الف. دو نوع وابستگی: وابستگی اشیاء به انسان و وابستگی
انسان به اشیاء. اولی نامش مالكیت است و دومی نامش تعلق، حب
دنیا، دنیاپرستی (مسئله ی تجزیه ها) .
ب. آیا منفعت پرستی، غریزیِ انسان است و انسان وابسته به
طبیعت است و منفعت جویی لازمه ی وابستگی عینی انسان به طبیعت
است یا منفعت پرستی غریزی نیست، لازمه ی مالكیت و محصول
جامعه ی طبقاتی است؟ اگر اثر مالكیت است، خود مالكیت محصول
چیست؟
متقابلاً نوع دوستی و انسان دوستی آیا غریزه است (ولو به
صورت غریزه ای بر ضد غریزه ی منفعت پرستی) یا لازمه ی زندگی
اجتماعی است، آنچنان كه امثال هابز و شاید روسو و میل گفته اند (و
كم و بیش علامه ی طباطبایی) ؟
و یا انسان دارای دو نوع غریزه ی متضاد است: فردی، حیوانی،
منفعتی از یك طرف؛ جمعی، انسانی، ارزشی از طرف دیگر؟
نظریه ی سوم صحیح است.
ج. از نظر كسانی كه منفعت طلبی را غریزی نمی دانند و
نوع پرستی را نیز غریزی نمی دانند بلكه همه ی اینها را مولود وضع
اجتماعی و اقتصادی می دانند و از طرفی اقتصاد را اصل و ایدئولوژی
را فرع می دانند، تنها با اشتراكی شدن وضع اقتصادی، وضع اخلاقی
اشتراكی می شود و من ها تبدیل به ما می گردد.
ولی كسانی كه منفعت طلبی را غریزی می دانند، اعم از اینكه نوع
دوستی را غریزی بدانند یا ندانند، اشتراكی شدن را كافی نمی دانند،
بلكه به حكم اینكه قائل به اصالت انسانیت در انسان هستند، با وجود
مالكیت فردی، به شرط عدالت و عدم تبعیض، حصول انسانیت را
ممكن می شمارند.
د. تفسیر شعر «جان گرگان و سگان از هم جداست» (ص 320)
هـ. مضافهایی كه مضاف الیه آنها «ما» است، یعنی مشتركات،
جلد یازدهم . ج11، ص: 327
ملاك وحدت است از نظر ماركسیسم، بر عكس مضافهایی كه
مضاف الیه آنها من است. ولی از نظر ما اصل این است كه تكثر
مضاف الیه موجب تكثر مضاف است. ر. ك: ص 321.
و. از نظر اسلام مال نه از جهت مثبت و نه از جهت منفی ملاك تام
وحدت نیست.
ز. سه مكتب: ماتریالیسم ماركسی، عرفان افراطی، اسلام
(رئالیسم) .
ح. ایرادها: ص 324- 325.
ط. مسئله ی ژنریك بودن انسان.