در
کتابخانه
بازدید : 52631تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در تاریخ زندگی رسول اكرم جریانهایی پیش آمده كه روشن می كند آن حضرت حتّی در دوره ی مدینه نه می خوانده و نه می نوشته است. در میان همه ی آنها حادثه ی حدیبیّه به علّت حسّاسیّت خاصّ تاریخی از همه معروفتر است و با آنكه نقلهای تاریخی و حدیثی اختلافاتی با یكدیگر دارند، بازهم تا حدود زیادی به روشن شدن مطلب كمك می كند.

در ماه ذی القعده ی سال ششم هجری، رسول خدا (ص) به قصد انجام عمره و حجّ، مدینه را به سوی مكّه ترك كرد؛ دستور داد شترهای قربانی را با علائم قربانی همراهشان سوق دهند؛ امّا همین كه به حدیبیّه- تقریباً در دو فرسخی مكّه- رسیدند قریش جبهه گرفتند و مانع ورود مسلمین شدند. با اینكه ماه حرام بود و طبق قانون جاهلیّت نیز قریش حق نداشتند مانع شوند و رسول اكرم توضیح داد جز زیارت كعبه قصدی ندارم و پس از انجام اعمال بر می گردم، قریش موافقت نكردند. مسلمانان اصرار داشتند كه به عنف وارد مكّه شوند ولی رسول اكرم حاضر نشد و نخواست احترام كعبه بریزد. موافقت شد پیمان صلحی میان قریش و مسلمانان منعقد گردد.

صورت پیمان صلح را پیغمبر اكرم املا می كرد و علی (علیه السّلام) می نوشت.

پیغمبر اكرم فرمود بنویس: «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» .
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 219
سهیل بن عمرو نماینده ی قریش اعتراض كرد و گفت این شعار شماست و ما با آن آشنایی نداریم؛ بنویسید «بسمك اللّهمّ» . رسول اكرم موافقت كرد و به علی فرمود این طور بنویس. بعد فرمود بنویس این قراردادی است كه میان محمّد رسول اللّه و قریش منعقد می گردد. نماینده ی قریش اعتراض كرد و گفت ما تو را رسول اللّه نمی دانیم، فقط پیروان تو، تو را رسول اللّه می دانند؛ ما اگر تو را رسول اللّه می دانستیم با تو نمی جنگیدیم و مانع ورود تو به مكّه هم نمی شدیم؛ اسم خود و اسم پدرت را بنویس. رسول اكرم فرمود شما مرا چه رسول اللّه بدانید و چه ندانید من رسول اللّه ام.

سپس به علی فرمان داد كه بنویس: «این پیمانی است كه میان محمّد بن عبد اللّه و مردم قریش منعقد می شود» .

اینجا بود كه مسلمانان سخت برآشفتند؛ و هم از این به بعد است كه نقلهای تاریخی در بعضی خصوصیّات با هم اختلاف دارد.

از سیره ی ابن هشام و صحیح بخاری «باب الشّروط فی الجهاد و المصالحة مع اهل الحرب» [1]. بر می آید كه این اعتراض قبل از نوشتن كلمه ی «رسول اللّه» صورت گرفت و همان وقت رسول اكرم موافقت فرمود كه به جای «محمّد رسول اللّه» ، «محمّد بن عبد اللّه» نوشته شود. ولی از بیشتر نقلها بر می آید كه این اعتراض وقتی صورت گرفت كه علی (علیه السّلام) این كلمه را نوشته بود و پیغمبر از علی (علیه السّلام) خواست كه این كلمه را محو كند و علی از اینكه با دست خود آن كلمه ی مبارك را محو كند معذرت خواست.

در اینجا باز نقلها مختلف می شود: روایات شیعه اتّفاق دارند كه پس از امتناع علی (علیه السّلام) از اینكه به دست خود این كلمه ی مبارك را محو كند، پیغمبر خود محو كرد و سپس علی (علیه السّلام) نوشت «محمّد بن عبد اللّه» . در بعضی از این روایات و همچنین در بعضی روایات اهل سنّت تصریح دارد كه پیغمبر از علی (علیه السّلام) خواست كه كلمه را نشان دهد و گفت دست مرا روی كلمه بگذار تا خودم محو كنم.

علی (علیه السّلام) چنین كرد. پیغمبر خودش با دست خود كلمه ی «رسول اللّه» را محو كرد و آنگاه علی (علیه السّلام) به جای آن نوشت «بن عبد اللّه» . پس نویسنده علی (علیه السّلام) بوده نه پیغمبر، بلكه طبق این نقلها كه هم از طریق شیعه است و هم از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 220
طریق اهل سنّت، پیغمبر اكرم نه می خوانده و نه می نوشته است.

در كتاب قصص قرآن ابو بكر عتیق نیشابوری سورآبادی كه برگرفته ای است از تفسیر وی بر قرآن و در قرن پنجم تألیف یافته و به زبان پارسی است، جریان حدیبیّه را نقل می كند تا آنجا كه سهیل بن عمرو نماینده ی قریش به كلمه ی «رسول اللّه» اعتراض كرد. می گوید:

«گفت (سهیل بن عمرو) چنین نبیس: «هذا ما صالح علیه محمّد بن عبد اللّه سهیل بن عمرو. » رسول صلّی اللّه علیه گفت مر علی را كه رسول اللّه بمحای. علی را از دل بر نیامد كه رسول اللّه بمحودی. هر چند كه رسول می گفت، علی می پیچید. رسول صلّی اللّه علیه گفت: انگشت من بر آن نه تا من بمحایم، زان كه رسول صلّی اللّه علیه امّی بود نبشته ندانستی. علی انگشت رسول بر آن نهاد. رسول صلّی اللّه علیه بمحود، تا چنانكه مراد سهیل بود نبشت. »
یعقوبی نیز در تاریخ خود می نویسد: پیغمبر به علی امر كرد كه به جای «رسول اللّه» «بن عبد اللّه» بنویسد.

در صحیح مسلم نیز پس از آنكه می نویسد علی از محو كردن امتناع كرد، می نویسد:

« (پیغمبر اكرم فرمود) «فارنی مكانها» فاراه مكانها فمحاها و كتب ابن عبد اللّه. به علی گفت جای كلمه را به من نشان بده، علی نشان داد. پیامبر محو كرد و نوشت محمّد بن عبد اللّه. » [2]
در این روایت از طرفی می نویسد پیغمبر در محو كردن از علی كمك خواست، از طرف دیگر می نویسد پیغمبر محو كرد و نوشت. ممكن است در ابتدا به نظر برسد كه پس از محو، خود پیغمبر اكرم نوشت، ولی مسلّماً مقصود ناقل حدیث این است كه علی نوشت، زیرا در متن خود حدیث آمده است كه پیغمبر برای محو از علی كمك خواست.

از تاریخ طبری و كامل ابن اثیر و از روایت دیگر بخاری در باب الشّروط تقریباً به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 221
صراحت استفاده می شود كه كلمه ی دوم را خود پیغمبر به خطّ خود نوشت؛ زیرا نوشته اند «فاخذه رسول اللّه و كتب» یعنی پیغمبر از علی گرفت و خود نوشت. در عبارت طبری و ابن اثیر یك جمله اضافه دارد به این ترتیب:

«فاخذه رسول اللّه و لیس یحسن ان یكتب فكتب. رسول خدا از علی گرفت و در حالی كه نوشتن را نمی دانست، نوشت. »
روایت طبری و ابن اثیر تأیید می كند كه رسول خدا نمی نوشته است و در حدیبیّه به طور استثنائی نوشته است.

این روایت شاید نظر كسانی را تأیید كند كه می گویند پیغمبر به تعلیم الهی اگر می خواست بنویسد می توانست بنویسد ولی نمی نوشت، همچنانكه پیغمبر هرگز شعر نسرود و حتّی شعر دیگری را نیز قرائت نكرد؛ احیاناً اگر تك بیتی از دیگری می خواست بخواند، آن را «حلّ» می كرد؛ یعنی كلمات را مقدّم و مؤخّر و یا در الفاظ شعر كم و زیاد می كرد كه از صورت شعری خارج شود، زیرا خداوند شعر را شایسته ی مقام او نمی دانست: وَ ما عَلَّمْناهُ اَلشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلاّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِینٌ [3].

به طوری كه ملاحظه می شود نقلها در جریان حدیبیّه یكنواخت نیست و هر چند از بعضی نقلها استفاده می شود كه در آن جریان كلمه ی «بن عبد اللّه» را كه به منزله ی جزئی از امضای آن حضرت شمرده می شود به دست خود نوشته است، ولی همان نقلها تأیید می كند كه جنبه ی استثنائی داشته است.

در اسد الغابة ذیل احوال تمیم بن جراشه ی ثقفی، داستانی از او نقل می كند كه به صراحت می فهماند پیغمبر اكرم حتّی در دوره ی رسالت نه می خوانده و نه می نوشته است. می گوید:

«من و گروهی از ثقیف بر پیغمبر وارد شدیم و اسلام اختیار كردیم. از او خواستیم قراردادی با ما امضا كند و شروط ما را بپذیرد. پیغمبر اكرم فرمود هر چه می خواهید بنویسید، بیاورید ببینم. ما می خواستیم شرط كنیم كه ربا و زنا را به ما اجازه دهد.

چون خودمان نمی توانستیم بنویسیم به علیّ بن ابی طالب مراجعه كردیم. علی چون دید ما چنین شرطی داریم از نوشتن امتناع كرد. از خالد بن سعید بن العاص تقاضا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 222
كردیم. علی به او گفت می دانی از تو می خواهند كه چه بنویسی؟ او گفت من چه كار دارم؟ هر چه آنها گفتند من می نویسم؛ بعد كه نزد پیغمبر بردند خودش می داند چه كند.

خالد آن را نوشت و نزد پیغمبر بردیم. پیغمبر به یك نفر دستور داد آن را بخواند.

همین كه به «ربا» رسید گفت دست مرا روی كلمه ی ربا بگذار. او دست پیغمبر را روی آن كلمه گذاشت و پیغمبر با دست خود آن را محو كرد و این آیه ی قرآن را خواند: «یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا اِتَّقُوا اَللّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ اَلرِّبا» [4]. شنیدن این آیه به روح ما ایمان و اطمینان بخشید. قبول كردیم ربا نخوریم. آن شخص كه نامه را می خواند ادامه داد، به موضوع «زنا» رسید. باز پیغمبر دست خویش را روی آن كلمه گذاشت و خواند:

«وَ لا تَقْرَبُوا اَلزِّنی إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً» [5]. . . » [6].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 223

[1] . ج /3ص 242.
[2] . صحیح مسلم، ج /5ص 174.
[3] . یس/69.
[4] . بقره/278.
[5] . اسراء/32.
[6] . اسد الغابة، ج /1ص 216.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است