در
کتابخانه
بازدید : 977421تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
جلد یازدهم
مقدمه
Expand انقلاب حقیقیانقلاب حقیقی
Expand فطرتفطرت
Expand فلسفه اخلاقفلسفه اخلاق
Collapse عرفانعرفان
عرفان و تصوف- زبان رمز
یادداشت اصطلاحات
عرفان- وجد و حال
عرفان و تصوف- شریعت و حقیقت- صلح كل
عرفان، شریعت، صلح كل
عرفان نظری- جهان بینی عرفانی
عرفان- می و میخانه
عرفان و مسئله ی شرایع و تكالیف
عرفان- راه كشف حقیقت، دل است نه عقل
عرفان- مراحل سلوك، هفت وادی عطار در منطق الطیر
عرفان- ولی و مرشد
عرفان- احتیاج به مربی و مرشد
عرفان- مربی و مرشد
عرفان- مرشد
عرفان- ولی و مرشد
عرفان- سماع
عرفان- قرب محال، قرب واجب، قرب ممكن
عرفان عملی- وحدت وجود یا وحدت شهود
عرفان و تصوف- منازل و مقامات العارفین
عرفان و تصوف، تاریخچه، مدارك
عرفان و تصوف- تاریخچه
عرفان- علم حجاب است، دل سفید همچون برف
عرفان و فلسفه- تفاوت نظرها در تزكیه ی نفس
عرفان- قوس نزول و صعود
عرفان و اسفار اربعه
عرفان- خلق جدید
عرفان- درد عرفانی
عرفان و تصوف- كلمه ی عارف و كلمه ی صوفی
عرفان و تصوف- تعریف
عرفان و تصوف- لغت عارف
عرفان و تصوف- لغت صوفی و لغت عارف
یادداشت عرفان و تصوف- مسائل
عرفان- اصطلاحات رمزی عرفا، مدارك
عرفان و تصوف- اصطلاحات
عرفان- رمزگویی
عرفان و تصوف
كلیات عرفان
عرفان و تصوف- مخالفت با عادات و رسوم
عرفان- شفقت و محبت نسبت به همه چیز
عرفان و خودیابی
عرفان، كفر و ایمان، وحدت ادیان، صلح كل
عرفان
كتب عرفان و تصوف
اصطلاحات عرفانی
اصطلاحات عرفانی- ذوق
عرفان- بوعلی
عرفان اسلامی- مسئله ی غربت انسان
عرفان- موت اختیاری
عرفان و فلسفه
موارد اختلاف فلسفه و عرفان- مدارك
یادداشت موارد اختلاف فلسفه و عرفان
تفاوتهای فلسفه و عرفان
فلوطین- وحدت وجود
محیی الدین عربی
مولوی- خودیابی در مثنوی
مولوی- خودیابی واقعی در مثنوی
مسائل نوافلاطونی به عقیده ی دكتر غنی
نوافلاطونی- فلوطین
نوافلاطونیان- مدارك
وجود- اصالت، وحدت
وحدت وجود، بسیط الحقیقة، افلوطین
وحدت وجود- مدارك
وحدت وجود، اتحاد با حق در تصوف
وحدت وجود- عزیز نسفی
وحدت وجود فلوطین
Expand عشقعشق
Expand زنزن
Expand <span class="HFormat">فهرست ها</span>فهرست ها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
1. منابع عرفان، نظریه ها [1]:
الف. همه از اسلام گرفته شده و نتیجه ی الهامات و اشراقات است و تحت تأثیر هیچ عامل خارجی حتی به صورت اقتباس نیست.
ب. همه چیزش از خارج اقتباس شده، منتها رنگ اسلامی زده شده است، مثل فلسفه.
ج. مقاومتی است علیه اسلام و عرب.
د. عرفان دینی مأخوذ از اسلام است و عرفان علمی اقتباس است- كیوان سمیعی، مقدمه ی شرح لاهیجی.
هـ. مایه های اوّلی از اسلام است و بعد مایه های دیگر اضافه شده است و رنگ اسلامی به آنها زده شده است.
و. فرضیه ی بالا با این تفاوت كه آن مقتبسات رنگ اسلامی گرفته نه عكس.
2. مراحل عرفان عملی.
3. مسائل عرفان نظری و مقایسه ی آن با مسائل فلسفه ی الهی (ورقه های حافظ و جزوه ی روابط فلسفه و عرفان) .
4. تصوف و شریعت (ر. ك: تاریخ تصوف در اسلام صفحات. . . ) :
الف. سقوط عبادت پس از وصول (ر. ك: ورقه های عرفان و مسئله ی شرایع و تكالیف و ورقه های حافظ، عبادت، عشق، شرایع و تكالیف) .
ب. تساوی كفر و ایمان (پس از وصول) (ر. ك: ورقه های عرفان و مسئله ی شرایع و تكالیف) .

جلد یازدهم . ج11، ص: 352
آداب خاص
ج. آداب خاص از قبیل ریاضتهای خاص، چله نشینی، بیعت، ذكر خفی، اجازه ی ارشاد، تقدم ذكر بر نماز (داستان ابوسعید ابوالخیر) ، سماع، تجویز عشق مجازی، سلسله ی اجازات (ر. ك: شرح لاهیجی ص 698) ، مرقعه (خرقه) پوشی، رقص، تصفیق (كف زدن) .
5. اركان اربعه ی طریقت: خدمت، عزلت، خلوت، صحبت (شرح لاهیجی ص 999) .
6. بیعت (شرح لاهیجی ص 700) .
7. عطف به نمره ی 4 راجع به شریعت و طریقت و حقیقت، رجوع شود به شرح لاهیجی صفحات 396. . . و به ورقه های عرفان و مسئله ی شرایع و تكالیف و ورقه های حافظ، عبادت، عشق، شرایع و تكالیف و بحثی در تصوف صفحات 7 و 50- 52 و 77 و 78 و 177- 183.
8. قرآن منبع اصلی عرفان و تصوف است- نیكلسون، میراث اسلام ص 83 و 84، تاریخ تصوف ص 11 و 171.
9. حسن بصری اولین كسی است كه در تصوف و مراحل و مراتب سلوك كتاب نوشت به نام رعایة حقوق اللّه- نیكلسون، میراث اسلام ص 85، ایضاً محاضرات عبد الرحمن بدوی در دانشكده ی الهیات، و مخصوصاً توجه شود به شباهتهای زیادی میان این كلمات و كلمات نهج البلاغه.
10. ذوالنون به عقیده ی نیكلسون (ص 85) اولین كسی است كه از بیخودی در معرفت و یا معرفت در بیخودی سخن گفت و بایزید اول كسی بود كه از فناء فی اللّه سخن گفت.
11. تصوف در قرن چهارم به فلسفه ی یونان تمایل پیدا كرد- نیكلسون، میراث اسلام ص 88.
12. انسان كامل «به معنی» محمّد (حقیقت محمّدیه) از مسائلی كه محیی الدین طرح كرد- نیكلسون، میراث اسلام ص 90.
13. صلح كل. به عقیده ی نیكلسون اشعار معروف محیی الدین: لقد صار قلبی قابلاً كل صورة. . . دلیل بر صلح كلی اوست.
اولاً این اشعار در اخوان الصفا نیست، پس مال خود محیی الدین
جلد یازدهم . ج11، ص: 353
نیست. ثانیاً این اشعار دلالت بر مدعا ندارد. (تاریخ تصوف دكتر غنی، ص 492)
14. اشعار عرفانی ابن الفرید مصری- نیكلسون، ص 82 و 93.

به نظر می رسد كه ابن الفارض است و مترجم و مرجع او (سعید نفیسی) هر دو اشتباه كرده اند.
15. در مقدمه ی شرح لاهیجی بر گلشن راز نوشته ی كیوان سمیعی، صفحه ی بیست و دو می نویسد كه:
موضوعات تصوف در قرن دوم یعنی ابتدای ظهور آن ورع، مراقبه، زهد، توكل، صبر، شكر، محاسبه، مجاهده، اخلاص، محبت. . . بوده.
در صفحه ی بیست و سه می گوید:
سخنانی كه از قدمای عرفا در كتبی مانند حلیة الاولیاء و. . . نقل شده بیشتر راجع به حالات مختلفه ی روح بوده (عرفان عملی) [2] (نه عرفان نظری از قبیل وحدت وجود، انسان كامل و غیره) .
16. نظریات درباره ی ریشه و منشأ تصوف (عطف به شماره ی 1) :
الف. نظریه ی كسانی كه به طور كلی درباره ی مطلق عرفان و تصوف نظر داده اند و گفته اند: تصوف عكس العمل محرومیتها و نابسامانیهای اجتماعی است، گریز روح است از برون نامطلوب به درون. همواره رابطه ی مستقیم است میان امن و رفاه و برخورداری اجتماعی از یك طرف و توجه به بیرون و جهان عینی، و برعكس میان محرومیتها و روآوردن به تسلّیهای درونی و روحی و خیالی. این نظریه را ماتریالیستها تبلیغ می كنند. ر. ك: عرفان و اصول مادی دكتر ارانی،
جلد یازدهم . ج11، ص: 354
ایضاً كتاب ماتریالیسم دیالكتیك و مطالب فلسفی یونان و مطلق گفته های امثال ماركس و انگلس و لنین و غیرهم.
ب. عرفان و تصوف مطلقاً عكس العمل یك روح نابسامان است. نظریه ی اول یك نظریه ی جامعه شناسانه بود و این نظریه روان شناسانه است. طبق این نظریه یك روح آشفته و نابسامان، هرچند از نظر اجتماعی برخوردار، به تخیلات صوفیانه رو می آورد.

رجوع شود به كتاب دیباچه ای بر رهبری، صفحات 364- 367.
ج. نظریه ی كسانی كه تصوف اسلامی را عكس العمل روح آریایی در برابر اسلام و عرب می دانند و پاسخ آن، و همچنین تشیع را- تاریخ تصوف در اسلام دكتر غنی، ص 3 و ص 62.
د. نظریه ی كسانی كه تصوف را زاییده ی افكار هندی می دانند و پاسخ آن- تاریخ تصوف در اسلام ص 4 و ص 155.
هـ. نظریه ی كسانی كه تصوف را زاییده ی مسیحیت و رهبانیت مسیحی (تصوف عملی) و لاهوت مسیحی- كه خود تا اندازه ای تحت تأثیر الهیات یهودی و افكار فیلون بود (تصوف نظری) - می دانند- تاریخ تصوف در اسلام دكتر غنی، ص 4 و ص 65. . . (ر. ك:

نمره ی 40)
و. نظریه ی كسانی كه تصوف را زاده ی بودیسم می دانند- تاریخ تصوف در اسلام ص 4 و ص 63 و 155. (ر. ك: ورقه های بودیسم)
ز. نظریه ی كسانی كه آن را مستقل می شمارند- تاریخ تصوف در اسلام ص 4 و ص 11- 13 و 63، ایضاً ص 171 نظریه ی نیكلسون به نقل تاریخ تصوف در اسلام ص 11 و مطابق آنچه به قلم خود نیكلسون در میراث اسلام ص 82 و 83 [آمده است ] و ایضاً ارزش میراث صوفیه صفحه ی. . .
ح. نظریه ی كسانی كه هرچند منشأ تصوف را اسلام می دانند ولی اندیشه های مترقی عارفانه را ناشی از چیز دیگر می دانند، نظریه ی كسانی كه پدر اصلی افكار عالی عارفانه را فلسفه ی نو افلاطونی می دانند- تاریخ تصوف در اسلام صفحات 63 و 76- 150 و بحثی در
جلد یازدهم . ج11، ص: 355
تصوف صفحات. . .
ط. نظریه ی اختلاط- تاریخ تصوف ص 63- 65.
ی. نظریه ی اقتباس از گنوسیها- تاریخ تصوف ص 151.
17. تحقیر عقل و فلسفه در عرفان. رجوع شود به ورقه ی عرفان- راه كشف حقیقت دل است نه عقل.
ایضاً رجوع شود به تاریخ تصوف در اسلام ص 7 و 8، آنجا كه اشعار سنایی و عطار و مولوی و حتی خاقانی را نقل می كند.
این بیت منسوب به عطار است:

كاف كفر اینجا به حق المعرفه
دوست تر دارم ز فاء فلسفه
18. انسان كامل. تاریخ تصوف ص 9 و ص 55 می گوید:
موضوع انسان كامل كه در اصل ابتكار حلاج است و بعدها ابن العربی و ابراهیم بن عبد الكریم جیلانی آن را پرورانده، شكل مخصوصی به آن داده اند. . .
19. اسلام و منع ریاضت و رهبانیت و لزوم رعایت اعتدال- ورقه های زهد و ریاضت، ایضاً ورقه های ریاضت و رهبانیت، ایضاً تاریخ تصوف در اسلام ص 10- 12 و ص 66.
20. مراحل تصوف- تاریخ تصوف در اسلام ص 17:
مرحله ی اعتدال. زهد معتدلانه در صدر اسلام (تاریخ تصوف در اسلام ص 17- 19) ، زهد ابوذر، حذیفة، اویس قرنی، صهیب، ایضاً جماعت نُسّاك، زهّاد، بكّاؤون- ر. ك: شماره ی 25 و 32.
21. اولین صومعه (خانقاه) را ابوهاشم كوفی در اواخر قرن دوم در رمله از بلاد فلسطین تأسیس كرد (تاریخ تصوف ص 19) . ظاهراً اولین شخصی هم كه صوفی نامیده شده او بوده است. ولی در ص 44 از كتاب صوفیه و فقرا این همه نقل می كند كه اول كسی كه دیر كوچكی برای صوفیه ساخت عبد الواحد بن زید از شاگردان حسن بصری بود.
جلد یازدهم . ج11، ص: 356
22. علل رو آوردن مسلمین به زهدهای افراطی: نابرابریهای اجتماعی، ناامنیها.
23. در عهد اول به عقیده ی نویسنده ی تاریخ تصوف (ص 23) سخنی از عشق و محبت و وحدت وجود و فنا و بقا و صحو و سكر و قبض و بسط و وقت و حال و وجد و جمع و تفرقه و ذوق و محو و اثبات و تجلی و محاضره (كذا) و مكاشفه و لوایح و طوالع و تمكین نبوده است.
همین جا جای سخن است كه آیا خود این حالات در صدر اسلام نبوده است و بعد پیدا شده است، یعنی عارفان بعدی كاملتر بوده اند؟ یا این حالات به عنوان یك واقعیت روحی و روانی بعدها هم نبوده است، آنچه بعدها پیدا شده صرفاً یك سلسله اصطلاحات و لفاظیهاست و فقط ارزش ادبی دارد؟ یا اینكه حقیقت اینها در صدر اول هم بوده و بیشتر و كاملتر بوده است، در عهدهای بعد اینها تبیین علمی شده و برای اینها الفاظ و اصطلاحات وضع شده است؟
اولاً بعضی از اینها در لسان صدر اسلام هم بوده است و شارع اسلام و ائمه ی مسلمین واضع این اصطلاحات بوده اند. ثانیاً خود این حالات حتماً بوده است، در عصرهای متأخر تبیین شده است. نه تنها عرفان عملی در سابق بوده است، حتی حقیقت وحدت وجود هم بدون اینكه این لفظ در كار باشد بوده است. اگر این جمله ها سنداً به حقیقت بپیوندد كه: خارج عن الاشیاء لا بالمباینة و داخل فی الاشیاء لا بالممازجةو یا: ما رأیت شیئاً الاّ و رأیت اللّه قبله و بعده و معه، پس با لفظ دیگر بوده است. سخن جنید كه می گوید: اصل تصوف در میان قدما بوده و ما مدتی است در حاشیه ی كار آنها هستیم (تاریخ تصوف ص. . . ) ناظر به همین مطلب است. (ر. ك: نمره ی 33)
24. مراحل تصوف از نظر ابن الجوزی (تاریخ تصوف ص 24) :
الف. مرحله ی زهد و تزكیه ی نفس صادقانه و پرهیزكاری به حقیقت و صدق- در این مرحله تصوف انحرافی ندارد.
ب. مرحله ی تحقیر علم- اولین انحراف بزرگ و رو آوردن به
جلد یازدهم . ج11، ص: 357
ریاضتهای شاقه و استناد به احادیث ضعیف یا عدم درك آن احادیث.
ج. مرحله ی توجه به قلب و خطرات و وساوس- حارث محاسبی تصوف را وارد این مرحله كرد.
د. مرحله ی آداب و اعمال خاص و بدعتها از قبیل مرقعه پوشی و سماع و رقص و وجد و كف زدن.
هـ. ادعای رؤیت خدا، عشق به صبیح المنظرها، حلول و اتحاد.
25. عطف به شماره ی 20 (تاریخ تصوف ص 26) و رجوع به نمره ی 32:
در قرن دوم گروهی پیدا می شوند كه طرز زندگیشان با همه ی مسلمانان دیگر فرق دارد از قبیل ابراهیم ادهم، بشر حافی، معروف كرخی، سریّ سقطی، مالك دینار و محمّد بن واسع. اینها زهدهای افراطی نشان می دهند. (ر. ك: نمره ی 20 و 32)
26. ص 29، داستان عیادت حسن بصری و مالك دینار و شقیق بلخی از رابعه ی عدویّه:
حسن گفت: لیس بصادق فی دعواه من لم یصبر علی ضرب مولاه.
رابعه: بوی منی می آید.
شقیق: لیس بصادق فی دعواه من لم یشكر علی ضرب مولاه.
رابعه: به از این باید گفت.
مالك دینار: لیس بصادق فی دعواه من لم یتلذذ بضرب مولاه.
رابعه: به از این می باید.
جمع: تو بگو.
رابعه: لیس بصادق فی دعواه من لم ینس الضرب بمشاهدة مولاه.
اگر این داستان صحت داشته باشد، در نیمه ی قرن دوم هجری مسئله ی لقاء اللّه مطرح بوده است. رابعه در سال 135 به قول ابن خلّكان درگذشته است و بعضی 135 و بعضی 185 گفته اند (بحثی در تصوف
جلد یازدهم . ج11، ص: 358
ص 23) .
27. ص 31: داستان سریّ سقطی و محبت و عشق الهی، ایضاً «معروف» و محبت الهی، ایضاً رابعه و محبت الهی.
28. ص 31- 34: سخنان عجیب رابعه درباره ی گریه، در فراق، در محبت، دل، مشاهده ی حق، ترك دنیا و آخرت.
29. ص 34: [تحول ] تصوف به تصوف عاشقانه وسیله ی رابعه.
30. ص 35: اعتراف دكتر غنی كه ریشه ی وحدت وجود را در قرن دوم می توان یافت.
31. ص 36: جمله یما رأیت شیئاً. . . را به محمّد بن واسع از صوفیان قرن دوم نسبت می دهد.
32. ص 37- 46: اشتقاق كلمه ی صوفی، نظریه ی ماسینیون، نظریه ی ابن خلدون، نظریه ی قشیری، نظریه ی عجیب ابوریحان، شعر ابوالفتح بستی:

تنازع الناس فی الصوفی و اختلفوا
قدماً و ظنوه مشتقاً من الصوف
و لست انحل هذا الاسلام غیر فتی
صافی فصوفی حتی لقب الصوفی
33. عطف به نمره ی 20 و 25:
ص 47: در اواخر قرن سوم تصوف به مرحله ی رشد و كمال و پختگی رسید به طوری كه می توان گفت تصوف واقعی از قرن سوم شروع شده است. (ر. ك: نمره ی 38)
آنچه در نمره ی 23 گفتیم در اینجا نیز صادق است. چه چیزِ تصوف در قرن سوم به مرحله ی كمال و رشد رسید؟ اسكلت علمی و اصطلاحی اش یا سیر روحی و معنوی اش؟ خود متصوفه ی قرن سوم از قبیل جنید خود را دنباله رو قرن اول و دوم می دانند. (ر. ك به سخن جنید)
بعلاوه آنچه در این قرن از زبان جنید، شبلی، ذوالنون، بایزید گفته شده از ایثار، محبت، عشق، فنا، بقاء باللّه، وحدت وجود، در قرن
جلد یازدهم . ج11، ص: 359
دوم به اعتراف خود مؤلف گفته شده است.
بیان رمزی (ر. ك: نمره ی 39)
34. ص 54: به نقل از نفحات الانس چاپ هند، ص 33 به نقل از خواجه عبد اللّه انصاری، اول كسی كه به رمز سخن گفت ذوالنون مصری بود. می گوید:
وی پیشین كسی بود كه اشارت با عبارت آورد و از این طریق سخن گفت و چون جنید پدید آمد در طبقه ی دیگر، این علم را ترتیب نهاد و بسط كرد و كتب ساخت، و چون شبلی پدید آمد این علم را با سر منبر برد و آشكارا كرد. جنید گفت: ما این علم را در سردابها و خانه ها می گفتیم پنهان، شبلی آمد و آن را بر سر منبر برد و بر خلق آشكارا كرد. (ر. ك: نمره ی 75)
35. ایضاً نقل از خواجه عبد اللّه به نقل از نفحات الانس- ذوالنون:
سه سفر كردم و سه علم آوردم: در سفر اول علمی آوردم كه خاص پذیرفت و عام پذیرفت (علم توبه) [3]و در سفر دوم علمی آوردم كه خاص پذیرفت و عام نپذیرفت (علم توكل و معاملت و محبت) و در سفر سوم علمی آوردم كه نه خاص پذیرفت و نه عام (علم حقیقت) ، فبقیت شریداً طریداً وحیداً.
36. ص 55: قهرمان فلسفی تصوف دو نفرند: غزالی و ابن العربی.
37. ص 55: قهرمانان توفیق شرع و تصوف: قشیری، سرّاج، هجویری، غزالی.
قرن سوم
38. ص 56 (عطف به نمره ی 33) : خصوصیت قرن سوم به سه صفت است:
الف. ورود تعمق و تفكر در عرفان.

جلد یازدهم . ج11، ص: 360
ب. (ص 57) كوشش در توفیق شرع و تصوف وسیله ی قشیری و هجویری.
ج. (ص 57) صوفیه در این عهد به صورت حزب و فرقه ی خاص درآمدند.
39. راجع به راز و رمز و سرّ داری و عدم جواز كشف اسرار، ر. ك: تاریخ تصوف ص 60- 62.
مسیحیت
40. (ص 66) مسائل مسیحی تصوف:
الف. سیاحت.
ب. پشمینه پوشی (ص 67) و ص 73: دلق و مرقع و ملمّع.
ج. نوعی محبت افراطی به مردم (مشابهت های ادعایی میان تعلیمات حارث محاسبی و تعلیمات انجیل كه چندان دلچسب نیست) . (ص 68)
د. ترك حیوانی! ! (ص 70)
هـ. ذكر و توكل! ! ! (ص 70)
و. عشق و محبت! ! ! (ص 74)
ز. صومعه و خانقاه. (ص 75)
41. عطف به نمره ی 16، فلسفه ی نوافلاطونی و تأثیراتش:
ص 88: استفن از عرفای نو افلاطونی اواخر قرن پنجم میلادی در اِدِس بوده و بعد به بیت المقدس رفته و به تبلیغ عقاید خود پرداخته است.
ص 89: تعلیمات استفن در مقامات سلوك.
ص 90: آیا ذوالنون مصری تحت تأثیر تعلیمات استفن و دیونیریوس شاگرد بولس رسول بوده است؟
ص 96: كلمه «به معنی» لوگوس در فلسفه ی فیلون.
ص 97، ایضاً ص 130: ماهیت حكمت نوافلاطونی تركیبی از عقاید یهودی و مسیحی و اندیشه های گزنوفان، افلاطون، ارسطو، گنوسیها یا حكمای اشراق اسكندریه و مذهب فیثاغورس و مذاهب وثنیون مصر است.
جلد یازدهم . ج11، ص: 361
زنّار
42. زنّار در اصطلاح مولوی در دیوان شمس:

كامل صفتی راه فنا می پیمود
ناگاه گذر كرد ز دریای وجود
یك موی ز هستیش در او باقی بود
آن موی به چشم فقر زنّار نمود
43. شراب در اصطلاح ابن الفارض و مولوی:

شربنا علی ذكر الحبیب مدامة
سكرنا بها من قبل ان یخلق الكرم
(ابن الفارض)
پیش از این كاندر جهان باغ رز و انگور بود
از شراب لایزالی جان ما مخمور بود
ما به بغداد ازل لاف انا الحق می زدیم
پیش از این كاین دار و گیر و نكته ی منصور بود
پیش از این كاین نقش دل بر آب و گل معمار شد
در خرابات حقایق عیش ما معمور بود
44. توضیح خلقت و هستی (فلسفه ی نظری از نظر مولوی، حافظ، جامی؛ مولوی در دیوان شمس) (تاریخ تصوف ص 115) :

ناگهان موجی ز بحر لامكان آمد پدید
كز نهیبش این همه شور و فغان آمد پدید
راز خود می گفت با خود آن نگار جلوه گر
راز او بیرون فتاد این داستان آمد پدید
با جمال خود تقابل كرد اسمای جلال
آن طرف غالب شده زان رو عیان آمد پدید
خواست تا اعیان ثابت [4]را ز علم آرد به عین
ذات و اسما و نعوت بیكران آمد پدید
جلد یازدهم . ج11، ص: 362
حسن خود را كرد پس بر روح اعظم جلوه ای
عقل و نفس و عرش و فرش و آسمان آمد پدید
خواست تا خود را به خود بنماید او زان سان كه اوست
مظهر جامع چو آدم در جهان آمد پدید
حضرت سلطان برون زد خیمه ی ذات و صفات
لشكر بی حد و حصرش را مكان آمد پدید
بر جهان پاشید هر گنجی كه مخزون داشت عشق
تا به هر جانب هزارش بحر و كان آمد پدید
آن كه بی نام و نشان و صورت و آیات بود
بی نشان در صورت نام و نشان آمد پدید
آن كه فارغ بود و مستغنی به كل از این و آن
ناگهان با این و با آن در میان آمد پدید
حافظ:

عكس روی تو چو در آینه ی جام افتاد
عارف از خنده ی می در طمع خام افتاد
جامی:

در آن خلوت كه هستی بی نشان بود
به كنج نیستی عالم نهان بود
45. علل رواج تصوف از نظر ابن الجوزی (تاریخ تصوف ص 174) این است كه مدح زهد و پارسایی در نفوس جایگزین شده بود، جنبه ی پارسایی تصوف موجب محبوبیت آنها شد، دیگر لطف سخنشان و جنبه ی ادیبانه شان، دیگر خشك نبودن و ذوقی بودن، آزادمنشی در سماع و غیره، دیگر دوری از ظلمه و اهل دنیا در آغاز كار.
46. مرشد و ولی- تاریخ تصوف در اسلام ص 230- 270.
47. سماع- تاریخ تصوف در اسلام ص 184- 185 و ص 388 - 405.
48. ص 217- 437: مفاهیم عرفانی و مراحل سلوك: توبه،
جلد یازدهم . ج11، ص: 363
ورع، زهد، فقر، صبر، توكل، نفس، رضا، احوال: مراقبه، قرب، محبت، خوف، رجا، شوق، انس، اطمینان، ذكر، مشاهده، فنا، سماع، یقین، معرفت.
49. ص 439: فِرَق دهگانه ی صوفیه:
الف. محاسبیه، پیروان حارث محاسبی.
ب. قصاریه، پیروان ابوصالح قصار ملامتی. ضمناً قلندریه نیز جزء ملامتیه هستند، ریش می تراشیده اند. (ص 441- 445)
ج. طیفوریه یا اصحاب سكر، اتباع بایزید بسطامی.
د. جنیدیه، پیروان جنید.
هـ. نوریه، پیروان ابوالحسن نوری. این فرقه اهل ایثارند.
و. سهلیه، اتباع سهل بن عبد اللّه تستری. مجاهدت با نفس را اصل دانسته اند.
ز. حكیمیه، اتباع ابوعبد اللّه حكیم ترمذی.
ح. خرّازیه، اتباع ابوسعید خرّاز.
ط. خفیفیه، اتباع ابوعبد اللّه محمد بن خفیف.
ی. سیاریه، اتباع ابوالعباس سیاری.
50. بیعت در تصوف (تاریخ تصوف ص 460) .
اسناد و سلاسل
51. ص 461: اسناد و سلاسل در تصوف. اسناد ابومحمد جعفر خلدی به نقل ابن الندیم در الفهرست: خلدی، جنید، سریّ سقطی، معروف كرخی، فرقد سنجی، حسن بصری، انس بن مالك.
52. سلسله سند ابوسعید ابوالخیر به نقل از كتاب حالات و سخنان ابوسعید ابوالخیر: ابوسعید، ابوالفضل حسن سرخسی، ابونصر سرّاج، ابومحمد عبد اللّه بن محمد المرتعش، جنید، سریّ سقطی، معروف كرخی، داود طائی، حبیب انصاری، حسن بصری، علی علیه السلام، رسول اكرم [5]
جلد یازدهم . ج11، ص: 364
53. ص 469: ركود تصوف در قرن پنجم! !
54. عرفای قرن پنجم: ابوالحسن خرقانی، ابوسعید ابوالخیر، باباطاهر، احمد غزالی، ابوالقاسم قشیری، محمد غزالی، ابونعیم اصفهانی، خواجه عبد اللّه انصاری، احمد جامی.
55. نفوذ تصوف در شعر از قرن پنجم آغاز می شود. (ص 471)
56. عرفای اواخر قرن چهارم و قرن پنجم و تاریخ وفات آنها:
الف. ابوعلی دقّاق/405، استادِ قشیری و پدر زن او.
ب. ابوالفضل حسن سرخسی [6]، پیر طریقت ابوسعید ابوالخیر.
ج. ابوعبد الرحمن سلّمی/412، صاحب طبقات الصوفیه.
د. ابوالحسن خرقانی/425.
هـ. ابواسحاق كازرونی/226.
و. ابونعیم اصفهانی/430.
ز. ابوسعید ابوالخیر/440.
ح. باباكوهی/442.
ط. ابوالقاسم گرگانی/450.
ی. ابوالقاسم قشیری/465.
یا. ابوالحسن علی بن عثمان هجویری/470.
یب. خواجه عبد اللّه انصاری/481.
یج. ابوحامد غزالی/505 (قرن ششم) .
ید. احمد غزالی/520 (قرن ششم) .
یه. عین القضاة همدانی/525 (قرن ششم) .
یو. سنایی غزنوی/525 (قرن ششم) .
یز. احمد جامی/536 (قرن ششم) .
57. ص 482: تصوف در قرن ششم، دوره ی سلجوقی، جنگهای صلیبی، دوره ی تعصب.
58. احترام عمومی صوفیه در قرن ششم. (ص 490)
جلد یازدهم . ج11، ص: 365
59. عرفان و صلح كل. (ص 492)
60. استفاده از فلسفه و كلام در قرن ششم. (ص 492 و 493)
61. عرفای قرن ششم و تاریخ وفات آنها:
الف. شیخ حماد دبّاس/525، از مشایخ شیخ عبد القادر گیلانی.
ب. شیخ عبد القادر گیلانی/561.
ج. ابوالنجیب سهروردی/563.
د. سید احمد رفاعی/578.
هـ. ابومدین مغربی (استاد محیی الدین عربی) /590.
و. شیخ روزبهان بقلی/606.
ز. شیخ مجد الدین بغدادی (از خلفای نجم الدین كبری) /607.
ح. شیخ نجم الدین كبری/618.
ط. قطب الدین حیدر/618.
ی. شیخ عطار/ربع اول قرن هفتم.
62. عرفای قرن هفتم و تاریخ وفات آنها:
الف. شهاب الدین سهروردی صاحب عوارف المعارف /632.
ب. ابن الفارض مصری/632.
ج. محیی الدین عربی، شیخ اكبر/638.
د. سید برهان الدین ترمذی/638.
هـ. رضی الدین علی لالا/663.
و. شمس تبریزی/645.
ز. اوحدالدین كرمانی/635.
ح. باباكمال خجندی/. . .
ط. سعدالدین حموی/658.
ی. عزیز نسفی/700.
یا. نجم الدین دایه، صاحب مرصاد العباد /654.
یب. صلاح الدین زركوب/657.
یج. سیف باخرزی/658.
جلد یازدهم . ج11، ص: 366
ید. بهاء الدین مولتانی/666.
یه. جلال الدین رومی/672.
یو. صدرالدین قونوی/673.
یز. مؤیدالدین جندی (شاگرد قونوی) /. . .
یح. فخرالدین عراقی، شاگرد دیگر قونوی/688.
یط. حسام الدین چلبی/687.
ك. سعدی/691.
63. عرفای قرن هشتم:
الف. حافظ.
ب. علاء الدوله سمنانی.
ج. بهاء الدین نقشبند.
د. عبد الرزاق كاشانی.
64. عرفای قرن نهم.
65. گروهی از عرفا بعد از قرن هفتم:
حافظ، شاه نعمت اللّه، سید حیدر آملی، قاضی سعید قمی، سید محمد نوربخش، شیخ محمد لاهیجی، محمود شبستری، عبد الكریم جیلی.
66. آنچه مدعی هستند كه عرفان و تصوف اسلامی از گنوستی سیسم گرفته است:
الف. خود كلمه ی عرفان و انتقال از تصوف و عمل به معرفت كه ترجمه از گنوستی سیسم است. گنوسیها مدعی امكان معرفت بودند، البته معرفت شهودی و اشراقی نه معرفت فلسفی و استدلالی، و به قول تاریخ تصوف (ص 151) این فكر گنوسیها دنباله ی معتقدات مسیحیان قرن اول و عقیده به ملهم بودن حواریون است.
ب. كلمه «مساوی با» لوگوس. تأثیر خداوند در ماده وسیله ی قوای عدیده است و بزرگترین آنها «پسر» است كه به «كلمه» تعبیر می شود.
آیا اینكه اسماء اللّه حقایق اند و اشیاء كلمات و حروف اند، از اینجا سرچشمه گرفته است؟
جلد یازدهم . ج11، ص: 367
به نزد آن كه جانش در تجلاست
همه عالم كتاب حق تعالی است
ج. بازگشت روح به خدا، در دنیا به اختیار و در آخرت به طور قهری.
د. اسم اعظم به عقیده ی نیكلسون از عقاید گنوسیهاست. (تاریخ تصوف ص 153)
هـ. كلمه ی صدیق از مانویها وسیله ی گنوسیها و یا مستقیماً به عرفای اسلام رسیده است. (تاریخ تصوف ص 54)
و. به عقیده ی نیكلسون اصطلاح «هفتاد هزار حجاب» مأخوذ از گنوسیهاست (حجابهای نورانی و ظلمانی) كه روح در فرود آمدن به بدن، به هر حجاب نوری كه می رسد یك صفت ملكوتی از دست می دهد و به هر حجاب ظلمانی كه می رسد به یك صفت ناسوتی متصف می شود.
ز. غربت روح، احساس بیگانگی با جهان ماده.
ح. بدن زندان روح است.
67. آیا اصطلاح لاهوت، جبروت، ملكوت، ناسوت از گنوسیها گرفته شده است؟ تحقیق شود.
68. آنچه احتمالاً تصوف از بوداییها و هندیها گرفته است: راه انتقال این افكار یكی ترجمه ی كتب آنهاست كه از قرن دوم به بعد صورت گرفته است، یكی دیگر مسافرت دوره گردها و سیاحان هندی و بودایی است كه جاحظ هم در كتاب الحیوان جزء 4، ص 146 از آنها یاد كرده است.
یك دلیل، مشابهت سرگذشت ابراهیم ادهم با سرگذشت بوداست (البته با مطالعه ی هر دو سرگذشت معلوم می شود مشابهت بسیار كم است، بلكه ضعیف است) . ر. ك: تاریخ تصوف دكتر غنی، صفحات 157- 164.
قرینه ی دیگر این است كه شمال شرقی ایران مركز بوداییها بوده است. آنچه گفته می شود اقتباس از هندی و بودایی است عبارت است
جلد یازدهم . ج11، ص: 368
از:
الف. عقیده ی فنا و محو شخصیت كه صوفیه فنا، محو، استهلاك می نامند ظاهراً در اصل هندی است. (تاریخ تصوف ص 164)
اولاً این عقیده در نو افلاطونیان هم بود. ثانیاً فنای هندی همچنان كه خود نویسنده در صفحات 166 و 168 اعتراف می كند فنای بوداییِ منفی است، از بین بردن مبدأ میل است برای فرار از رنج؛ فنای صوفی اتصال با حق است و عین ابتهاج و سرور است.
ب. ترتیب مقامات سلوك، هندی است اگرچه جزئیات شروط سلوك و خصوصیات مقامات راه با یكدیگر فرق دارد. (تاریخ تصوف ص 165)
اولاً مطابق آنچه نیكلسون در مقاله ی میراث اسلام ص 83 گفته است اولین كسی كه در مقامات سلوك كتاب نوشت حسن بصری متوفای 110 هجری است و مسلماً تا آن وقت تأثیر هندی رخ نداده بود.
ثانیاً در كلمات مولی جمله های: تدافعته الابواب الی باب السلامة و یا: قد احیا عقله و امات نفسه، حتی دقّ جلیله و لطف غلیظه و برق له لامع كثیر البرقآمده است.
ثالثاً تعبیر قرآن به اینكه رجوع همه ی اشیاء به خداست و طرح مسئله ی قرب به خدا و تعبیر به صراط مستقیم، همه می تواند الهام بخش راه، مراحل، منازل باشد.
رابعاً طرح درجات ایمان نیز خود می تواند الهام بخش این حقایق باشد.
خامساً در ص 89 خود نویسنده از استفن كه فلسفه ی نو افلاطونی را در شرق آورد نیز نقل كرد كه در مقامات سلوك بحث كرده است.
ج. به عقیده ی فون كرمر خرقه پوشیدن كه رمز فقر و انزواست، اگرچه خود عرفا منتسب به پیغمبر می كنند، از رسوم هندیهاست.

(شاید)
د. ذكر (ورد) با هیئت مخصوص نیز به عقیده ی فون كرمر از هندیها
جلد یازدهم . ج11، ص: 369
اقتباس شده است. (در ص 70 ذكر را از آثار مسیحیت شمرده است. )
هـ. همچنین است استعمال سبحه (تسبیح) برای شمردن اوراد، به عقیده ی فون كرمر از هندیها اخذ شده است. (رجوع شود به روایت معروف حضرت زهرا كه از خاك قبر حمزه سبحه ساخته بود. )
69. به عقیده ی صاحب تاریخ تصوف در اسلام (ص 130) عقاید وحدت وجود، اتحاد عاقل و معقول، فیضان عالم از مبدأ اول (نه خلقت) ، گرفتاری روح انسان در بند بدن و آلودگی به آلایشهای ماده، میل روح به بازگشت به وطن و مقر اصلی (غربت روح) ، راه بازگشت عبارت است از عشق و مشاهده و تفكر و سیر در خود و ریاضت نفس و وجد و مستی روحانی و بیخودی از خود و الغاء تعینات، اینها نوافلاطونی است. و همچنین اصطلاح قوس نزول و قوس صعود (ص 108) ، عدم كفایت عقل برای درك حقیقت (ص 105) ، اصطلاح «كلمه «به معنی» لوگوس» كه از فیلون اقتباس شده است.
70. ریحانة الادب به رابعه نسبت می دهد:

احبك حنین حب الهوی
و حباً لانك اهل لذاك
فاما الذی هو حب الهوی
فشغلی بذكراك عمن سواك
و اما الذی انت اهل له
فكشفك لی الحجب حتی اراك
فلا الحمد فی ذا و لا ذاك لی
و لكن لك الحمد فی ذا فذاك
71. ایضاً ریحانة الادب ضمن احوال جنید بغدادی (جلد اول، ص 433) می گوید جنید گفت: از هیچ چیز مانند این ابیات كه كنیزكی در خانه ای بدان تغنّی می كرد منتفع نشدم:

اذا قلت اهدی الهجر لی جعل البلی كذا
تقولین لولا الهجر لم یطب الحب
جلد یازدهم . ج11، ص: 370
و ان قلت هذا القلب احرقه الهوی
تقولی بنیران الهوی شرُف القلب
و ان قلت ما اذنبت قالت مجیبةً
وجودك ذنب لایقاس به ذنب
72. عرفای قرن دوم هجری:
الف. حسن بصری. از آن جهت از عرفا شمرده می شود كه اولاً كتابی به نام رعایة حقوق اللّه نوشته كه به نقل نیكلسون [7]الآن در كتابخانه ی آكسفورد انگلستان نسخه اش هست و درباره ی مراحل و مراتب سلوك است. ثانیاً خود عرفا بسیاری از سلاسل اسناد طریقت خود را به او می رسانند، از آن جمله است سند ابوسعید ابوالخیر كه در شماره ی 52 گذشت [8]. ثالثاً بعضی عرفا ظاهراً شاگرد او بوده اند. رابعاً بعضی قصص او از آن جمله قصه ی عیادت او و شقیق و مالك دینار از رابعه ی عدویّه حكایت می كند كه جزء این طبقه بوده است، گرچه در آن وقت اسم عارف و صوفی نبوده است و صرفاً نام زاهد و عابد و مؤمن در كار بوده است. تولد حسن در سال 22 هجری و وفات او در سال 110 هجری است.
ب. مالك بن دینار، متوفی در سال 131 در بصره. از كسانی بوده است كه در زهد و ترك لذتهای حلال افراط می كرده است. رجوع شود به كتاب تاریخ تصوف دكتر غنی، صفحات 27- 28، داستانهای عجیب او.
ج. رابعه ی عدویّه متوفی در سال 135 و احتمالاً 180 (این غیر از رابعه ی شامیه است كه او نیز عارفه و معاصر جامی بوده است) . زن فوق العاده ای بوده است. او هم شاید صوفیه خوانده نشده است ولی عملاً یك صوفیه ی تمام عیار بوده است. داستان او و حسن بصری و شقیق بلخی و مالك دینار را قبلاً نقل كردیم.

جلد یازدهم . ج11، ص: 371
د. ابراهیم ادهم، صاحب داستان معروف كه شاهزاده ای بود و كناره گرفت از بلخ و سالها در غاری در نیشابور عزلت اختیار كرده بود در طلب حقیقت. استاد شقیق بلخی بوده است. در سال 161 یا 162 یا 166 درگذشته است. داستان ابراهیم ادهم و مقایسه اش با بودا در تاریخ تصوف در اسلام حدود صفحات 157- 162 آمده است.
هـ. شقیق بلخی شاگرد ابراهیم ادهم و استاد حاتم اصم. بنا به نقل منتهی الآمال و ریحانة الادب از كتابهای كشف الغمّة و غیره، با امام كاظم در راه مكه ملاقاتی داشته و كرامتی از امام نقل كرده است. در سال 153 یا 174 یا 184 (به نقل ریحانة الادب) درگذشته است.
اسم صوفی
و. ابوهاشم صوفی كوفی. تاریخ وفاتش مجهول است. او اول كسی است كه به این عنوان خوانده شده است. هم او اول كسی است كه برای این طبقه در رمله ی بیت المقدس صومعه (خانقاه) ساخت.

بعضی گفته اند اول كسی كه این كار را كرد یكی از پیروان حسن بصری به نام عبد الواحد بن زید بود كه دیری برای آنها ساخت (تاریخ تصوف ص 44 نقل از كتاب صوفیه و فقرا ابن تیمیّه) . قشیری در رساله ی قشیریه گفته است: و اشتهر هذا الاسم لهؤلاء الاكابر قبل المأتین من الهجرة. (رساله ی قشیریه ص 7)
ابوهاشم استاد سفیان ثوری بوده است (ریحانة الادب) . سفیان گفت: اگر ابوهاشم صوفی نبود من دقایق ریا را نمی شناختم. (تاریخ تصوف ص 40- 41)
ز. معروف كرخی متوفی در سال 200 هجری. بیشتر سلسله ها به او می رسد و از او به حضرت رضا علیه السلام. ولی از نظر كتب رجال شیعه، ارتباط معروف با حضرت رضا مجهول است. سید بحرالعلوم گفته است: و معروف الكرخی غیر معروف عندنا. شیخ محمد لاهیجی سلسله ی اجازات و اسناد طریقت خود را در ص 698 شرح گلشن راز نقل كرده است، به معروف كرخی [و از او] به حضرت رضا می رسد.

معمولاً ذهبی ها اینچنین اند. «معروف» استاد سریّ سقطی عارف
جلد یازدهم . ج11، ص: 372
معروف بوده است و استاد شقیق بلخی بوده است. ر. ك: تاریخ تصوف ص 48، داستان شكستن روزه برای به دست آوردن دل یك سقّا كه می گفت: رحم اللّه من شرب.
ح. سفیان ثوری. از فقها و از صوفیه است. در سال 61 درگذشته است.
ط. فضیل بن عیاض. خراسانی الاصل و از ناحیه ی مرو است.

گفته اند در سمرقند متولد شد و در ابیورد رشد یافت. ایرانی عرب نژاد است و در سال 187 درگذشته است. كتاب مصباح الشریعه منسوب به اوست كه از امام صادق علیه السلام تلقی كرده است. حاجی نوری این كتاب را تأیید كرده است. (طبقات الصوفیه ابوعبد الرحمن سلمی، ص 6 و 7)
ی. محمد بن واسع. اطلاع زیادی از او نداریم. نامش در متصوفه ی قرن دوم زیاد است.
73. عرفا و متصوفه ی قرن سوم:
الف. بشر حافی متوفی در سال 226 یا 227. اول اهل فسق و فجور بود، بعد توبه كرد. علامه ی حلّی در منهاج الكرامه (به نقل ریحانة الادب جلد 2، ص 17) داستان معروف توبه ی او را به دست حضرت موسی بن جعفر نقل كرده. در سبب ملقب شدن او به «حافی «به معنی» پابرهنه» دو وجه گفته شده است: یكی اینكه توبه اش به دست حضرت موسی بن جعفر در حال پابرهنگی بوده است. دیگر اینكه روزی بند یك لنگه ی كفشش گسیخته شد، به كفش دوز مراجعه كرد، كفش دوز سخن درشتی به او گفت، بشر احتیاج به كفش را موجب این ذلت و اسارت شناخت، برای انقطاع كاملتر و آزادی بیشتر از غیرحق لنگ دیگر را هم رها كرد. بعضی علت دیگر گفته اند (ر. ك: ریحانة الادب) . بشر در 75 سالگی درگذشته است.
ب. سریّ سقطی. مصاحب بشر حافی و دایی و استاد جنید بوده است. مردی. . . بوده است. داستان توبه اش سی سال از یكالحمد للّهكه سعدی به نظم آورده و ما در ورقه های احسان آورده ایم. 98 سال عمر كرده و در سال 245 و یا 250 درگذشته است. علی هذا نیمی از
جلد یازدهم . ج11، ص: 373
عمرش در قرن دوم و نیمی در قرن سوم گذشته است (رجوع شود به تاریخ تصوف صفحات 48- 49) . سریّ شاگرد و مرید «معروف كرخی» است. به شفقت به خلق و ایثار اهمیت فراوان می داد. از حقایق و توحید و عشق و محبت و حسنات الابرار سیئات المقربین سخن می گوید (تاریخ تصوف ص 48) . از سخنان اوست كه عارف مانند آفتاب بر همه ی عالم می تابد و مانند زمین، برّ و فاجر بر او راه می روند و مانند آب است كه زندگی همه ی دلها به اوست و مانند آتش است كه عالم به او روشن می گردد (تاریخ تصوف ص 49) . رجوع شود به ورقه های كرامت نفس، عین عبارت را از ابن ابی الحدید نقل كرده ایم.
كلمه ی عارف
از عباراتی كه از او نقل شده معلوم می شود كه اصطلاح «عارف» در زمان سریّ رایج بوده است.
ج. بایزید بسطامی (طیفور بن عیسی) متوفی در سال 261. از اكابر عرفا و اصحاب سكر است. اوست كه گفت: از بایزیدی خارج شدم آنچنان كه مار از پوست خود خارج می شود. و هم اوست كه بیش از دیگران از فناء فی اللّه و بقاء باللّه سخن گفته است. به اصطلاح شطحیات دارد، یعنی كلماتی كه فقط در حال سكر گفته می شود.

(رجوع شود به تاریخ تصوف صفحات 167- 168. )
د. حارث بن اسد محاسبی، متوفی 243. مصاحب جنید بوده است (تاریخ تصوف ص 68) . معاصر احمد حنبل است. احمد حنبل او را به واسطه ی تكلمش در علم كلام هجر كرد و این، سبب طرد عمومی او شد (روضات ص 205) . از آن جهت «محاسبی» می گفتند كه اهل محاسبة النفس بود. مسئله ی محاسبه و مراقبه به عقیده ی بعضی شاید وسیله ی او اولین بار طرح شد.
هـ. سیدالطائفه، جنید بغدادی. صوفی معتدل و متشرعی است.

شاگرد حارث محاسبی و دایی خود سریّ سقطی بوده است. در سال 297 در نود سالگی و به قولی در سال 257 درگذشته است. ر. ك:

تاریخ تصوف ص 49- 51، كلمات عالی جنید. ایضاً روضات الجنات
جلد یازدهم . ج11، ص: 374
ص 165.
و. ذوالنون مصری شاگرد مالك بن انس در فقه و معاصر متوكل بوده، در سال 240 یا 244 یا 245 یا 248 درگذشته است. ذوالنون به قول جامی در نفحات الانس رئیس و سر صوفیان است. اول كسی است كه برای فرار از اعتراض، رمز به كار برد (مسئله ی راز در تصوف- ر. ك: تاریخ تصوف ص. . . و بحثی در تصوف ص 8) . خواجه عبد اللّه به نقل تاریخ تصوف ص 54 گفته: وی پیشین كسی بود كه اشارت با عبارت آورد. . . الی آخر، آنچه در نمره ی 34 نقل كردیم.
در شماره ی 35 داستان سه علم او: توبه، توكل، حقیقت را نقل كردیم.
ز. سهل بن عبد اللّه تستری، متوفی 283 یا 293 (طبقات الصوفیه ص 206) . با ذوالنون مصری در مكه ملاقات كرده است (روضات ص 324) .
ح. حسین منصور حلاج. در سال 306 یا 309 به امر وزیر «مقتدر» و به فتوای فقها كشته شد. اهل شطحیات بود، «لیس فی جبّتی الاّ اللّه» می گفت. از اعاجیب روزگار است. عقاید ضد و نقیض درباره اش گفته اند. حتی صوفیه او را به افشای اسرار متهم می كنند.

حافظ:

گفت آن یار كزو گشت سردار بلند
جرمش این بود كه اسرار هویدا می كرد
بعضی او را صوفی یا عارف شهید و یا شهید العرفاء می خوانند نظیر شهید الفقهاء.
74. عرفای قرن چهارم:
الف. ابوبكر شبلی، شاگرد و مرید جنید بغدادی، متوفی در 334 یا 335 یا 344. قبلاً (نمره ی 34) سخن خواجه عبد اللّه را درباره ی ذوالنون و جنید و شبلی نقل كردیم. خراسانی الاصل است. مصاحب جنید و حلاج بوده و 87 سال عمر كرده است. در روضات اشعار و سخنان زیادی از او نقل كرده است.
جلد یازدهم . ج11، ص: 375
ب. ابوعلی رودباری. ساسانی نژاد است. مرید جنید بوده است.

فقه را از ابوالعباس بن سُرَیج و ادبیات را از ثعلب آموخت. او را جامع شریعت و طریقت و حقیقت خوانده اند. در سال 322 درگذشته است.

(ریحانة الادب جلد 7، ص 208)
ج. ابونصر سرّاج طوسی صاحب كتاب معروف اللمع متوفی در سال 378، استاد ابوعبد الرحمن سلّمی نیشابوری صاحب طبقات الصوفیه بوده است و سلّمی استاد قشیری بوده است. ایضاً استادِ ابوالفضل سرخسی استاد ابوسعید ابوالخیر بوده است.
د. ابوالفضل سرخسی، شاگرد و مرید ابونصر سرّاج و استاد ابوسعید ابوالخیر، در سال 400 هجری درگذشته است. (ریحانة الادب جلد 3، ص. . . )
هـ. ابوعلی دقّاق، استاد و پدرزن ابوالقاسم قشیری و متوفی 405.
و. ابوعبد الرحمن سلّمی متوفی 412 صاحب طبقات الصوفیه، شاگرد ابونصر سرّاج و استاد قشیری.
ز. ابوعبد اللّه رودباری خواهرزاده ی ابوعلی رودباری، متوفی 369، از عرفای شام و سوریه به شمار می آید.
ح. ابوطالب مكی [متوفی ] 383 یا 385 یا 386، صاحب كتاب معروف قوت القلوب.
75. عرفای قرن پنجم:
الف. ابوالحسن خرقانی/445 (ریحانة الادب ص 425) .
ب. ابوسعید ابوالخیر/440.
ج. ابوعلی دقّاق نیشابوری.
د. ابوالقاسم قشیری/465.
هـ. ابوالحسن علی بن عثمان هجویری/470.
و. خواجه عبد اللّه انصاری/481.
ز. محمد غزالی/505.
ح. ابونعیم اصفهانی، صاحب حلیة الاولیاء و جدّ مجلسی/430.
76. عرفای قرن ششم:
جلد یازدهم . ج11، ص: 376
الف. احمد غزالی/520.
ب. عین القضاة همدانی/525.
ج. سنایی غزنوی/525.
د. احمد جامی ژنده پیل/536.
هـ. عبد القادر گیلانی بازاشهب/561.
و. سید احمد رفاعی/578.
ز. ابومدین مغربی، استاد محیی الدین/590.
ح. شیخ روزبهان بقلی/606.
77. عرفای قرن هفتم:
الف. نجم الدین كبرای شهید/618.
ب. قطب الدین حیدر/618.
ج. شیخ عطار (ربع اول قرن هفتم) .
د. شهاب الدین سهروردی، صاحب عوارف المعارف /632.
هـ. ابن الفارض مصری/632.
و. محیی الدین عربی/638.
ز. شمس تبریزی/645.
ح. مولوی رومی/672.
ط. نجم الدین دایه، صاحب مرصاد العباد /654.
ی. صدرالدین قونوی/673.
یا. فخرالدین عراقی، شاگرد قونوی/688.
78. عرفای قرن هشتم:
الف. علاء الدوله سمنانی/736. (ریحانة الادب جلد 4، ص 158)
ب. عبد الرزاق كاشانی/735. (روضات ص 350)
ج. بهاء الدین نقشبند/791. (ریحانة الادب جلد 1، ص 294)
د. حافظ/791.
هـ. محمود شبستری/719 یا 720 یا 725 در 33 سالگی مرد.
و. شیخ صفی الدین اردبیلی/735 جد سلاطین صفویه، مرید و
جلد یازدهم . ج11، ص: 377
داماد شیخ محمد گیلانی و مراد تیمور.
ز. سید حیدر آملی، معاصر فخر المحققین، صاحب جامع الاسرار و نص النصوص در شرح ردّیه ی فصوص.
ح. عبد الكریم جیلی، صاحب كتاب معروف الانسان الكامل. در سال 805 در سی و هشت سالگی درگذشت.
79. عرفای قرن نهم:
الف. شاه نعمت اللّه ولی/820 یا 827 یا 834 در سن 75 یا 95 (ریحانة الادب جلد 6، ص 342) . از اولاد امام باقر، سرسلسله ی نعمت اللّهی، سلسله اش به معروف كرخی و حضرت رضا علیه السلام می رسد (در عهد شاهرخ) .
ب. صائن الدین علی تركه/830 یا 836 (ریحانة الادب جلد 2، ص 166) (در عهد شاهرخ) .
ج. سید محمد نوربخش، شاگرد ابن فهد حلّی، متولد 795 و متوفی در 869. اصلاً عرب است و در قاین متولد شده است، استاد و پیر شیخ محمد لاهیجی. (ر. ك: شرح لاهیجی ص 698. )
د. عبد الرحمن جامی/898 در هشتاد و یك سالگی. نقشبندی است.

[1] . ر. ك: شماره ی 16.
[2] [عبارات داخل پرانتز از استاد شهید است. ]
[3] [عبارات داخل پرانتز از استاد شهید است. ]
[4] . نشانه ای از تأثیر محیی الدین.
[5] . رجوع شود به شرح لاهیجی بر گلشن رازص 698، سلسله ی محمد لاهیجی از طریق سید محمد نوربخش تا معروف كرخی و حضرت رضا.
[6] . متوفّی 400، مرید ابونصر سرّاج متوفی 378 و استاد ابوسعید ابوالخیر.
[7] . میراث اسلام ص 85.
[8] . ایضاًالفهرست ص 274.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است