در
کتابخانه
بازدید : 880422تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">بخش اوّل: بحثهای ایرادشده در جمع دبیران تعلیمات دینی</span>بخش اوّل: بحثهای ایرادشده در جمع دبیران تعلیمات دینی
Collapse پرورش عقل پرورش عقل
Expand تربیت عقلانی انسان تربیت عقلانی انسان
Expand پرورش استعدادهاپرورش استعدادها
Expand مسئله عادت مسئله عادت
Expand فعل اخلاقی (1) فعل اخلاقی (1)
Expand فعل اخلاقی (2) فعل اخلاقی (2)
Expand فعل اخلاقی (3) فعل اخلاقی (3)
Expand بررسی نظریه نسبیّت اخلاق بررسی نظریه نسبیّت اخلاق
Expand حدیث علی علیه السلام و نظریه نسبیّت اخلاق حدیث علی علیه السلام و نظریه نسبیّت اخلاق
Expand پیوند عبادت با برنامه های تربیتی پیوند عبادت با برنامه های تربیتی
Expand كرامت نفس در قرآن و حدیث كرامت نفس در قرآن و حدیث
Expand ریشه الهامات اخلاقی ریشه الهامات اخلاقی
Expand توسعه «خودی» توسعه «خودی»
Expand <span class="HFormat">بخش دوّم: بحثهای انجمن اسلامی پزشكان</span>بخش دوّم: بحثهای انجمن اسلامی پزشكان
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
و اما مسئله دیگر مسئله علم و تعلّم است كه این دیگر فراگیری است كه افراد از یكدیگر فرا بگیرند. خیال نمی كنم نیازی باشد كه راجع به دعوت اسلام به تعلیم و تعلّم بحثی بكنیم، زیرا امر واضحی است. باید در حدود علم اسلامی و تعلیمات اسلامی بحث كنیم كه آن علمی كه اسلام دعوت می كند چه علمی است، و الاّ همین كه در اولین آیات وحی می فرماید:
اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ اَلَّذِی خَلَقَ. `خَلَقَ اَلْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ. `اِقْرَأْ وَ رَبُّكَ اَلْأَكْرَمُ.

`اَلَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ. `عَلَّمَ اَلْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ [1].
بهترین شاهد است بر عنایت فوق العاده اسلام به تعلیم و تعلّم. اَلَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ. قلم [مظهر] سواد و نوشتن است.
آیات دیگر:
هَلْ یَسْتَوِی اَلَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ اَلَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ [2].
وَ قالَ اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْعِلْمَ وَیْلَكُمْ ثَوابُ اَللّهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً [3].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 695
همچنین پیغمبر اكرم فرمود: بِالتَّعْلیمِ اُرْسِلْتُ [4]من فرستاده شدم برای تعلیم. در آن داستان معروف كه وارد مسجدشان شدند و دو حلقه جمعیت دیدند كه در یكی مردم مشغول عبادت بودند و در دیگری مشغول تعلیم و تعلّم، فرمود: كِلاهُما عَلی خَیْرٍ وَ لكِنْ بِالتَّعْلیمِ اُرْسِلْتُ هر دو كار خوب می كنند ولی من برای تعلیم فرستاده شده ام، و بعد خود حضرت آمدند در آن جمعی كه مشغول تعلیم و تعلّم بودند نشستند.
آیه دیگر:
هُوَ اَلَّذِی بَعَثَ فِی اَلْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَكِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ اَلْكِتابَ وَ اَلْحِكْمَةَ [5].
یُزَكّیهِمْ بیشتر به پرورش می خورد و مربوط به تربیت است. وَ یُعَلِّمُهُمُ اَلْكِتابَ وَ اَلْحِكْمَةَ *. حالا مقصود از كتاب هرچه هست، مطلق كتاب است [یا قرآن ] بالاخره كتاب و حكمت با یكدیگر توأم شده است. حكمت، دریافت حقیقت است و در این بحثی نیست. بحث اینكه چه حكمت است و چه حكمت نیست، بحث صغروی است. هر دریافت حقیقتی را حكمت می گویند.
یُؤْتِی اَلْحِكْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ اَلْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً كَثِیراً [6].
پس در این جهت كه اسلام به طور كلی دعوت به تعلیم و تعلّم كرده است، یعنی هدف اسلام و جزء خواسته های اسلام عالم بودن امت اسلامی است بحثی نیست.

«طَلَبُ الْعِلْمِ فَریضَةٌ عَلی كُلِّ مُسْلِمٍ» از مسلّمات احادیث نبوی است و «مسلم» در اینجا خصوصیت ندارد و مقابل «مسلمه» نیست [7].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 696
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 697

[1] - . علق/1- 5
[2] - . زمر/9 [آیا كسانی كه می دانند با كسانی كه نمی دانند مساوی هستند؟ ! ]
[3] - . قصص/80 [و كسانی كه به آنها علم داده شده است گفتند: وای بر شما، ثواب خدا برای كسی كه ایمان آورده و عمل صالح انجام داده است بهتر است. ]
[4] - . بحار، ج /1ص 206
[5] - . جمعه/2 [او كسی است كه در میان مردم امّی رسولی را از خودشان مبعوث كرد تا آیات او را بر آنها بخواند و آنان را تزكیه كند و كتاب و حكمت را به آنها بیاموزد. ]
[6] - . بقره/269 [خدا به هركس كه بخواهد حكمت می دهد، و كسی كه به او حكمت داده شد خیر فراوانی به او عطا شده است. ]
[7] - . اصلاً صیغه مذكر در زبان عربی برای خصوص مرد وضع نشده. صیغه مذكر وقتی كه در مقابلمؤنث قرار بگیرد اختصاص به مرد دارد، ولی وقتی كه مقابل مؤنث قرار نگیرد معمولاً برای اعمّ است، مثل مواردی كه در قرآن آمده: قُلْ هَلْ یَسْتَوِی اَلَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ اَلَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ زمر/9. آیا در اینجا مقصود از الَّذینَ یَعْلَمونَ این است كه مردانی كه می دانند یا كسانی كه می دانند؟ معلوم است: كسانی كه می دانند. آیه دیگر: أَمْ نَجْعَلُ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّالِحاتِ كَالْمُفْسِدِینَ فِی اَلْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ اَلْمُتَّقِینَ كَالْفُجّارِ(ص/28) . صیغه ها همه مذكر است، ولی در ترجمه شما چه می گویید؟ آیا می گویید: آیا مردانی را كه ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند مانند مردان مفسد قرار می دهیم؟ ! یعنی این جور زنها از این بحث خارج است؟ اَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقینَ كَالْفُجّارِ. آیا چون «متقین» صیغه مذكر است پس زنها خارج هستند؟ یا اینكه مقصود كسان است. هیچ كس تا به حال احتمال نداده كه [معنی آیه این باشد كه ] مردان با ایمان و عامل به عمل صالح برترند از مردان مفسد، و وقتی بپرسند: آیا زنان مؤمن و عامل به صلاح هم از زنان مفسد بالاترند یا نه؟ بگوید قرآن راجع به اینها حكمی ذكر نكرده.
همچنین آیا ترجمه اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللّهِ اَتْقیكُمْ (حجرات/13) این است كه گرامی ترین شما مردان، باتقواترین شما مردانند و بنابراین از زنان بحثی نشده؟ یا «شما» در اینجا انسانهاست؟ و در اخلاقیات هم همین جور است. یعنی در زبان عربی این جور نیست كه برای اعمّ از زن و مرد یك صیغه وضع شده باشد و برای خصوص مرد صیغه ای و برای خصوص زن صیغه ای، بلكه آن صیغه ای هم كه برای اعمّ از مرد هست همین صیغه مذكر است. و لهذا اگر كلمه «وَ مُسْلِمَة» هم نباشد هیچ كس نمی تواند بگوید كه مفهوم عام نیست. در بعضی روایات «وَ مُسْلِمَة» هم هست كه روایات ضعیفی است. عموم روایات همان طَلَبُ الْعِلْمِ فَریضَةٌ عَلی كُلِّ مُسْلِمٍ است.
و نیز آیا در حدیث اَلْمُسْ- لِمُ مَنْ سَ- - لِ- مَ الْ- - مُسْلِمونَ مِنْ لِسانِهِ وَ یَدِهِ (اصول كافی، ج /2ص 234) «المسلم» مخصوص مرد است یا اعمّ است از زن و مرد؟ و آیا معنی حدیث این است كه مرد مسلمان كسی است كه مردهای مسلمان از زبان و دست او محفوظ و آسوده باشند، و نگفته كه زن مسلمان هم باید زنها و مردهای دیگر از دست و زبانش محفوظ بمانند؟ !
قضیه معروفی است كه زنی ادعای پیغمبری كرد. او را حبس كردند كه این چه ادعایی است كه كردی، این برخلاف ضرورت اسلام است. گفت: پیغمبر گفت: لانَبِیَّ بَعْدی، نگفت: لانَبِیَّةَ بَعْدی، و نگفت: لانَبِیَّ وَ لا نَبِیَّةَ بَعْدی، «نبی» مذكر است، پیغمبر نگفته زنی هم كه پیغمبر باشد نخواهد آمد.
اگر این حرف درست باشد كه صیغه های مذكر اختصاص به مردها دارد، استدلال آن زن استدلال درستی است و اگر زنی ادعای پیغمبری بكند باید بگوییم كه در اسلام هیچ دلیلی [بر بطلان این ادعا] نیست و حتی آیه هست: وَ لكِنْ رَسولَ اللّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ احزاب/40 نه «خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ النَّبِیّاتِ» ، پس آیه قرآن هم دلیل نیست. بنابراین لانَبِیَّ بَعْدی كه شامل زن نیست، خاتَمَ النَّبِیِّینَ هم كه شامل نمی شود، پس باید بگوییم كه ما هیچ دلیلی در اسلام نداریم بر اینكه بعد از پیامبر اكرم زنِ پیغمبر نباشد و حال اینكه شك ندارد كه در اینجا زن و مرد مطرح نیست.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است