اینها همان آلودگیهایی است كه در بستر افكار پیدا می شود. اسلام دستگاه تصفیه ای
قرار داده است كه با آن می شود این آلودگیها را پاك كرد. در درجه ی اول خود قرآن
است، ما باید بر آن عرضه بداریم. یك دستگاه دیگر عقل است كه قرآن عقل را
حجت قرار داده است. دستگاههای تصفیه ی دیگر، احادیث و سنن متواتر
پیغمبر صلی الله علیه و آله یا ائمه علیهم السلام است كه یقینی است و جای شك و شبهه در آنها نیست.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 98
مثلاً ائمه از این دستگاه تصفیه كه قرآن است چگونه استفاده می كردند؟ در زمان
مأمون خلیفه، یك نهضت علمی پیدا شد. مأمون مجلس مباحثه و مناظره، زیاد
برقرار می كرد و خیلی لذت می برد، چون خودش اهل مطالعه و دانشمند بود و به
تمام ادیان و مذاهب آزادی می داد. مباحثات امام رضا علیه السلام با اصحاب ملل و نحل
در همین مجالس مأمون صورت گرفته است. مجالس زیادی مخصوصاً راجع به
اهل تسنن و تشیع تشكیل می داد. در آن كتاب كه آن شخصیت ترك به نام قاضی
بهلول بهجت افندی به نام
تشریح و محاكمه نوشت- كه به فارسی ترجمه شده و بسیار
كتاب خوب و نفیسی است- مباحثه ی بین مأمون و علمای اهل تسنن راجع به خلافت
نقل شده است.
اینها مجالس مناظره میان ائمه و دیگران فراهم می كردند. گاهی هشام بن الحكم
در مجالس اینها شركت می كرد. از جمله یك مباحثه ی شیعی و سنی میان حضرت
جواد كه هنوز طفل بودند و علمای اهل تسنن برقرار شد. در آنجا آن عالم اهل تسنن
در حرفهایش احادیثی در فضیلت ابوبكر و عمر روایت كرد. به حضرت عرض كرد:
شما درباره ی شیخین چه می گویید و حال اینكه ما حدیث معتبری از پیغمبر داریم كه
فرمود: اَبوبَكْرٍ وَ عُمَرُ سَیِّدا كُهولِ اَهْلِ الْجَنَّةِ یعنی ابوبكر و عمر دو آقای پیرمردان اهل
بهشتند. همچنین حدیث دیگری نقل كرد كه روزی جبرئیل به پیغمبر نازل شد، از
جانب خدا عرض كرد: من از ابوبكر راضی هستم، از ابوبكر بپرس آیا او از من
راضی هست یا نه؟ حضرت جواد فرمود: ما منكر فضیلت ابوبكر نیستیم ولی یك
مطلب هست و آن این است كه همه قبول دارند كه پیغمبر در حجة الوداع فرمود:
كَثُرَتْ عَلَیَّ الْكِذابَةُ دروغگویان بر من زیاد شده اند، و معیاری در اختیار قرار داد كه
هر حدیث را كه از من روایت كردند اول بر قرآن عرضه بدارید، اگر موافق قرآن بود
قبول كرده والاّ رد كنید. قرآن می گوید تمام اهل بهشت، جوان هستند. و اما حدیث
دیگری كه گفتید، خدا در قرآن می فرماید:
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا اَلْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ
نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ اَلْوَرِیدِ [1]ما انسان را آفریده ایم و از تمام خطورهای قلبی او آگاه هستیم. پس چطور می شود خدایی كه قرآن او را این طور معرفی
می كند، از پیغمبر بپرسد كه من از فلان بنده راضی هستم، تو از او
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 99
بپرس كه از من
راضی است یا نه؟ !