یكی از مسائل فطرت این است كه آیا فرهنگ انسان ساخته ی
فطرت انسان است یا ساخته ی تاریخ؟ یعنی عامل اصلی، فطرت است
و فطرت در طول تاریخ این فرهنگ را به وجود آورده، به طور كلی
عامل اصلی فطرت است (و لهذا در موجودات دیگر و حیوانات دیگر
نه این فرهنگ است و نه تكامل آن)
[1]و یا عوامل تاریخی و خارجی؟
به عبارت دیگر آیا عامل اصلی درونی است یا بیرونی؟
بعلاوه آیا انسان به حسب طبع دارای فرهنگ یگانه است و آن
فرهنگ انسانی است (فرهنگ فطری) و یا فرهنگ انسان در ذات
خود چندگانه و چند ماهیتی است و تابع عوامل تاریخی است
(آنچنان كه در مقاله های «بازگشت به خویش» آمده است) ؟ دیگر
آنكه آیا اسلام بر اساس فرهنگ یگانه است و خود عامل آن است یا
نظریه ی اسلام، نظریه ی به رسمیت شناختن و حداقل مساوات و برابری
فرهنگهای مختلف الماهیه است (چنان كه در آن مقالات آمده است) ؟
رجوع شود به ورقه های تكامل، خصوصاً ورقه های یادداشت مفهوم
تكامل در تاریخ، جلسه ی دوم شیراز، شماره ی 24.
جلد یازدهم . ج11، ص: 64
[1] . در بحثهای «تكامل» نیز عیناً این مطلب را گفته ایم.