1. عطف به آنچه تحت عنوان «كرامت نفس یا مبنای اصلی
اخلاق اسلامی» یادداشت شد، یكی از مسائل اصلی اخلاق مسئله ی
خیر و شر عملی (نه نظری) و حسن و قبح است. در تعریف خیر یا
حَسَن گفته شده: ما یجب أن یُعمل، و در تعریف شر گفته شده: ما
یجب أن لایُعمل. گاهی حَسَن را طوری تعریف كرده اند كه شامل
مباح هم بشود. به هرحال مسئله ی فرمان عقل به اینكه باید چنین كرد یا
نكرد، در اینجا دخیل است. منكرین حسن و قبح عقلی از قبیل غزالی
و سایر اشاعره مدعی هستند كه منشأ این فرمان یا شرع و قانون است
كه به صورت عادت درآمده است (یعنی فرمانی است كه از خارج
تحمیل شده و بعد به صورت عادت و عرف اجتماعی درآمده است) و
یا آنكه منشأش اغراض و منافع است، اما اگر نه غرض و منفعتی باشد
و نه سوابق عرفی و عادی در كار باشد عقل حكمی ندارد. حتی
مواردی كه معتزله مثال زده اند از قبیل صدق و كذب در موردی كه اثر
متساوی داشته باشند و یا مثال انقاذ غریق و یا احسان به محسن و یا
وفای به عهد، فی حد ذاته در نظر عقل لزوم و وجوبی ندارد.
جلد یازدهم . ج11، ص: 126
به عقیده ی منكرین حسن و قبح ذاتی اخلاقی، علت اصلی
استقباح، همان اشمئزاز طبیعت شخصی است و آدمی خیال می كند كه
آن شی ء فی حد ذاته دارای صفتی است به نام قبح ابدی و نمی داند كه
آن، چیزی جز عدم موافقت و ملایمت با طبیعت و اغراض و منافع
خود شخص نیست و لهذا با تغییر جهت، نظر شخص فرق می كند.
رجوع شود به نمره ی 5.
در كتاب الاخلاق عند الغزالی ص 126 می گوید:
به عقیده ی غزالی علت اینكه انقاذ غریق در نظر انسان با قطع نظر
از دستورهای دینی رجحان دارد این است كه اولاً انسان
همین كه همنوع خود را در چنان حالتی دید فوراً خودش در
همان حالت پیش خودش مجسم می گردد و لهذا در مورد
حیوانات این رقّت دست نمی دهد یا كمتر دست می دهد. بعلاوه
اینكه، میل به ستایش گاهی محرك انسان است و بلكه غالباً
این امور مقرون به ستایش است. قهراً در امور نادری هم كه
كسی مطلع نمی شود، به حكم عادت و اغلبیت همان گونه عمل
می كند. جهت سوم اینكه یك نوع تداعی معانی قهری در این
موارد هست، نظیر تداعی معانی كه انسان نسبت به مكانهایی كه
در آنجا لذت برده دارد. چون انسان از این گونه اعمال همیشه
ثنا و ستایش دیده، یك احساس خوبی نسبت به این گونه
اعمال قهراً در وی پیدا می شود.
2. لازمه ی نظریه ی انكار حسن و قبح عقلی در اخلاق این است كه
فرقی بین خیر و نافع و بین شر و ضارّ نباشد، زیرا بنا بر این نظریه
ملاك خیر و شر اثر مفید و ملایم یا غیر ملایمی است كه با نفسِ كننده
دارد. تأمل شود.
اراده ی اخلاقی3. از جمله مسائل اخلاق نظری تحقیق در باب اراده است و
جلد یازدهم . ج11، ص: 127
فرق بین انسان و حیوان كه اراده از مختصات انسان است، با توجه به
آنچه از كلمات صدرا در الهیات اسفار صفحات. . . و اشارات بوعلی
فهمیده می شود.
4. مسئله ی ضمیر و وجدان كه آن را منادی باطنی خوانده اند نیز
بحثی است در اخلاق، یكی از این نظر كه آیا انسان ضمیر مستقل از
منافع شخصی دارد یا ندارد؟ دیگر از این نظر كه آیا ضمیر غیر از عقل
است یا عین اوست و به فرض اینكه غیر از عقل است، آیا مثل عقل
مجرد است یا نیست؟
5. عطف به نمره ی 1، گفتیم كه منكرین حسن و قبح عقلی در مقام
رد حسن و قبح ذاتی گفته اند كه چنین نیست كه حسن یا قبح، صفتی
باشد در ذات فعل و عقل ما آن صفت را ادراك كند، بلكه فعل در ذات
خود صفتی از حسن و قبح ندارد، حسن و قبح چیزی جز ملایمت و
عدم ملایمت با طبیعت ادراك كننده نیست. ما می گوییم این سخن تا
اندازه ای درست است، واقعاً هم این طور است كه حسن و قبح صفتی
ذاتی در فعل نیست و به همین دلیل با وجوه و اعتبارات فرق می كند و
حال آنكه صفت واقعی- خواه ذاتی مانند مقدار برای جسم و خواه
عرضی مانند سفیدی برای جسم- با وجوه و اعتبارات فرق نمی كند و
حسن و قبح، ناشی از ملایمت فعل با ذات ادراك كننده است، ولی
ملایمت با ذات را باید دید كه با چه مقام از مقامات ذات است. یك
وقت موافقت با طبع جمادی است و یك وقت با طبع نباتی و یك
وقت با طبع حیوانی و یك وقت با طبع انسانی است. در قسمت اخیر
یعنی طبع انسانی، از جمله مقامات انسان مقام وحدت و اتحاد و
توسعه ی شخصیت است كه همه ی افراد دیگر را جزء ذات و متحد با ذات
خود می بیند كه در آن مرحله «متحد جانهای شیران خداست» . پس
مقصود از «امر موافق با طبیعت» اگر فایده ی شخصی است یعنی چیزی
است كه موافق با جنبه ی كثرت انسان است، می گوییم این طور نیست،
فرق است بین ملایمت خربزه و انگور با طبیعت انسان و ملایمت عدل
جلد یازدهم . ج11، ص: 128
و وفای به عهد با طبیعت انسان، و اگر مقصود اعم است می گوییم
مطلب درستی است.
روایات حسن خلق- وسائل جلد 2، ص 222 و سفینة البحار
ماده ی خلق.