در
کتابخانه
بازدید : 882961تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">بخش اوّل: بحثهای ایرادشده در جمع دبیران تعلیمات دینی</span>بخش اوّل: بحثهای ایرادشده در جمع دبیران تعلیمات دینی
Collapse <span class="HFormat">بخش دوّم: بحثهای انجمن اسلامی پزشكان</span>بخش دوّم: بحثهای انجمن اسلامی پزشكان
Expand پرورش جسم و پرورش استعداد عقلانی پرورش جسم و پرورش استعداد عقلانی
Collapse تاریخچه «تعقل از نظر مسلمین» تاریخچه «تعقل از نظر مسلمین»
Expand عوامل تربیت (1) : تقویت اراده- عبادت عوامل تربیت (1) : تقویت اراده- عبادت
Expand عوامل تربیت (2) : محبت، تقویت حس حقیقت جویی، مراقبه و محاسبه عوامل تربیت (2) : محبت، تقویت حس حقیقت جویی، مراقبه و محاسبه
Expand عوامل تربیت (3) : تفكر، محبت اولیاء، ازدواج، جهادعوامل تربیت (3) : تفكر، محبت اولیاء، ازدواج، جهاد
Expand عوامل تربیت (4) : كارعوامل تربیت (4) : كار
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
دنیای شیعه از این قشریگری محفوظ بود و علتش هم همین است كه عرض كردم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 879
كه این نهضت قشریگری مقارن عصر ائمه بود و ائمه راهشان به راه معتزله بسیار نزدیك بود به طوری كه در تاریخ، شیعه و معتزله را با هم ذكر می كردند و به آنها «عدلیّه» می گفتند و حتی بسیاری، شیعه ها را معتزلی می گویند و معتزلیها را شیعی.
نهضت قشریگری در شیعه راه نیافت تا در چهار قرن پیش، تقریبا مقارن اوایل صفویه، مردی به نام میرزا محمد استرآبادی پیدا می شود كه روش اهل حدیث را پیش می گیرد، و از او مؤثرتر شاگردش ملاّ امین استرآبادی است. و عجیب این است كه كسانی كه اصل یك نهضت را شروع می كنند- ولو نهضت، نهضت قشریگری باشد- خود اینها از یك نبوغی بهره مند هستند، و اگر چنین نباشند نمی توانند پایه گذار یك نهضت باشند. خود احمد حنبل هم یك آدم كوچكی نیست.
ملاّ امین استرآبادی مردی است كه سالها در مكه و مدینه مجاور بوده و كتابی نوشته به نام فوائد المدنیّة كه در آن یك تاخت و تاز عجیبی به علمای شیعه می كند كه تعقل را وارد اسلام كردند. مثلاً به علاّمه حلّی سخت فحش می دهد.
یك راهی را پیش گرفت، گفت از این چهار دلیلی كه اینها می گویند (قرآن، سنت، اجماع، عقل) سه دلیلش باطل است، یعنی هیچ كدام برای ما دلیل نیست؛ قرآن دلیل نیست، عقل هم دلیل نیست، اجماع هم دلیل نیست. درباره اجماع گفت:

اصلاً اجماع ریشه ای ندارد و از اهل سنت گرفته شده. همین اجماع پدر اسلام را درآورده. اجماع همان است كه خلافت ابوبكر را درست كرد؛ سنیها آمدند این را یك اصل قرار دادند برای اینكه خلافت ابوبكر را درست كنند، بعد آن را وارد فقه كردند و شیعه هم آمد اجماع را وارد فقه كرد. اجماع مال ما نیست، مال سنیهاست.
قرآن را هم به سبك محترمانه ای بوسید و گذاشت لب طاقچه. نگفت ما قرآن را قبول نداریم، گفت قرآن را قبول داریم، قرآن كتاب خداست، اما قرآن كه برای ما نیست، قرآن برای ائمه است. فقط ائمه می توانند بفهمند كه قرآن چه می گوید، ما كه حق نداریم در قرآن تعقل و تدبر كنیم. قرآن اصلاً نازل شده برای مخاطبین خود، آنها كه با زبان قرآن آشنا هستند و معنای آن را می فهمند. قرآن با زبان مخصوصی حرف می زند و آن زبان را فقط و فقط ائمه می فهمند و بس. قرآن را نیز این جور بوسید و گذاشت لب طاقچه.
درباره عقل اتفاقا یك استدلالهای خیلی روشنفكرانه و متجددانه ای می كند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 880
نظیر حرفهایی كه دكارت و غیره علیه فلسفه گفتند، او علیه عقل گفت كه حرفهای مهمی است. حرفهای فلاسفه را مطرح و نقد می كند كه اینجا اینچنین اشتباه كردند، آنجا این جور اشتباه كردند، بعد این بحثی را كه در میان علمای جدید نیز پیدا شده مطرح می كند كه منشأ خطای ذهن چیست؟ یا در صورت است یا در ماده. بعد می گوید منطق ارسطو منطق صورت است و حداكثر می تواند خطای ذهن را در نظم فكر و به عبارت دیگر خطای نظم را نشان بدهد، مثل یك آرشیتكت كه فقط خوب می تواند طرح ساختمان را بدهد، اما ماده ساختمان مثلاً آجر، آجر خوبی است یا بد، سیمانش خوب است یا بد، آهنش خوب است یا بد، این دیگر كار او نیست.

منطق ارسطو هم فقط صورت استدلال را می تواند تصحیح كند [1]. ولی بیشترین خطای انسان در ماده فكر است نه در صورت فكر. آن را چه كار می كنید؟ راهی نیست. چون راهی نیست، در امور دینی نباید به عقل اعتماد كرد.
عقل را هم گذاشت كنار، گفت: ما هستیم و حدیث، ما هستیم و سنت، و اجتهاد را كه علمای شیعه وارد فقه كردند شدید محكوم كرد، گفت: اجتهاد یعنی تعقل، و تعقل جایز نیست. تقلید هم جایز نیست، ما فقط باید مقلد ائمه باشیم. رساله نوشتن و اجتهاد كردن در مسائل، همه حرام اندر حرام است.
این مرد حرفهای خودش را آنچنان كوبنده گفت كه واقعا یك نهضت بزرگی در دنیای اسلام ایجاد كرد به نام نهضت اخباریگری كه پیروان آن را «اخباریین» می نامند، و این نهضت مدتی دنیای شیعه را لرزاند و در برخی نواحی حتی منشأ جنگها و كشتارها گردید. مخصوصا در شیخ نشین های خلیج فارس، این منطق عجیب نفوذ كرد. در اوایل صفویه، نجف و كربلا مهد اخباریین بود و كسی جرأت نداشت در آنجا راجع به تفسیر قرآن یا راجع به عقل و استدلال و یا راجع به اجماع حرف بزند. می گفتند فقط و فقط ما هستیم و سنت، ما هستیم و حدیث. و اینها حمله كردند به كسانی كه می گفتند حدیث یا صحیح است یا ضعیف یا موثّق و یا حسن.

علاّمه حلّی و دیگران احادیث را تقسیم بندی كردند، گفتند: بعضی احادیث صحیح است، بعضی موثّق است، بعضی ضعیف است و بعضی حسن (هركدام یك اصطلاح
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 881
خاصی داشتند) ؛ حدیث صحیح را این جور می شود با آن عمل كرد، حدیث موثّق را این جور، و حدیث ضعیف اعتبار ندارد. [ملاّ امین ] گفت: این مزخرفات چیست؟ ! حدیث، دیگر ضعیف و غیرضعیف ندارد، هرچه كه حدیث است معتبر است.
درست نظیر نهضت احمد حنبل و ابن تیمیّه در میان اهل تسنن، به وسیله ملاّ امین استرآبادی در میان ما پیدا شد.

[1] - . و حرف درستی هم هست. امروز هم منطق ارسطو را «منطق صورت» می گویند و درست هم گفته اند. خود ارسطو نیز بیش از این ادعا ندارد، و مثل بوعلی هم بیش از این ادعا ندارند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است