ماده ی فطر در هركجای قرآن كه آمده است متضمن مفهوم خلقت
است، مثل:
وجّهت وجهی للذی فطر السموات و الارض(در سخن
جلد یازدهم . ج11، ص: 96
ابراهیم) یا:
الحمد للّه فاطر السموات و الارض(كه به همین مناسبت نام
سوره ی قبل از یس سوره ی فاطر شده است) .
در قرآن در مورد آفرینش كلماتی از قبیل: خلق، ابداع، ابداء،
انشاء، فطر و امثال اینها آمده است كه در هركدام عنایت خاصی
هست و شایسته ی مطالعه و دقت است. درباره ی ماده ی فطر. . .
[1]كلمه ی فطرت بر وزن فِعله است كه در زبان عربی مفید نوع است
مثل جِلسه، مِشیه، و چون مفید نوع است مبین خصوصیت نوعی هر
آفریده است و به عبارت دیگر مبین اقتضای خاص آفرینش هر
موجود است. از این رو گفته می شود فطرت انسانی، فطرت حیوانی،
فطرت نباتی
[2]. به عبارت دیگر در این تعبیر توجه به میل و كشش
سرشتی و نهادی است كه احیاناً در موجود خاص ممكن است وجود
داشته باشد مثل وفا در سگ و بی وفایی در گربه، حرص به پول در
موش و غیرت در خروس و بی غیرتی در خوك. ابن اثیر در النهایة به
نقل از (هـ) (
كل مولود یولد علی الفطرة) می گوید:
الفَطر الابتداء و الاختراع و الفطرة: الحالة منه كالجِلسة و
الرِّكبة. و المعنی انه یولد علی نوع من الجبلّة و الطبع المتهیّئ
لقبول الدین فلو ترك علیها لاستمرّ علی لزومها و لم یفارقها الی
غیرها و انما یعدل عنه من یعدل لآفة من آفات البشر و
التقلید. . .
و قد تكرر ذكر الفطرة فی الحدیث و منه حدیث حذیفة: «علی
غیر فطرة محمد» اراد دین الاسلام الذی هو منسوب الیه. و منه
الحدیث: «عشر من الفطرة» ای من السنّة یعنی سنن الانبیاء
علیهم السلام. . . و فی حدیث علی: «
و جبّار القلوب علی
فِطَراتها» ای علی خِلَقها، جمع فِطَر، و فِطَر جمع فطرة، او هی
جلد یازدهم . ج11، ص: 97
جمع فطرة. . .
سخن ابن
عباس
و منه حدیث ابن عباس قال: ما كنت ادری ما فاطر
السموات و الارض حتی احتكم الیّ اعرابیّان فی بئر فقال
احدهما انا فطرتهاای ابتدأت حفرها. . . و فیه انه قام
رسول اللّه صلی الله علیه و آله حتی تفطّرت قدماه ای تشققت. . . الفَطْر- و
یروی بالضم- فالفتح من مصدر: فطر ناب البعیر فطراً اذا شق
اللحم و طلع. . . فَطَرْتُ الناقة افطُرُها: اذ حلبتها باطراف الاصابع
فلا یخرج الاّ قلیلا. و اما بالضم (فُطْر) ظفهو اسم ما یظهر من
اللبن علی حلمة الضرع. . . و فی حدیث معاویة: «ماء نمیر و
حیس فطیر» ای طری قریب حدیث العمل.
مفردات راغب:
اصل الفطر انشق طولا. . . فطرت الشاة: حلبتها باصبعین. و
فطرت العجین اذا عجنته فخبرته من وقته و منه الفطرة و فطر اللّه
الخلق و هو ایجاده الشی ء و ابداعه علی هیئة مترشحة لفعل من
الافعال فقوله:
فطرة اللّه التی فطر الناس علیها، فاشارة منه تعالی
الی ما فطرای ابدع و ركز فی الناس من معرفته تعالی و فطرة اللّه
هی ما ركز فیه من قوته علی معرفة الایمان.
سفینة البحار از مطرّزی نقل می كند كه: الفطرة: الخلقة، و از
غوالی اللئالیحدیث
كل مولود یولد علی الفطرةرا نقل می كند و می گوید:
سید مرتضی در غرر و درر در مقام توضیح و توجیه حدیث برآمده
است. سفینه حدیثی نقل می كند كه:
عن ابی بصیر قال اكلنا مع ابی عبد اللّه علیه السلام فاتانا بلحم جزور و
ظننت انه من بدنته فاكلنا ثم اتانا بعسّ من لبن فشرب منه ثم
قال لی:
اشرب یا با كذا
محمد فذقته فقلت: ایش؟ جعلت فداك.
جلد یازدهم . ج11، ص: 98
قال فقال:
انها الفُطْرَة [3].
در قرآن سه تعبیر نزدیك به یكدیگر آمده است: فطرة، صبغة،
حنیف.
در مورد صبغة مفردات راغب می گوید:
و قوله
صبغة اللّه اشارة الی ما اوجده اللّه تعالی فی الناس من
العقل المتمیز به عن البهائم كالفطرة و كانت النصاری اذا ولد لهم
ولد غمسوه فی الیوم السابع فی ماء عمودیة یزعمون ان ذلك
صبغة، فقال تعالی له ذلك و قال:
و من احسن من اللّه صبغة. سفینة البحار، ماده ی صبغ:
عن الصادق علیه السلام فی قوله تعالی:
صبغة اللّه و من احسن من اللّه
صبغة قال:
الاسلام. بحار، چاپ جدید، جلد 3، صفحه ی 276، باب «الدین الحنیف و
الفطرة و صبغة اللّه و التعریف فی المیثاق» نقل از
معانی الاخبار:
عن زرارة قال: سألت ابا جعفر علیه السلام عن قول اللّه عزوجل:
حنفاء
للّه غیر مشركین به فقلت: ما الحنیفیة؟ قال:
هی الفطرة. مجلسی:
اقول الذی یظهر من الاخبار هو ان اللّه تعالی قرّر عقول الخلق
علی التوحید و الاقرار بالصانع فی بدأ الخلق عند المیثاق
جلد یازدهم . ج11، ص: 99
فقلوب جمیع الخلق مذعنة بذلك و ان جحدوه معاندة و سیأتی
تمام الكلام فی ذلك فی كتاب العدل ان شاء اللّه تعالی.
صفحه ی 279 نقل از توحید صدوق:
عن زرارة عن ابی جعفر علیه السلام قال: سألته عن قول اللّه عزوجل:
حنفاء للّه غیر مشركین به و عن الحنیفیة فقال:
هی الفطرة التی
فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق اللّه، قال:
فطرهم اللّه علی المعرفة.
قال زرارة: و سألته عن قول اللّه عزوجل:
و اذ اخذ ربك من بنی
آدم من ظهورهم. . . قال:
اخرج من ظهر آدم ذریّته الی یوم
القیامة فخرجوا كالذرّ فعرفهم و اذا هم صنعه و لولا ذلك
لم یعرف احد ربّه و قال:
قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و
سلم: كل مولود یولد علی الفطرة یعنی علی المعرفة بأن اللّه
عزوجل خالقه فذلك قوله: و لئن سئلتهم من خلق السموات و
الارض لیقولن اللّه. . . صفحه ی 279 نقل از محاسن:
عن ابی جعفر علیه السلام قال:
عروة اللّه الوثقی التوحید. و الصبغة
الاسلام. صفحه ی 280:
قال البیضاوی فی قول اللّه تعالی
صبغة اللّه: ای صبغنا اللّه صبغته
و هی
فطرة اللّه التی فطر الناس علیها فانها حلیة الانسان كما ان
الصبغة حلیة المصنوع او هدانا اللّه هدایته و ارشدنا حجته، او
طهّر قلوبنا بالایمان تطهیره و سماه صبغة لانّه ظهر اثره علیهم
ظهور الصبغ علی المصبوغ و تداخل قلوبهم تداخل الصبغ، او
جلد یازدهم . ج11، ص: 100
للمشاكلة فان النصاری كانوا یغمسون اولادهم فی ماء اصفر
یسمونه العمودیة و یقولون هو تطهیر لهم و به تحقق نصرانیتهم.
صفحه ی 280، نقل از محاسن (حدیث 16) .
صفحه ی 281 غوالی اللئالی:
قال النبی صلی الله علیه و آله:
كل مولود یولد علی الفطرة حتی یكون ابواه
یهوّدانه و ینصّرانه. مجلسی: قال السید المرتضی (ره) فی كتاب الغرر و الدرر. . .
نهایة ابن اثیر، ج 1، ص 451 ماده ی حنف:
فیه:
خلقت عبادی حنفاء ای طاهری الاعضاء من المعاصی. . . و
قیل اراد انه خلقهم حنفاء مؤمنین لما اخذ علیهم المیثاق:
الست
بربّكم قالوا بلی. فلا یوجد احد الاّ و هو مقرّ بان له ربّاً و ان
اشرك به و اختلفوا فیه، و الحنفاء جمع حنیف و هو المائل
الاسلام الثابت علیه. و الحنیف عند العرب من كان علی دین
ابراهیم علیه السلام و اصل الحَنَف المیل.
علیهذا حَنَف یعنی حق گرایی در اصطلاح امروز.
رجوع شود به كتاب اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر صفحات 36
و 42 و 46 و غیر آنها درباره ی نفی طبیعت بشری.
1. فطرت دل، یا ذوق و احساس، یا عشق و زیبایی.
2. فطرت جسم (از مشتركات انسان و حیوان) .
مسئله ی دیگر مسئله ی تغییرپذیری و تغییرناپذیری انسان است،
اگر اصل فطرت را بپذیریم. مسئله ی دیگر مسئله ی تغییر خود فطرت
جلد یازدهم . ج11، ص: 101
است كه از آن به «مسخ» تعبیر می شود. و از این مسئله است مسئله ی
آزادی و فطرت كه سارتر و غیره از اگزیستانسیالیستها مسئله ی طبیعت
قبلی را به عنوان اینكه آزادی انسان را نفی می كند مخالفت كرده اند-
رجوع شود به اصالت بشر تألیف مصطفی رحیمی.
ما دراین باره در ورقه های اخلاق اسلامی و در درسهای تعلیم
و تربیت اسلامی در انجمن پزشكان و غیره بحث كرده ایم.
رجوع شود به یوم الاسلام ص 37، سخن ویلیام جیمز راجع به
اینكه نماز نسخ نمی شود.
1. تئوری فطرت و نظریه ی روح جمعی.
2. تئوری فطرت و نظریه ی گذار از كمّیت به كیفیت.
3. تئوری فطرت و نظریه ی كار خالق انسان است.
[1] [مطلب در اصل نسخه ی دستنویس ناتمام است. ]
[2] . اگرچه استعمال لغت فطرت در مورد غیر حیوان تاكنون ندیده یا به یاد نداریم.
[3] . در حاشیه می گوید: الفُطْر بالضم: كفك شیر تازه وقت دوشیدن.