در
کتابخانه
بازدید : 978688تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
جلد یازدهم
مقدمه
Expand انقلاب حقیقیانقلاب حقیقی
Expand فطرتفطرت
Expand فلسفه اخلاقفلسفه اخلاق
Expand عرفانعرفان
Expand عشقعشق
Collapse زنزن
زن- تأثیر زن در مرد از راه اسرارآمیز كردن خود
ستاد قدرت زن
زن و علاقه به جلب دل مرد
زن- تأثیر عشق و محبت زن در مرد
زن- محبت مرد به زن و ریشه ی آن از نظر عرفان
تأثیر زن در مفتون كردن مرد یا قدرت زن
تأثیر زن در مرد یا نوع قدرت زن
زن و تسلط او بر مرد
زن- عشق و امتناع ظریفانه
زن پارسا، زن و میل به تبرّج (زیبایی «به معنی» میل به ظهور و فرار از اختفا)
زن- از نظر نظامی (مذمت زن)
زن- زنان فاضله
زن- اشعار خوب و نغز سعدی درباره ی زن (مدح زن)
زن- شركت كردن زنان مسلمان در غزوات
زن- انتظار اسلام از زن
تفاوت زن و مرد
تفاوت زن و مرد و احتیاج بیشتر زن به حمایت و نفقه
تفاوتهای زن و مرد
تفاوت زن و مرد و مسئله ی مساوات
تفاوت زن و مرد و تساوی آنها
تفاوتهای زن و مرد
تفاوتهای زن و مرد- تابلویی كه در كتاب «زن، جنس برتر» كشیده است
اختلافات جنسی زیست شناسی
وظایف وظیفة الاعضائی
عوارض اجتماعی
تفاوت زن و مرد در احساسات و در تعدی و تجاوز كاری
تفاوتهای زن و مرد- خودكشی، ورّاجی، مذهبی بودن، خرافات و جادو و جنبل، رانندگی و تصادفات
تفاوتهای زن و مرد- عقل و هوش
تفاوتهای زن و مرد- زن و احساسات مادرانه و احساسات خانوادگی، زن و عشق، زن و نبوغ
تفاوتهای زن و مرد در رازداری و مرموزی، خواب دیدن، نیرو و انرژی، مقاومت در مقابل بیماری، زبان باز كردن دركودكی، بیماریهای روحی، بهبودی از بیماری، ابتلا به گازسمی، ضربان قلب، نوع رقابت
تفاوتهای زن و مرد- رشد سریع زن (بلوغ)
تفاوت زن و مرد- بی ثباتی احساسات زن
تفاوتهای زن و مرد- زن و موسیقی و نقاشی، مجسمه سازی، ادبیات
تفاوتهای زن و مرد
تفاوت زن و مرد- مرد مظهر طلب و زن مظهر مطلوب (نظر مولوی درباره ی عشق و كشش مرد و زن)
تفاوت زن و مرد- عقل زن
زن- تفاوت زن و مرد، حكومت و قوامت مرد بر زن
تفاوت زن و مرد- زن اسیر محبت است
نظر اروپایی درباره ی زن
تاریخ حقوق- زن، عنصر گناه و فریب مرد- بدبینی به زن
تفاوت زن و مرد
تفاوتهای زن و مرد- راز تفاوتها
تفاوت زن و مرد- مدارك
تفاوتهای زن و مرد- نوع احساسات زن
تفاوتهای زن و مرد
تفاوتهای زن و مرد
تفاوت زن و مرد- در خودكشی
تفاوتهای زن و مرد- مرد عاشق زیبایی زن و زن عاشق عشق مرد به اوست
زن و عقل- تفاوتها
زن- استعداد عقلی زنان- تفاوتها
زن- عفاف زن، فلسفه ی طبیعی عفاف
زن- عفاف، رابطه ی جنسی، زنا
زن در اسلام- تفاوت نوع علاقه ی مرد و زن به یكدیگر وتفاوت هر دو با نوع علاقه به اشیاء
نقش تاریخی زن
نفوذ زن در مرد
قدرت و تأثیر عظیم زن در مرد
زن- رابطه ی حسن و عشق و تجلّی و ظهور
زن- تحكیم موقعیت زن
مبانی حقوق زن از نظر اسلام
تأثیرات زن در شخصیت مرد
Expand <span class="HFormat">فهرست ها</span>فهرست ها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
1. عطف به ورقه های یادداشت قرآن و مسائل مربوط به زن، معمولاً تفاوت جنس نر و ماده فقط از لحاظ عضو ذكوریت و انوثیت در نظر گرفته می شود كه در انجام عمل جنسی هر یك از مرد و زن وظیفه ی جداگانه ای را باید انجام دهند، یكی جنبه ی فاعلی و دیگری جنبه ی انفعالی و مفعولی به خود می گیرد. بیش از این تفاوتی در نظر گرفته نمی شود، كأنه اگر اعضا را عوض كنند، مرد زن و زن مرد می شود.
اما اختلاف مرد و زن (چه از لحاظ جسمی و چه از لحاظ روحی) بلكه اختلاف جنس نر و جنس ماده مطلقاً، عمیقتر از اینهاست [1]. در اینجا چند مطلب باید در نظر گرفته شود:
الف. اختلافات جسمی جنس نر و جنس ماده، مخصوصاً در انسان.
ب. اختلافات روحی دو جنس، بالاخص در انسان.

جلد یازدهم . ج11، ص: 481
ج. آیا این اختلافات به چه سبب و علتی در طبیعت پیدا شده است؟ آیا همان جنبه ی اختلاف تناسلی و شهوت جنسی سبب شده است كه تدریجاً خصائص مختلفی در هر دو جنس پیدا شود؟ و یا طبیعت در ایجاد این اختلاف هدف داشته و دارد؟ و بنا بر فرض اول، آیا این اختلافات نتیجه ی یك سیر قهری تكاملی است (تكامل بی هدف) و باید آن را حفظ كرد، یا این اختلافات انحراف طبیعت است و باید با آن مبارزه كرد [2]؟
د. عقیده ی علما و دانشمندان قدیم و جدید درباره ی اختلاف زن و مرد.
2. ما در ورقه های زن در اسلام این اختلافات را ذكر كردیم.
سخن الكسیس كارل: غدد تناسلی علاوه بر وظیفه ی تولید نسل، در تشدید فعالیتهای فیزیولوژیك و روانی نیز مؤثرند
3. در كتاب انسان موجود ناشناخته فصلی دارد تحت عنوان «اعمال جنسی و تولید مثل» . در آنجا می گوید:
هرمونهایی كه بیضه ها یا تخمدانها تولید می كنند و اثر آنها
غدد تناسلی نه تنها برای حفظ نسل و نژاد وظیفه ی بزرگی را به عهده دارند، بلكه در تشدید فعالیتهای فیزیولوژیك و روانی و معنوی ما نیز مؤثرند. مابین خواجه ها هیچ گاه فلاسفه ی بزرگ و دانشمندان بزرگ و حتی جنایتكاران بزرگ نیز پیدا نشده است. بیضه ها و تخمدانها اعمال پردامنه ای دارند. نخست اینكه سلولهای نر یا ماده می سازند كه پیوستگی ایندو، موجود تازه ی انسانی را پدید می آورد. در عین حال موادی ترشح می كنند و در خون می ریزند كه در نسوج و اندامها و شعور ما خصایص جنس مرد یا زن را آشكار می سازد. همچنین به تمام اعمال بدنی ما شدت می دهند. ترشح بیضه ها موجد تهوّر و جوش و خروش و خشونت می گردد و این همان خصایصی
جلد یازدهم . ج11، ص: 482
است كه گاو نر جنگی را از گاوی كه در مزارع برای شخم به كار می رود متمایز می سازد. تخمدان نیز به همین طریق بر روی وجود زن اثر می كند، ولی فقط در یك دوره از زندگی او فعالیت دارد و در دوران یأس كوچك می شود و از كار باز می ایستد. به علت كوتاهی زمان فعالیت تخمدان، زن در پیری از مرد شكسته تر به نظر می رسد. بر عكس، بیضه ها تا پایان پیری فعال می ماند.
اختلاف موجود میان زن و مرد تنها مربوط به شكل اندامهای جنسی نیست
اختلافی كه بین زن و مرد موجود است تنها مربوط به شكل اندامهای جنسی آنها و وجود زهدان و انجام زایمان نزد زن و طرز تعلیم خاص آنها نیست، بلكه نتیجه ی علتی عمیقتر است كه از تأثیر مواد مترشحه ی غدد تناسلی در خون ناشی می شود.
اشتباه طرفداران نهضت زن
به علت عدم توجه به این نكته ی اصلی و مهم است كه طرفداران نهضت زن فكر می كنند كه هر دو جنس می توانند یك قسم تعلیم و تربیت یابند و مشاغل و اختیارات و مسئولیتهای یكسانی به عهده گیرند.
زنان نباید از
مردان تقلید كنند
زن در حقیقت از جهات زیادی با مرد متفاوت است. یكایك سلولهای بدنش، همچنین دستگاههای عضوی و مخصوصاً سلسله ی عصبی نشانه ی جنس او را بر روی خود دارد. قوانین فیزیولوژی نیز همانند قوانین جهان ستارگان، سخت و غیر قابل تغییر است و ممكن نیست تمایلات انسانی در آنها راه یابد. ما مجبوریم آنها را آن طوری كه هستند بپذیریم. زنان باید به بسط مواهب طبیعی خود در جهت سرشت خاص خویش بدون تقلید كوركورانه از مردان بكوشند. وظیفه ی ایشان در راه تكامل بشریت خیلی بزرگتر از مردهاست و نباید آنها را سرسری گیرند و رها كنند.
پس از اشاره به كیفیت پیدایش سلول نطفه ی مرد و تخمك زن و پیوستن آنها به یكدیگر، می گوید:
جلد یازدهم . ج11، ص: 483
سهم طبیعی مادر از سهم پدر در تولید فرزند بیشتر است
پدر و مادر در ساختمان هسته ی سلول اولیه- كه تمام سلولهای موجود تازه از تقسیمات بعدی آن پدیدار می شود- به یك اندازه سهیم اند ولی مادر علاوه بر نیمه ی مواد هسته ی سلول، تمام پروتوپلاسمهایی كه دورا دور این هسته را می گیرد نیز می دهد و به این ترتیب وظیفه ی او (وظیفه ی طبیعی) در ایجاد جنین از پدر مهمتر است. گرچه محققاً خصایص ارثی پدر و مادر به وسیله ی ژنهای هسته ی سلول نقل می شود ولی قوانینی كه تا حال در مورد توارث می شناسیم و فرضیه های كنونی متخصصین این علم، روشنایی كاملی برای این موضوع نمی افكند.
وجود ماده برای تولید نسل از وجود نر ضروری تر است
آنگاه پس از اشاره به اینكه وجود ماده برای تولید مثل ضروری است بر خلاف وجود نر، و اشاره به اینكه وظیفه ی مرد در تولید مثل كوتاه است و اشاره به عوارضی كه بارداری در جسم و روح زن ایجاد می كند، می گوید:
آثاری كه جنین در مادر ایجاد می كند
وجود جنین در زهدان مادر به علت آنكه بافتهایشان با یكدیگر متفاوت است عمیقاً در وجود زن مؤثر است و در حین آبستنی حالت فیزیولوژیك و روانی او را تغییر می دهد. به نظر می آید كه جنس ماده لااقل نزد پستانداران مگر بعد از یك یا چند آبستنی به كمال رشد خود نمی رسد.
جنس [ماده ] جز بعد از آبستنی به كمال نمی رسد
زنهایی كه بچه ندارند خیلی عصبانی ترند و تعادل روحی و جسمی ایشان زودتر از دیگران به هم می خورد. زنها عموماً به اهمیتی كه اعمال تولید مثل برای آنها دارد واقف نیستند، در حالی كه این عمل برای رشد غایی ایشان ضروری است.
اهمیت مادری از جنبه ی طبیعی
در این صورت منطقی نیست كه توجه زنان را از وظایف مادری منحرف سازند. نبایستی برای دختران جوان نیز همان طرز فكر و نوع زندگی و همان هدف و ایده آلی را كه برای پسران جوان در نظر می گیریم معمول داریم. متخصصین تعلیم و تربیت باید اختلافات
جلد یازدهم . ج11، ص: 484
عضوی و روانی جنس مرد و زن و وظایف طبیعی ایشان را در نظر داشته باشند و توجه به این نكته ی اساسی در بنای آینده ی تمدن ما حائز كمال اهمیت است.
ویل دورانت در كتاب لذات فلسفه ص 126 می گوید:
نخستین نغمه ی صریح عشق با فرا رسیدن بلوغ آغاز می گردد.

كلمه ی puberty (پوبرتی) كه در زبان انگلیسی معنی بلوغ می دهد با توجه به اصل لاتینی آن به معنی سنّ موی است، یعنی سنّی كه در آن موی بر بدن پسران می روید و مخصوصاً موی سینه كه پسران این همه به آن می نازند و موی صورت كه با صَبِر سی سی فوس [3]آن را می تراشند.
هنگام بلوغ، عوارض جسمی و روحی پسر با عوارض جسمی و روحی دختر متفاوت است
كیفیت و كمیت مو (در صورت تساوی امور دیگر) ظاهراً با دوران قدرت توالد و تناسل بستگی دارد و بهترین وضع آن هنگام اوج گرفتن نشاط زندگی است. این نمو ناگهانی موی توأم با خشونت صدا جزء صفات ثانوی جنسی است كه به هنگام بلوغ عارض پسر می شود. اما طبیعت در این سن به دختران نرمش اطراف و حركات می بخشد كه دیدگان را خیره می سازد و كفل آنان را پهن تر می كند تا امر مادری آسانتر شود و سینه شان را برای شیر دادن به كودك پر و برجسته می سازد.

آثار هرمونها
علت [4]ظهور این صفات ثانوی چیست؟ كسی نمی داند ولی نظریه ی پروفسور ستارلینگ در این میان طرفدارانی پیدا كرده است. به موجب این نظریه سلولهای تناسلی به هنگام بلوغ نه تنها تخم و نطفه تولید می كنند، بلكه همچنین نوعی هرمون نیز می سازند كه داخل خون می شود و مایه ی تغییرات جسمی و
جلد یازدهم . ج11، ص: 485
روحی می گردد. در این سن نه تنها جسم از نیروهای تازه بهره مند می شود، روح و خوی نیز به هزاران نوع متأثر می گردد.
دلهای نرم از دلیری به تپش می آیند و دلهای نیرومند از نرمی و لطافت
ص 128:
دلیری و توانایی، دلهای نرم را به تپش می آورد؛ نرمی و لطافت، میل و هوس نیرومندان را برمی انگیزد.
ص 130:
طبیعی ترین
امور، پیوند و اتصال مرد و زن است
دموسه می گوید: تمام مردان، دروغزن و مكّار و گزاف گو و دورو و ستیزه جو هستند و همه ی زنان، خودپسند و ظاهرساز و خیانتكارند. . . ولی در جهان فقط یك چیز مقدس و عالی وجود دارد و آن آمیزش این دو موجود ناقص است.
از لحاظ ادب جفت جویی و پیدا كردن یكدیگر، مرد حمله آور و زن دلبر و عقب نشین و باحیا آفریده شده است
ص 132:
رابطه ی ادب
جفت جویی با روح ازدواج كه تصاحب و اقتدار است
حال روزهای جفت جویی فرا می رسد. . . آداب جفت جویی در بزرگسالان عبارت است از حمله برای تصرف در مردان و عقب نشینی برای دلبری و فریبندگی در زنان. البته در بعضی جاها استثناهایی دیده می شود. . . چون مرد طبعاً جنگی و حیوان شكاری است عملش مثبت و تهاجمی است. زن برای مرد همچون جایزه ای است كه باید آن را برباید و مالك شود.

جفت جویی جنگ و پیكار است و ازدواج تصاحب و اقتدار.
جنس نر در موقع جفت جویی جنگی می شود.

حس تصاحب نر نسبت به ماده نر را جنگی بار آورده است یا اینكه بالطبع نر جنگی است
ستانلی هول می گوید: بعضی از ملخها چنان سخت می جنگند
جلد یازدهم . ج11، ص: 486
كه می توان بر سر آنها مانند خروس شرط بندی كرد.
رابطه ی عشق و جنگی بودن در حیوانات
بسیاری از ماهیان نر در فصل جفت گیری و در مواضع تخم گذاری تا حد مرگ می جنگند و دندان ماهی آزاد نر تیز می گردد و با دندان ماهی ماده فرق اساسی پیدا می كند. به هنگام بهار سوسمار نری كه نجنگد به سختی پیدا می شود. بسیاری از پرندگان در بهار جنگی می شوند و در جنگ، تُك و چنگال و بال و پر به كار می برند. فصل پیكار آنها فصل معاشقه ی آنها نیز هست.
ص 140:
عفت زن خادم مقاصد توالد است
عفت فراوان زن خادم مقاصد توالد است، زیرا امتناع محجوبانه ی او كمكی به انتخاب جنسی است.
عواطف زن بیشتر نماینده ی احتیاجات نوع است و عواطف مرد نماینده ی احتیاجات فرد
عفت، زن را توانا می سازد كه با جستجوی بیشتر عاشق خود را یعنی كسی را كه افتخار پدری فرزندان او را خواهد داشت برگزیند. منافع گروه و نوع از زبان زن سخن می گوید، همچنان كه منافع فرد از گلوی مرد بیرون می آید. . .
شهوت در زن كمتر تأثیر دارد تا در مرد
در عشقبازی زن از مرد ماهرتر است، زیرا میل او چندان شدید نیست كه دیده ی عقل او را ببندد و سرّ اینكه از قدیم او را عاقل تر گفته اند همین است. داروین ملاحظه كرده است كه در بیشتر انواع، ماده به عالَم عشق بی علاقه است.

لمبرزو و كیش و كرافت ابینگ. . .
میل زن به ستایش و تسخیر قلب مرد بیش از میل به لذت جنسی است
می گویند زنان بیشتر به دنبال ستایشها و تحسینهای مطلق و مبهم مردانند و بیشتر می خواهند مردان به خواست آنها توجه كنند و این امر بیشتر از میل آنها به لذات جنسی است.
عشق زن به مرد ریشه ی مادری دارد، یعنی برای تأمین نسل آینده است
لمبرزو می گوید: پایه ی طبیعی عشق زن فقط یك صفت ثانوی از مادری اوست و همه ی احساسات و عواطفی كه زنی را به مردی می پیوندد از دواعی جنسی برنمی خیزد،
جلد یازدهم . ج11، ص: 487
غریزه ی انقیاد و تسلیم در زن
بلكه از غرایز انقیاد و تسلیم (تحت حمایت مرد واقع شدن) [5] سر می زند و این غرایز برای انطباق با اوضاع به وجود آمده است.
ص 142، تحت عنوان غرایز فردی می گوید:
زن خادم نوع آفریده شده و مرد خادم زن و كودك، و معنی سعادت در اینجا نهفته است
كار خاص زن خدمت به بقای نوع است و كار خاص مرد خدمت به زن و كودك؛ ممكن است كارهای دیگری هم داشته باشند ولی همه از روی حكمت و تدبیر تابع این دو كار اساسی گشته است. این مقاصد، اساسی است اما نیمه ناآگاه است و طبیعت معنی انسان و سعادت او را در آن نهفته است.
حیات، نر را عامل تغذیه و ماده را عامل توالد آفریده است
از اینجاست كه پیشه ی طبیعی جنس نر عبارت است از حمایت و فراهم آوردن و حادثه جویی. وظیفه ی او این است كه برای به دست آوردن خوراك از لانه و خانه ی خود بیرون آید. حیات، او را عامل تغذیه قرار داده است و ماده را مأمور و آلت توالد.
ص 143:
زن پناه جوست نه جنگجو
طبیعت زن بیشتر پناه جویی است نه جنگجویی. به نظر می رسد كه در بعضی انواع ماده اصلاً غریزه ی جنگی وجود ندارد. اگر ماده خود به جنگ آید برای كودكان خویش است. . .
تحمل زن در كارهای روزانه بیش از مرد است
زن از مرد شكیباتر است و گرچه شجاعت مرد در كارهای خطیر و بحرانی زندگی بیشتر است اما تحمل دائمی و روزانه ی زن در مقابله با ناراحتیهای جزئی بی شمار بیشتر است.
ایضاً ص 143:

جلد یازدهم . ج11، ص: 488
زن از مرد توانا خوشش می آید و یك نوع مازوشیسم در وجود هر زنی هست
جنگجویی زن در وجود دیگری است. زن سربازان را دوست دارد و از مرد توانا خوشش می آید. در مشاهده ی قدرت، نوعی عامل عجیب «خوشی فرودستانه» (مازوشیستیك) او را تحریك می كند، اگرچه خودش قربانی این قدرت باشد. در هر نسل، ماده نرِ جنگی را برمی گزیند بی آنكه خود بداند. در این كار احتیاج به حمایت از كودك و منزل نهفته است.
لذت زن از قدرت و مردانگی مرد
این خوشی دیرین در لذت از قدرت و مردانگی گاهی بر احساسات اقتصادی نوین زن غالب می آید، چنان كه گاهی ترجیح می دهد با دیوانه ی شجاعی ازدواج كند.
در زن روح انقیاد نسبت به مرد فرمانده وجود دارد (پس طبعاً حكومت مرد را بر خود می پذیرد)
زن به مردی كه فرماندهی [6]بلد است با خوشحالی تسلیم می شود. اگر امروزها فرمانبرداری زن كمتر شده است برای آن است كه مردان در قدرت و اخلاق ضعیف تر از پیش شده اند.
مردان امروز از مردانگی ساقط شده اند و این است علت عدم اطاعت زنان امروز از مردان
شاید انس به صنعت تنبلی آور امروز و انس به زندگی معنوی خستگی آور و ساختگی، مردان را به بردگی عادت داده است و شجاعت آنان را از دستشان گرفته است.
حربه ی مخفی زن و وسیله ی تسلط او بر مردی كه اورا حتی می زند
پیروزی زن از راه جنگ و دلیری نیست، بلكه از راه اصرار و ابرام است. . . ممكن است مردی به زنش پرخاش كند و حتی او را بزند، اما زن عاقبت در نتیجه ی تكرار پیروز می شود. . .

ناپلئون كه توانست بر قاره ای مسلط شود از تسلط بر زنش عاجز بود. قدرت او در جسم ناتوان و وجود ترسوی ژوزفین جایی نداشت. . . خود او می گوید: قدرت اخلاقی و صفات مرا خیلی ستوده اند، اما من در برابر خانواده ی خود ناتوانی بیش نیستم. . .
گریه ی زن
ماریا لوئیزا مدعی بود كه برای به دست آوردن چیزی كافی بود دو دفعه گریه كند.
ص 144:

جلد یازدهم . ج11، ص: 489
مرد علاقه مند به حركت و زن علاقه مند به سكون است
در غرایزی كه می توان غرایز كار و جنبش نامید مانند خزیدن و راه رفتن و انداختن و جستن و بالا رفتن و دویدن و بازی كردن، جنبه ی اثباتی جنس ماده ی حیوانات كمتر است. نر علاقه مند به حركات بی فایده است و ماده علاقه مند به سكون بیش از اندازه.
ص 149:
علاقه ی زن به خانه و به سنن دیرین
توجه زن به امور خانوادگی است و محیط او معمولاً خانه ی خویش است. او مانند طبیعتْ عمیق است، اما مانند خانه ی محدود خود محصور هم هست. غریزه او را به سنن دیرین می پیوندد. زن نه در ذهن اهل آزمایش است نه در عادات (باید بعضی از زنان شهرهای بزرگ را استثنا كرد) [7]. اگر هم به عشق آزاد روی می آورد نه برای آن است كه در آن آزادی می جوید، بلكه برای آن است كه در زندگی خود از ازدواج معمولی با یك مرد مسئول مأیوس شده است.
زن و سیاست
اگر گاهی در سالهای جوانی مفتون عبارات اصلاحات سیاسی می گردد و احساس خود را به همه ی جنبه های انسانی بسط می دهد، پس از یافتن شوهر وفاداری از تمام آن فعالیتها چشم می پوشد و به سرعت خود و شوهرش را از این فعالیت عمومی بیرون می كشد و به شوهرش یاد می دهد كه حس وفاداری شدید خود را به خانه محدود كند. . .
زن به غریزه دریافته است كه اصلاحات سالم از خانه بر می خیزد
زن بی اینكه نیاز به تفكر داشته باشد می داند كه تنها اصلاحات سالم از خانه برمی خیزد. زن آنجا كه مرد خیالی سرگردان را به مرد فداكار و پای بست به خانه و كودكان خود تبدیل می سازد، عامل حفظ و بقای نوع است. طبیعت به قوانین و دولتها چندان اعتنایی ندارد، عشق او به خانه و كودك است،
جلد یازدهم . ج11، ص: 490
اگر در حفظ اینها موفق شود به دولتها و دودمانهای سلطنتی بی قید و بی علاقه است و به كسانی كه سرگرم تغییر این قوانین اساسی هستند می خندد. اگر امروز طبیعت در حفظ خانواده و كودك، ناتوان به نظر می رسد برای آن است كه زن مدتی طبیعت را از یاد برده است.
شكست طبیعت همیشگی نیست
ولی شكست طبیعت همیشگی نیست، هر وقت كه بخواهد می تواند به صدها مصالحی كه در ذخیره دارد برگردد. هستند اقوام و نژادهای دیگری كه در وسعت و عدد از ما بیشترند و طبیعت، دوام قطعی و نامشخص خود را می تواند از میان آنان تأمین كند.
ص 152:
زن در مرد قدرت می جوید و مرد در زن زیبایی
به طور كلی زن در مرد زیبایی نمی جوید، بلكه قدرت و توانایی كه نشانه ی حمایت است (و چنان كه قبلاً گفته شد زن خادم مقاصد نوع است و طالب حامی ای است نسبت به خودش و فرزندانش) [8]می خواهد. این مرد است كه به دنبال زیبایی می گردد، زیرا زیبایی معمولاً نشانه ی مزاج قوی و سلامت است و نه چنان كه ستاندال گفته است نشانه ی لذت.
زن نمی خواهد بگیرد، می خواهد او را بگیرند
این كه هوس زیبایی و میل به آن در زن كمتر است برای آن است كه زن نمی خواهد بگیرد، می خواهد او را بگیرند. از اینجاست كه زن بیش از آنكه خالق زیبایی باشد الهام دهنده ی زیبایی است.
ص 155:
افلاطون با جرئت و تهور فراوان. . .

جلد یازدهم . ج11، ص: 491
ص 166:
مرد پخته امتناع و خودداری ظریفانه ی زن را دوست می دارد.
ص 171:
ما در میان جنگها و ماشینها چنان غرق شده ایم كه از درك این حقیقت بی خبر مانده ایم كه در زندگی واقعیت اساسی صنعت و سیاست نیست، بلكه مناسبات انسانی و همكاری زن و شوهر و پدر و مادر و فرزند است.
قصه ی دختر انقلابی

[1] . گو اینكه مبدأ این اختلاف عمومی- كه به قول الكسیس كارل در هر سلولی نشانه ی آن هست- از لحاظ مبدأ و منشأ فاعلی مربوط است به بیضه و تخمدان و هورمونهایی كه آنها تولید كرده، در خون می ریزند.
[2] . ما در ورقه های حكومت و قوامت مرد بر زن ثابت كردیم كه این اختلافات زمینه ی اجتماع طبیعی اجتماع خانوادگی است و از همین راه تفاوت اجتماع خانوادگی با اجتماع مدنی از لحاظ حقوق و احكام فهمیده می شود.
رجوع شود به لذات فلسفه صفحه. . . بحث اینكه آیا این اختلافات فطری است؟
[3] [نام گیاهی است. ]
[4] . علت فاعلی، نه غایی.
[5] [عبارت داخل پرانتز از استاد شهید است. ]
[6] . آن را می توان غریزه ی اطاعت از مرد نامید.
[7] [عبارت داخل پرانتز از استاد شهید است. ]
[8] [عبارت داخل پرانتز از استاد شهید است. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است