در
کتابخانه
بازدید : 882055تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">بخش اوّل: بحثهای ایرادشده در جمع دبیران تعلیمات دینی</span>بخش اوّل: بحثهای ایرادشده در جمع دبیران تعلیمات دینی
Expand پرورش عقل پرورش عقل
Expand تربیت عقلانی انسان تربیت عقلانی انسان
Expand پرورش استعدادهاپرورش استعدادها
Expand مسئله عادت مسئله عادت
Expand فعل اخلاقی (1) فعل اخلاقی (1)
Expand فعل اخلاقی (2) فعل اخلاقی (2)
Expand فعل اخلاقی (3) فعل اخلاقی (3)
Expand بررسی نظریه نسبیّت اخلاق بررسی نظریه نسبیّت اخلاق
Expand حدیث علی علیه السلام و نظریه نسبیّت اخلاق حدیث علی علیه السلام و نظریه نسبیّت اخلاق
Expand پیوند عبادت با برنامه های تربیتی پیوند عبادت با برنامه های تربیتی
Expand كرامت نفس در قرآن و حدیث كرامت نفس در قرآن و حدیث
Collapse ریشه الهامات اخلاقی ریشه الهامات اخلاقی
Expand توسعه «خودی» توسعه «خودی»
Expand <span class="HFormat">بخش دوّم: بحثهای انجمن اسلامی پزشكان</span>بخش دوّم: بحثهای انجمن اسلامی پزشكان
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اینجا مسئله دیگری طرح می شود: بشر كه این امور را می خواهد و به آنها علاقه دارد، پس ناچار برای آنها یك ارزشی قائل است. ارزش همین است كه ما در اصطلاح خودمان می گوییم: قیمت، بها.
حالا ارزش از كجا پیدا می شود و چرا یك چیز ارزش دارد؟ اگر چیزی به هر نوعی مفید باشد و منظوری را تأمین كند و كمالی برای یك درجه از درجات وجود انسان و یك قوّه از قوّه های انسان باشد، و از طرف دیگر رایگان نباشد یعنی به سادگی در دسترس او نباشد و قابل انحصار هم باشد، اینجا ارزش پیدا می شود. هوا ارزش ندارد، چرا؟ زیرا اولاً رایگان است، یعنی به اندازه ای كه همه از آن استفاده كنند وجود دارد، و ثانیا قابل مالكیت و انحصار نیست. ولی در مورد زمین [چنین نیست ] ؛ عده ای زمینها را به خود اختصاص می دهند و دیگران را محروم می كنند، و از اینجا ارزش به وجود می آید.
امور معنوی هم به همین دلیل ارزش پیدا می كند. و فرض این است كه به همان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 833
دلیلی كه انسان بالفطره به سوی امور مادی كشش دارد- كه دلیل آن جز خلقت چیز دیگری نیست- به امور معنوی هم كشش دارد. این است كه ما امور معنوی را دارای ارزش می دانیم ولی ارزش معنوی. مسئله «انسانیت» به این دلیل مطرح می شود كه ارزشهای معنوی از مختصات انسان است و ارزشهای مادی از مختصات انسان نیست. انسانیت هر انسانی به این است كه ارزشهای معنوی در او نیرومند باشد، و به هر مقدار كه او بیشتر پایبند ارزشهای معنوی باشد ما او را در انسانیت كاملتر می شماریم.
قدمای ما كه این مسائل را به این شكل طرح می كردند، روی یك سلسله مبانی طرح می كردند كه قهرا به بن بستی هم برخورد نمی كرد. ولی امروز فرنگیها این مسئله را به شكل دیگری طرح كرده اند و به همین دلیل دچار بن بست شده است؛ هم خودشان به بن بست رسیده اند و هم بشریت را دچار بن بست كرده اند. آمده اند میان امور مادی و امور معنوی و نیز میان منفعت و ارزش تفكیك كرده اند، گفته اند یك چیزهایی برای انسان نافع است و یك چیزهایی برای انسان نافع نیست ولی انسان برای آنها ارزش قائل است. دسته اول امور مادی است. دسته دوم با وجودی كه مثل دسته اول نافع نیست ولی انسان برای آنها ارزش قائل است. می گوییم چرا؟ چطور چیزی كه با واقعیت وجود انسان ارتباط ندارد و كمال افزا به انسان نیست و انسان بالذات جویای آن نمی باشد، برای انسان ارزش دارد؟ ! ریشه ارزشها را چگونه ارائه می دهید؟ ! وقتی من چیزی برایم نافع است دنبالش می روم. ولی یك چیزی كه اساسا برای خیر من، برای سعادت من، برای كمال من هیچ نفعی ندارد، من ارزش برایش قائل باشم؟ ! و بعد هم برای من كمال انسانی شمرده شود و دیگران بیایند آن را تحسین كنند؟ ! یك امور فرضی و خیالی و قراردادی.
علت این است كه اینها نمی خواستند میان ماده و معنا تفكیك كنند، یعنی نخواستند در مقابل ماده به معنایی قائل شوند و نخواستند برای واقعیت انسان یك معنویتی قائل شوند و بگویند آدمی شكم دارد، یك ماوراء شكم هم دارد؛ برای آنچه كه شكمش نیاز دارد ارزش قائل است، برای آنچه هم كه ماوراء شكمش نیاز دارد ارزش قائل است. آنها نمی خواستند ماوراء این قوّه مادی به قوّه دیگری قائل شوند. دیده اند ظاهرا برای انسان جز این بنیه مادی چیز دیگری نیست؛ آنچه را كه برای بنیه مادی اش مفید است به حساب آورده اند، ولی چیزی كه برای بنیه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 834
مادی اش مفید نیست خواستنش ضد منطق است، و آنگاه اسم گذاری كرده اند كه انسان برای این دسته امور ارزش قائل است. حال ریشه این ارزش چیست؟ جواب ندارد.
بعضی آمده اند گفته اند ما به كار خودمان ارزش می دهیم؛ ما خود، ارزش را می آفرینیم. مگر ارزش، آفریدنی و قراردادی است؟ ! چیزی كه ما می توانیم بیافرینیم قراردادها و اعتبارهاست. مگر این یك امر قراردادی است كه ما بی جهت برای چیزی ارزش بیافرینیم؟ ! ارزش و منفعت هر دو از یك مقوله اند، یعنی از یك جهت یك جور هستند، هردو با واقعیت انسان ارتباط دارند؛ یعنی انسان به دنبال خیر و كمال خود می رود و چاره ای از این ندارد. منتها انسان تنها این بنیه مادی نیست؛ خیر مادی برای او نوعی ارزش دارد، خیر معنوی نوعی دیگر. ما بجای اینكه بگوییم منفعت (سود) و ارزش، می گوییم ماده و معنا یا ارزش مادی و ارزش معنوی، و حرف منطقی همین است، و اینكه دنیای امروز را دنیای تزلزل ارزشها نامیده اند برای این است كه هم می خواهند ریشه ارزشها را بزنند و هم می خواهند ارزش را به بشر بدهند و این تناقض است. ریشه ارزشها را با آن نوع انسان شناسی كه دارند، زدند. وقتی با یك نظریه ماتریالیستی به انسان نگاه می كنند و انسان را صرفا همین بنیه مادی می دانند، اخلاق و ارزشهای معنوی و اصالت بشر و انسانیت، همه بی معنی است. وقتی انسان حداكثر این است كه ماده پیچیده تری از ماده های دیگر است، دیگر شرافت یعنی چه؟ ! آپولو كه می گویند پنج میلیون جزء و قطعه دارد كه اینها را به هم پیوند كرده اند، با یك كرسیچه كه چهار تكه بیشتر نیست قابل مقایسه نیست ولی آیا برای آپولو حیثیت و شرافت قائلید آن طور كه برای یك انسان ارزش و حیثیت قائل هستید؟ نه، آن هیچ فرقی با ماده های دیگر نمی كند، فقط پیچیده تر است. اگر ما انسان را یك ماشین عظیم بدانیم، چنانچه این ماشین به اندازه دنیا هم باشد باز ارزش ندارد. این است كه ریشه آن چیزهایی را كه خودشان «ارزشها» نامیده اند (یا آن چیزی كه ما نامش را معنویت گذاشته ایم) زده اند. ما ماده و معنا را تفكیك نمی كنیم و نمی گوییم كه كسی بی منطق چیزی را می خواهد، بلكه می گوییم [خواستن ] هر دو یك نوع منطق دارد؛ محال است كه انسان، بی منطق دنبال چیزی برود.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 835
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است