مولوی، ج 1، ص 46، س 3:
جمله شاهانْ پست، پستِ خویش را
جمله خلقان مست، مستِ خویش را
جمله شاهان بَرده ی بَرده ی خودند
جمله خلقان مرده ی مرده ی خودند
می شود صیاد، مرغان را شكار
تا كند ناگاه ایشان را شكار
هر كه عاشق دیدیش معشوق دان
كاو به نسبت هست هم این و هم آن
جلد یازدهم . ج11، ص: 408
تشنگان گر آب جویند از جهان
آب هم جوید به عالم تشنگان
درباره ی عشق و تجاذب، مخصوصاً اینكه بین قوای فعاله (چه
جسمی و چه روحی) یك نوع حالت ذكوریت و انوثیت و جذب و
انجذاب طرفینی هست و هر دو طرف به سوی همدیگر كشیده
می شوند، رجوع شود به ورقه ی قابلیت و استعداد، عشق فاعل و قابل.
در باب حقیقت و اینكه اگر انسان حامی حقیقت باشد حقیقت
نیز به حمایت او برمی خیزد و معنی توكل هم همین است و در اینكه به
همین دلیل كه عشق به حقیقت و حس احترام حقیقت در انسان
هست، حقیقت نیز جاذبه ای دارد و اهل خود را به خود می كشد و
جذب می كند و تحت حمایت خود قرار می دهد، از مطلب بالا
می شود استفاده كرد.
مثَل تجاذب طرفینی عشقها مثَل جاذبه ی عمومی اجسام است كه
طرفینی است. رجوع شود به مثنوی چاپ میرخانی، صفحه ی 72:
جود محتاج است و خواهد طالبی
همچنان كه توبه خواهد تائبی