ولی آن چیزی كه شاید بیشتر از همه نیاز به مطالعه دارد این است كه آیا اسلام هیچ
عنایتی به بعد چهارم روح انسان یعنی استعداد هنری نموده و در اسلام به زیبایی و
جمال عنایتی شده یا نه؟ بعضی چنین تصور می كنند كه اسلام از این نظر خشك و
جامد و بی عنایت است و به عبارت دیگر اسلام ذوق كُش است، و البته اینها كه
اینچنین ادعا می كنند به خاطر این است كه اسلام روی خوش به موسیقی نشان نداده
و نیز بهره برداری از جنس زن به طور عام و هنرهای زنانه یعنی رقص و
مجسمه سازی را منع كرده است.
ولی به این شكل قضاوت كردن درست نیست. ما باید راجع به مواردی كه
اسلام با آنها مبارزه كرده تأمل كنیم و ببینیم آیا اسلام با آنها مبارزه كرده از آن جهت
كه زیبایی است یا از آن جهت كه مقارن با امر دیگری است كه برخلاف استعدادی از
استعدادهای فردی یا اجتماعی انسان است؟ و بعلاوه ببینیم در غیر این موارد
ممنوعه آیا با هنری مبارزه شده است؟