در
کتابخانه
بازدید : 878579تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
كتابی است به نام اخلاق از مردی به نام ساموئل اسمایلز. از كتابهای خوبی كه در اخلاق نوشته اند این كتاب است. كتاب دیگری است به نام در آغوش خوشبختی. این هم كتاب خوبی است. الآن یادم نیست كه در كدامیك از این دو كتاب خوانده ام، نوشته بود: گناه غالبا انفجار است، مثل دیگ بخار كه اگر آن را حرارت بدهند و هیچ منفذی و دریچه اطمینانی نداشته باشد، بالاخره انفجار پیش می آید. گفته بود: غالبا گناهان انفجار هستند، انسان منفجر می شود. منظورش این است كه انسان به حكم اینكه یك موجود زنده است باید با طبیعت در حال مبادله باشد. آقای مهندس بازرگان در كتابهایشان خیلی جاها این مطلب را بیان كرده اند كه انسان با طبیعت دائما در حال مبادله است، یعنی از یك طرف نیرو و انرژی می گیرد و از طرف دیگر می خواهد مصرف كند. وقتی كه انسان نیرو و انرژی می گیرد، این نیرویی را كه گرفته (چه جسمی و چه روحی) باید یك جایی مصرف كند. خیال انسان هم همین طور است. بدن انسان وقتی نیرو می گیرد باید مصرف شود: زبان انسان بالاخره باید حرفی بزند، چشم انسان بالاخره باید چیزی را ببیند، گوش انسان بالاخره باید صدایی را بشنود، دست و پای انسان باید حركتی كند؛ یعنی انسان نمی تواند مرتب از طبیعت انرژی بگیرد و بعد خود را نگه دارد و مصرف نكند. این مصرف نكردن مثل همان دیگ بخار بی منفذ است كه مرتب حرارتش می دهند و بالاخره منفجر می شود. افرادی كه به دلیل تعیّن مآبی یا به هر دلیل دیگر [1]اینها را در یك حالت بیكاری و به قول عربها در یك حالت «عُطله» در می آورند، یعنی تمام
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 954
وجودشان از نظر كار كردن و صرف انرژیهای ذخیره شده در یك حالت تعطیل می ماند، در حالی كه خودشان هم متوجه نیستند نیروها سعی می كنند كه به یك وسیله بیرون آیند. راه صحیح و درست و مشروع كه برایش باقی نگذاشته، از طریق غیر مشروع بیرون می آید. غالبا حكّام، جانی از آب در می آیند و یكی از علل جانی شدن آنان همین حالت تعطیل بودن و عطله از كار درست است، چون تعیّن مآبی اقتضا می كند كه حاكم هیچ كاری از كارهای شخصی خود را انجام ندهد. مثلاً اگر سیگاری هم می خواهد بكشد، اشاره نكرده كس دیگری سیگار را آماده می كند و حتی كبریت را هم كس دیگری می كشد و خودش این مقدار هم زحمت نمی كشد كه برای سیگارش كبریت بكشد. كفشش را می خواهد پایش كند، یك كسی فورا می آید پاشنه كش درآورده و كفشش را به پایش می كند. لباسش را می خواهد روی دوشش بیندازد، فورا كسی روی دوشش می اندازد. به یك وصفی در می آید كه همه كارهایش را دیگران انجام می دهند و او همین جور مربّامانند، بیكار می نشیند و حتی طوری می شود كه دست زدن به یك كار را- هرچند ساده و كوچك باشد- برخلاف شأن و حیثیت خود تشخیص می دهد.
درباره یكی از امرای قدیم خراسان می گویند كه جبّه خز خوبی پوشیده بود.

برای او قلیانی آوردند، قلیان تكانی خورد و آتش آن روی جبّه خزش افتاد.

برخلاف شأن خودش می دید كه لباسش را تكان دهد تا آتش بیفتد. فقط گفت:

«بچه ها» یعنی بیایید. تا آنها آمدند، جبّه و مقداری از تنش سوخت. اصلاً برخلاف شأن و حیثیت خود می دانست كه جبّه خود را تكان دهد، و حتی شنیدیم اگر می خواست بینی خود را پاك كند دیگری باید دستمال جلو دماغش می گرفت [2].
اینكه این اشخاص دست به هر جنایت و خیانتی می زنند برای همین است كه آداب اجتماعی نمی گذارد كه اینها انرژیهای خود را در راه صحیح مصرف كنند.

[1] - . البته علل و عوامل زیادی دارد. در مورد مردها غالبا تعیّن مآبی منشأ آن بوده و در مورد زنها علل دیگر در كار بوده است.
[2] - . قصه آن غلام معروف است كه دستمال را جلو بینی ارباب گرفت و ارباب گفت: چرا بیرون نمی آید؟ گفت: ارباب! فینش را هم من باید بكنم؟ ! اقلاً این كار را خودت بكن.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است