آنچه كه مانع این مطلب است مسئله تعصب است، انواع تعصبها كه جلو علم را
می گیرد. و می دانیم كه در اسلام با تعصب و عصبیت، شدید مبارزه شده. در
نهج البلاغه خطبه ای است به نام خطبه «قاصعه» كه بزرگترین خطبه های
امیرالمؤمنین است. اصلاً محور این خطبه تعصب و تكبر است، چون عرب تعصب
زیادی دارد. امیرالمؤمنین با اعراب راجع به این خصلت تعصبشان شدید مبارزه
می كند و بدیهای تعصب را ذكر می نماید كه تعصب چنین و چنان است، و در آخر
می گوید: اگر بناست انسان نسبت به چیزی تعصب داشته باشد فَلْیَكُنْ تَعَصُّبُكُمْ لِمَكارِمِ
الْخِصالِ تعصبتان در مورد خوبیها و فضیلتها باشد؛ نسبت به فضیلتها تعصب داشته
باشید، نه نسبت به این امور كه مثلاً من چرا بروم پیش فلان كس درس بخوانم، در
صورتی كه او پسر فلان شخص است و من پسر فلان كس و بابای او مثلاً نوكر خانه
بابای من بود؛ این جور تعصبهای احمقانه كه در میان اعراب زیاد وجود داشته
است. به قول مولوی تعصب، سختگیری است و سختگیری از خامی است:
این جهان همچون درخت است ای كرام
ما بر او چون میوه های نیم خام
تا آنجا كه می گوید:
تا جنینی كارْ خون آشامی است
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 922