1. انسان خلیفه ی خدا در زمین است:
«روزی كه خواست او را بیافریند، اراده ی خویش را به فرشتگان اعلام كرد. آنها
گفتند: آیا موجودی می آفرینی كه در زمین تباهی خواهد كرد و خون خواهد ریخت؟
او گفت: من چیزی می دانم كه شما نمی دانید. »
[1]
«اوست كه شما انسانها را جانشینهای خود در زمین قرار داده تا شما را در مورد
سرمایه هایی كه داده است در معرض آزمایش قرار دهد. »
[2]
2. ظرفیّت علمی انسان بزرگترین ظرفیّتهایی است كه یك مخلوق ممكن است
داشته باشد:
«تمام اسماء را به آدم آموخت (او را به همه ی حقایق آشنا ساخت) ، آنگاه از فرشتگان
(موجودات ملكوتی) پرسید: نامهای اینها را بگویید چیست. گفتند: ما جز آنچه تو
مستقیما به ما آموخته ای نمی دانیم (آنچه را تو مستقیما به ما نیاموخته باشی ما از راه
كسب نتوانیم آموخت) . خدا به آدم گفت: ای آدم! تو به اینها بیاموز و اینها را آگاهی
ده. همین كه آدم فرشتگان را آموزانید و آگاهی داد، خدا به فرشتگان گفت: نگفتم كه
من از نهانهای آسمانها و زمین آگاهم (می دانم چیزی را كه حتما نمی دانید) و هم
می دانم آنچه را شما اظهار می كنید و آنچه را پنهان می دارید؟ »
[3]
3. او فطرتی خدا آشنا دارد، به خدای خویش در عمق وجدان خویش آگاهی
دارد. همه ی انكارها و تردیدها، بیماریها و انحرافهایی است از سرشت اصلی انسان:
«هنوز كه فرزندان آدم در پشت پدران خویش بوده (و هستند و خواهند بود) خداوند
(با زبان آفرینش) آنها را بر وجود خودش گواه گرفت و آنها گواهی دادند. »
[4]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 269
«چهره ی خود را به سوی دین نگه دار، همان كه سرشت خدایی است و همه ی مردم را بر
آن سرشته است. »
[5]
4. در سرشت انسان علاوه بر عناصر مادّی كه در جماد و گیاه و حیوان وجود
دارد، عنصری ملكوتی و الهی وجود دارد. انسان تركیبی است از طبیعت و ما وراء
طبیعت، از مادّه و معنی، از جسم و جان:
«آنكه هر چه را آفرید نیكو آفرید و آفرینش انسان را از گل آغاز كرد، سپس نسل
او را از شیره ی كشیده ای كه آبی پست است قرار داد، آنگاه او را بیار است و از روح
خویش در او دمید. »
[6]
5. آفرینش انسان، آفرینشی حساب شده است، تصادفی نیست. انسان
موجودی انتخاب شده و برگزیده است:
«خداوند، آدم را برگزید و توبه اش را پذیرفت و او را هدایت كرد. »
[7]
6. او شخصیّتی مستقل و آزاد دارد، امانتدار خداست، رسالت و مسئولیّت دارد،
از او خواسته شده است با كار و ابتكار خود زمین را آباد سازد و با انتخاب خود یكی از
دو راه سعادت و شقاوت را اختیار كند:
«همانا امانت خویش را بر آسمان و زمین و كوهها عرضه كردیم، همه از پذیرش آن
امتناع ورزیدند و از قبول آن ترسیدند، امّا انسان بار امانت را به دوش كشید و آن را
پذیرفت. همانا او ستمگر و نادان بود. »
[8]
«ما انسان را از نطفه ای مركّب و ممزوج آفریدیم تا او را مورد آزمایش قرار دهیم،
پس او را شنوا و بینا قرار دادیم، همانا راه را به او نمودیم، او خود یا سپاسگزار است
و یا كافر نعمت (یا راه راست را كه نمودیم خواهد رفت و به سعادت خواهد رسید و یا
كفران نعمت كرده، منحرف می گردد) . »
[9]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 270
7. او از یك كرامت ذاتی و شرافت ذاتی برخوردار است، خدا او را بر بسیاری از
مخلوقات خویش برتری داده است. او آنگاه خویشتن واقعی خود را درك و احساس
می كند كه این كرامت و شرافت را در خود درك كند و خود را برتر از پستیها و دنائتها و
اسارتها و شهوترانیها بشمارد:
«همانا ما بنی آدم را كرامت بخشیدیم و آنان را بر صحرا و دریا (خشك و تر) مسلّط
كردیم و بر بسیاری از مخلوقات خویش برتری دادیم. »
[10]
8. او از وجدانی اخلاقی برخوردار است، به حكم الهامی فطری، زشت و زیبا را
درك می كند:
«سوگند به نفس انسان و اعتدال آن، كه ناپاكیها و پاكیها را به او الهام كرد. »
[11]
9. او جز با یاد خدا با چیز دیگر آرام نمی گیرد. خواستهای او بی نهایت است، به
هر چه برسد از آن سیر و دل زده می شود مگر آنكه به ذات بی حدّ و نهایت (خدا)
بپیوندد:
«همانا تنها با یاد او دلها آرام می گیرد. »
[12]
«ای انسان! تو به سوی پروردگار خویش بسیار كوشنده هستی و عاقبت او را دیدار
خواهی كرد. »
[13]
10. نعمتهای زمین برای انسان آفریده شده است:
«همانا اوست كه آنچه در زمین است برای شما آفرید. »
[14]
«آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است مسخّر او قرار داده است (پس او حقّ
بهره گیری مشروع از همه ی اینها را دارد) . »
[15]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 271
11. او را برای این آفرید كه تنها خدای خویش را پرستش كند و فرمان او را
بپذیرد. پس او وظیفه اش اطاعت امر خداست:
«همانا جنّ و انس را نیافریدیم مگر برای اینكه مرا پرستش كنند. »
[16]
12. او جز در راه پرستش خدای خویش و جز با یاد او خود را نمی یابد، و اگر
خدای خویش را فراموش كند خود را فراموش می كند و نمی داند كه كیست و برای
چیست و چه باید كند و كجا باید برود:
«همانا از آنان مباشید كه خدا را فراموش كردند و خداوند، خودشان را از یاد
خودشان برد. »
[17]
13. او همین كه از این جهان برود و پرده ی تن كه حجاب چهره ی جان است دور
افكنده شود، بسی حقایق پوشیده كه امروز بر او نهان است بر وی آشكار گردد:
«همانا پرده را كنار زدیم، اكنون دیده ات تیز است. »
[18]
14. او تنها برای مسائل مادّی كار نمی كند، یگانه محرّك او حوائج مادّی زندگی
نیست. او احیانا برای هدفها و آرمانهایی بس عالی می جنبد و می جوشد. او ممكن
است كه از حركت و تلاش خود جز رضای آفریننده، مطلوبی دیگر نداشته باشد:
«ای نفس آرامش یافته! همانا به سوی پروردگارت بازگرد با خشنودی متقابل: تو از
او و او از تو خشنود. »
[19]
«خداوند به مردان و زنان با ایمان باغها وعده كرده است كه در آنها نهرها جاری
است، جاویدان در آنجا خواهند بود، و هم مسكنهای پاكیزه، امّا خشنودی خدا از
همه ی اینها برتر و بالاتر است. آن است رستگاری بزرگ. »
[20]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 272
بنابر آنچه گفته شد، از نظر قرآن انسان موجودی است برگزیده از طرف
خداوند، خلیفه و جانشین او در زمین، نیمه ملكوتی و نیمه مادّی، دارای فطرتی
خدا آشنا، آزاد، مستقل، امانتدار خدا و مسئول خویشتن و جهان، مسلّط بر طبیعت و
زمین و آسمان، ملهم به خیر و شرّ، وجودش از ضعف و ناتوانی آغاز می شود و به سوی
قوّت و كمال سیر می كند و بالا می رود امّا جز در بارگاه الهی و جز با یاد او آرام
نمی گیرد، ظرفیّت علمی و عملی اش نامحدود است، از شرافت و كرامتی ذاتی
برخوردار است، احیانا انگیزه هایش هیچ گونه رنگ مادّی و طبیعی ندارد، حقّ
بهره گیری مشروع از نعمتهای خدا به او داده شده است ولی در برابر خدای خودش
وظیفه دار است.
[1] . بقره/30 [ترجمه آیه به مضمون است ] .