قرآن هرگز مردم مسلمان را جز به نام «اَیُّهَا النّاس» یا «اَیُّهَا الْمُؤْمِنون» خطاب
نمی كند؛ نمی گوید «اغنام اللّه» گوسفندان خدا، نمی گوید شما گوسفندید و مثل
گوسفند باید تسلیم باشید. قرآن تاریخ را با منطق عقلانی تفسیر می كند. قرآن نماز
را كه ذكر می كند، فلسفه ی نماز را هم ذكر می كند. قرآن خدا را اثبات می كند با منطق
استدلالی و عقلی. قرآن می گوید:
وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِیراً مِنَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ
لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها [1]انبوهی از مردم به جهنم می روند: آنهایی كه دل دارند و نمی فهمند، چشم دارند و نمی بینند، و گوش
دارند و نمی شنوند. قرآن خیلی لحن مؤدبی دارد. دو سه جاست كه قرآن زبان به یك
تعبیری می گشاید كه تقریباً نوعی دشنام است. یكی آنجایی كه بشر عقلش را، این
حجت ناطق به قول امام كاظم علیه السلام را به كار نمی بندد. می گوید:
إِنَّ شَرَّ اَلدَّوَابِّ عِنْدَ اَللّهِ
اَلصُّمُّ اَلْبُكْمُ اَلَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ [2]. بدترین جنبنده ها در نزد خدا چیست؟ انسانهایی هستند كه خدا به آنها زبان داده ولی لالند، گوش داده ولی كرند، عقل داده ولی تفكر و تعقل
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 101
ندارند.
این مقیاسها، مقیاسهایی است كه اسلام به دست ما داده است كه ما بتوانیم
آزمایش كنیم. حالا ما باید جریانهایی را كه در تاریخ اسلام پیدا شده است
رسیدگی كنیم. من امشب خیلی كوشش كردم كه این مطلب را بفهمانم. نمی دانم
توانستم خوب بفهمانم یا نه كه در دین اسلام دستگاه تصفیه وجود دارد. ولی این را
بدانید جریانهای آلوده كننده هم از صدر اسلام تاكنون بوده است. اگر ما آن
جریانهای آلوده كننده را نشناسیم پس فایده ی دستگاه تصفیه چیست؟ این جریانها از
جریان حمله ی مغول اگر بالاتر نباشد، پایین تر نیست. حمله ی مغول یك آلودگی
محسوس است. ما آلودگیهای نامحسوس هم داریم. دیشب داستان خوارج را
عرض كردم. این داستان تنها یك جریان نظامی نبود كه بعد هم غائله اش ختم شد و
از بین رفت. یك جریان دینی و مذهبی بود، رنگ مذهبی داشت، از خودشان فقه
ایجاد كردند، و نمی توان گفت فقه خوارج در سایر فرق اسلامی اثر نگذاشته است.
جریان دیگری كه اشاره كردم، جریان اشعریگری است. یك ظاهرپرستی
عجیبی در میان اشاعره بوده كه حد نداشته است. هر حدیثی را كه به پیغمبر نسبت
می دادند، می گفتند درست است. هر جمله ای را با هزار قرینه ی خلاف هم كه بود، باز
به ظاهرش حمل می كردند. كتاب
تاریخ ادبیات ادوارد براون، جلد اول را كه
می خواندم دیدم آنجا كه تاریخ عقاید اسلامی مثل جریان اشاعره را نقل می كند، از
یك مستشرق معروف هلندی به نام دزی- كه دنیا هم برایش خیلی ارزش قائل
است- حدیثی را نقل می كند كه پیغمبر فرمود: همان طور كه در جنگ بدر خدا را
دیدید، در روز قیامت هم خدا را خواهید دید. من خیلی تعجب كردم، یعنی چه؟ بعد
گشتیم دیدیم این جمله ای است در كتب كلامیه، نه در كتب حدیث. تازه آن جمله
این است: اِنَّكُمْ سَتَرَوْنَ رَبَّكُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ كَما تَرَوْنَ الْقَمَرَ لَیْلَةَ الْبَدْرِ یعنی خدا را در
قیامت خواهید دید، همان طوری كه ماه شب چهارده را می بینید. آنوقت او خیال
كرده است لیلة البدر یعنی جنگ بدر. بعد ما باز تحقیق كردیم كه آیا چنین حدیثی
كه در كتب كلامیه نقل كرده اند وجود دارد یا نه؟ در كتب شیعه كه اصلاً وجود ندارد،
در كتب اهل تسنن چیز دیگری است و در دست متكلمین به این شكل درآمده
است. در یكی از كتابهای اهل تسنن پیدا كردم. ابتدای حدیث این است: شخصی
خدمت حضرت رسول آمد و سؤال كرد: چگونه می شود كه همه ی مردم خدا را در آنِ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 102
واحد ببینند؟ حضرت فرمود: همان طوری كه همه ی مردم می توانند ماه را در آن واحد
ببینند، و ماه یك مخلوق است. خدا مافوق اینهاست، خدا با همه ی مردم هست.
ببینید! یك حدیث وقتی در یك بستر بیفتد، از صورت اولیه ی خود به چه صورت
درمی آید! قرآن كه دستگاه تصفیه است فوراً به داد ما می رسد، می فرماید:
لا تُدْرِكُهُ
اَلْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِكُ اَلْأَبْصارَ [3].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 103