرهیزكاری مفید و مؤثر است، گفته ایم:
«در بعضی ملل قدیم (مثل اسپارت) كودكان خود را از كودكی
مشق سربازی می دادند. »
برای این مطلب رجوع شود به تاریخ تربیت، مثلاً در ایران
باستان، یونان باستان، مصر باستان، عرب جاهلیت، عصر جدید.
شاعر می گوید:
غازیان طفل خویش را پیوست
تیغ چوبین از آن دهند به دست
كه چو آن طفل مرد كار شود
تیغ چوبینش ذوالفقار شود
2. بعضی خیال می كنند كه تربیت كودك از زمانی آغاز می شود
كه كودك آماده ی تعلیم است، یعنی تعلیم و تربیت را همزمان فرض
می كنند و حال آنكه تربیت چند مرحله مقدم بر تعلیم است، و شاید
یك علت تقدم جمله ی «
یزكیهم» بر
«یعلمهم» در آیه ی كریمه ی قرآن (با
توجه به اینكه مفهوم «
یزكیهم» بنا بر آنچه در المیزان آمده یربیهم و
ینمیهم است) همین باشد.
اولاً به یك معنی تربیت طفل از دوران جنینی و حتی قبل از
جنینی او آغاز می شود. در دستورهای اسلامی یك سلسله آداب و
مقررات برای قبل از مباشرت و حین مباشرت و دوره ی حمل آمده
است.
ثانیاً آنچنانكه امثال راسل در كتاب در تربیت و دیگران درباره ی
روانشناسی كودك گفته اند، طفل در دوران شیرخوارگی و قبل از
یكساله شدن هم آماده ی نقش پذیری و شكل پذیری و آماده ی برخی
بیماریهای روانی است و لازم است بهداشت روانی او رعایت شود.
جلد دوم . ج2، ص: 97
بهداشت روانی چندین مرتبه از بهداشت بدنی دقیقتر است و
نیازمند تخصص بیشتر.
می گویند كودك برحسب غریزه از دو چیز می ترسد: صدای بلند
و وحشتناك، دیگر سقوط و خالی شدن زیر پایش. علیهذا كسانی كه
از روی عدم توجه بیخ گوش فرزند كوچك فریاد می كشند باید بدانند
كه منشأ نوعی ترسها و اضطرابهای روانی در كودك می گردند كه تا
آخر عمر ممكن است باقی بمانند، و یا كسانی كه كودك را به شوخی
و یا از روی عصبانیت پرت می كنند ناراحتیهای روانی و اضطرابهای
روحی وحشتناكی در كودك ایجاد می كنند.
روان كودك از نظر اعتدال در رعایت و ترتیب اثر دادن به
گریه هایش فوق العاده حساس است. بی اعتنایی به ناراحتیهای او
روح او را بیمار و بدبین می كند، همچنانكه ترتیب اثر دادن به
بهانه های بیجای او نیز روح را پرتوقع و بهانه جو می كند. نظم در
رساندن غذا بسیار ضروری است. ساكت كردن بچه وسیله ی پستان یا
پستانك گذاشتن به دهان او بسیار خطرناك است. در این باره رجوع
شود به فصل چهارم كتاب در تربیت تألیف راسل.
پس ما در واقع چند مرحله داریم:
مرحله ی قبل از پیدایش و تكوّن یا مرحله ی آمادگی، و آداب و
وظایفی كه مربوط به این مرحله است.
مرحله ی دوم، مرحله ی دوره ی گیاهی یا جنینی كودك است كه مانند
گیاه متصل است از ریشه به وجود مادر و از آب و هوا و زمین وجود
مادر تغذیه می كند ولی در عین حال بالاتر از گیاه است؛ یعنی مادر در
مرحله ی جنین تنها در جسم كودك مؤثر نیست، در روح كودك نیز
مؤثر است. حتی ممكن است ترسها و وحشتها و اضطرابهای مادر در
دوره ی رحم در روان كودك اثر بگذارد همچنانكه اندیشه ها، فكرها،
نیكخواهیها، بدخواهیها، تصور خیر و خدمت یا شرارت و جنایت،
همه ی اینها مؤثر است. در این مرحله، تأثیر از نوع تأثیر زمین در گیاه
است.
جلد دوم . ج2، ص: 98
مرحله ی سوم، مرحله ی عكس العمل های قهری و غیر مستشعر است
كه كودك خواه ناخواه بدون آنكه خود آگاه به كار و عكس العمل خود
باشد انجام می دهد و آنها مربوط به دوره ی شیرخوارگی است. حتی
محكم بسته شدن به قنداق ممكن است عكس العمل روانی نامطلوب
داشته باشد. در این مرحله مخصوصاً مهر و نوازش مادر كار خود را
می كند.
مرحله ی چهارم، مرحله ی آگاهی تقلیدی و یا تلقینی است كه در
كودك معمولاً از دوسالگی به بعد پیدا می شود. در این مرحله كودك
آماده ی تقلید و حكایت و شبیه سازی كارهای پدر و مادر است كه
قهرمان دنیای كودكند، یعنی هركاری آنها بكنند كودك میل دارد
تكرار كند. برای كودك مسأله ی آیا صحیح است یا صحیح نیست مطرح
نیست، البته صحیح است ولی نه به معنی اینكه تصوری هم از
ناصحیحی می تواند داشته باشد. در این مرحله است كه پدر و مادر به
عنوان «الگو» های قهری، مسؤولیت فراوانی در تربیت كودك دارند.
معلوم است كه پسری كه می بیند پدرش نماز می خواند، تقلید
نمازخواندن پدر را درمی آورد و همچنین دختری كه مادر را در حال
نماز می بیند؛ برعكسِ پسری كه پدر را در حال شرابخواری و
بدمستی می بیند و یا دختری كه مادرش را در حال رقص و انداختن
خود در آغوش این و آن می بیند
[1]
حس تقلید، حس عجیبی است در انسانهای رشدنیافته. این
حس در حیوانهای كم شعور نظیر مرغ، الاغ، گاو و حتی اسب وجود
ندارد ولی در حیوانات به اصطلاح راقی نظیر میمون و خرس و شاید
فیل وجود دارد. و انسان هر اندازه كه قوه ی تمیز و اندیشه و عاقله اش
رشد كند و استقلال بیابد، از تقلید آزاد می شود. البته اینجا مقصود این
است كه سایه وار و آیینه وار كار دیگری را پیروی می كند بدون هیچ
دلیلی و این غیر از تبعیت جاهل از عالم است كه كاری منطقی است.
جلد دوم . ج2، ص: 99
اما تلقین. تلقین از مرحله ی عمل و رفتار تجاوز می كند و به
مرحله ی روح و احساس و اندیشه مربوط است. تلقین پذیری و
القاپذیری روح انسان فوق العاده عجیب و در عین حال خطرناك
است
[2]
در مسأله ی تقلید می گویند جلو تقلید كودك را به عنوان عملی
شیطنت آمیز نباید گرفت، بلكه باید مراقبت كرد كه همواره در برابر
كودك و روحیه ی طوطی صفت او كارهایی انجام داد كه شایسته است
كودك تقلید كند و عادت نماید و مهارت پیدا كند. مبارزه با اعمال
مقلدانه ی كودك به عنوان اینكه اینها شیطنت است، كار خطرناكی است.
جمله ی نهج البلاغه:
و انما قلب الحدث كالارض الخالیة ما القی فیها من شی ء قبلته،
فبادرتك بالادب قبل ان یقسو قلبك و یشتغل لبك.
در كتاب دنیای كودك، صفحه 69، درباره ی تلقین ترس یا
شجاعت می گوید:
«فرض كنیم مادری دست فرزند سه ساله ی خود را گرفته و از
كوچه ای می گذرد. ناگهان سگی به طرف او پارس می كند.
كودك، بهت زده می ایستد و نگاه خود را به طرف مادر می دوزد
تا ببیند چه واكنشی مادر در برابر عوعو سگ از خود نشان
می دهد. حال اگر مادر ترسو باشد و رنگ ببازد و لرزه بر
اندامش افتد و آنگاه درصدد فرار برآید، عیناً نظیر همین حالت
در كودك هم ظاهر می شود. ولی اگر مادر با خونسردی برسر
جا بایستد و با بی اعتنایی به جانب سگ نگاه كند، كودكش نیز
در شرایط عادی سرجای خود می ایستد و ابداً دستپاچه و
مضطرب نمی شود. . .
جلد دوم . ج2، ص: 100
از حس تلقین پذیری كودك چگونه می شود بهره برداری
كرد؟ با استفاده از همین حس تلقین پذیری كودك می توان
كودك را به هرگونه ای كه دوست داریم تربیت كنیم. مادر و
همچنین پدر و سایر افرادی كه با كودك سر و كار دارند باید
بدانند كه كودك به موجب حس تلقین پذیری خود، یك آیینه ی
صاف و گیرایی است كه هرچه در برابرش قرار دهند آن را
گرفته، به خوبی انعكاس می دهد. پس باید در مقابل او حالات
متعادل و رویه های نرم و مثبتی داشته باشید تا كودك عیناً
همانها را در وجود خود پیاده كند. »
از جمله ی «
كل مولود یولد علی الفطرة الاّ ان ابواه یهودانه او ینصرانه
او یمجسانه» حدود مسؤولیت پدر و مادر را می توان به دست آورد كه
با فراهم كردن موجبات عكس العمل های ناروای روحی در دوران
ماقبل تمیز كودك و موجبات تقلید و تلقین و بعد هم تعلیم، چه نقش
مؤثری دارند.
ضمناً معلوم شد كه محیط خانواده بیشتر محیط
عكس العمل های اولیه و دیگر تقلید و تلقین است و مدرسه محیط
تعلیم، ولی البته هم در خانه تعلیم هست و هم در مدرسه آن سه عامل
دیگر.
و هم معلوم شد كه اثر تلقین از برخی تعلیمها اگر بیشتر نباشد
كمتر نیست
[3]
جلد دوم . ج2، ص: 101
فرزندان بر والدین خصوصاً پدر حقوقی دارند؛ برخی مادی
است و برخی معنوی. حقوق مادی از قبیل: حق تغذیه، حق لباس،
حق مسكن، حق محافظت از خطر، حق بهداشت و حتی حق تزویج.
غالباً به این حقوق به طور كلی و مبهم توجه هست، گو اینكه كیفیت
آن را درست نمی دانند خصوصاً حق تغذیه را. اما یك سلسله حقوق
دیگر هست كه اینها حقوق معنوی است از قبیل: حق [تعلیم ] كتابت،
حق تعلیم حلال و حرام (كه ظاهراً شامل حق تعلیم اصول معارف هم
هست) ، حق تعلیم سباحت، حق تعلیم رمایت، حق عدالت و عدم
تبعیض نسبت به سایر اولاد، حق اكرام و احترام، حق تأدیب و تعلیم
و تدریب آداب، حق تحسین اسم، حق محبت و نوازش، حق
پاسخگویی به سؤالات و پرسشها. همه ی این حقوق و سایر حقوق (از
قبیل عدم استفراه امّ) مربوط است به حق تعلیم و تربیت، یعنی همه ی
اینها در تعلیم و تربیت صحیح كودك مؤثر است.
[1] ر. ك: كتاب
دنیای كودك، فصل نقش پذیری
[2] رجوع شود به كتاب
دنیای كودك، فصل مربوط به تلقین پذیری، صفحه 61.
[3] دو مرحله ی دیگر نیز تربیت دارد. یكی مرحله ی تعلیم است. در این مرحله، انسان آگاهانه و با دخالت فكر مقاصد دیگری را دریافت می كند و البته همچنانكه می دانیم نفس تعلیم نوعی پرورش است ولی پرورش ذهن، و ضمناً شرط پرورش روح و اراده برای ورود در عمل است.
مرحله ی دیگر مرحله ی تكرار و تمرین و ممارست و ریاضت و ورزش است كه مستقیماً وسیله ی خود فرد صورت می گیرد. در ورقه های «اخلاق اسلامی» نقش عادت و تكرار و ممارست را بیان كرده ایم. این مرحله است كه نامش خودسازی است. در این جهت سیر و سلوك عرفا در حد اعلاست.