در
بازدید : 119041      تاریخ درج : 1389/8/22
 

 

 

 

ولادت

ایشان در سال 1304 شمسی در یك خانواده مذهبی در شهر همدان دیده به جهان گشودند . پدر ایشان مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ ابراهیم نوری همدانی از علمای وارسته همدان ، معاصر با حضرت آیت ا… العظمی آخوند ملاعلی همدانی و هم حجره ایشان بود .

 تحصیلات

معظم له در سن هفت سالگی آموختن را آغاز نموده ، ادبیات فارسی ، گلستان سعدی ، انشاء ، ترسل نصاب و … تا معالم الاصول را پیش والد مكرم خویش فرا گرفتند . سپس در سال 1321 شمسی وارد مدرسه مرحوم آخوند همدانی شده و حدود یك سال و نیم در آنجا به فراگیری علوم پرداختند . ولی اشتیاق و عطش ایشان به آموختن و استعداد مثال زدنی فراگیری در وجود معظم له ، وادارشان ساخت تا بعد از اقامت مدت كوتاهی در همدان ، به شهر مقدس قم عزیمت نموده و در آشیانه اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) اقامت افكنده ، ‌با به جان خریدن همه مشقتهای جان فرسای آن روز ، به بهره گیری از دروس اساتید برجسته حوزه علمیه قم بپردازند .

 اساتید

همانگونه كه بیان شد ایشان دروس ابتدایی را در خدمت پدر بزرگوارشان آموخته ،‌سپس در محضر بزرگان حوزه علمیه همدان به ویژه مرحوم آیت ا… العظمی آخوند ملاعلی همدانی زانوی شاگردی زدند.

بعد از ورود به حوزه علمیه قم ، بیشترین استفاده علمی را از خدمت آیات عظام : داماد ،‌حجت كوهكمره ای ،‌علامه طباطبایی ، بروجردی و حضرت امام خمینی ( علیهم الرحمه ) داشته اند كه این قسمت را از زبان خود حضرت آیت ا… العظمی نوری همدانی می خوانیم :

يكي ديگر از اساتید مهم ما مرحوم آيت الله العظمي سيد محمد داماد مي باشد كه حدود 12 سال در درس فقه و اصول معظم له شركت نمودم . چند نفر بودیم در حوزه كه به شاگردان داماد معروف بودیم . ایشان مرد بسیار دقیقی بود و دقت نظر ایشان انصافاً خیلی خوب بود . در تربیت شاگرد و عنایت به شاگرد هم ممتاز بود . نوشته هایی از درس آن مرحوم را بنده دارم . من درسهای ایشان را می نوشتم و بعداً خدمت ایشان میدادم . مطالعه می كردند و با دقت در حاشیه اش چیزهایی می نوشتند كه اكنون وقتی نگاه میكنم برای من یك یادگار آموزنده و مهمی است .

در تواضع ، اخلاص و ساده زیستی كم نظیر بود . این را فراموش نمی كنم یك روز درس میگفتند ، در مسئله وضو به اینجا رسیدند كه در موقع گرفتن وضو باید انسان خودش آب بریزد و خودش وضو بگیرد و كسی كمك نكند . البته كمك هم مراتب دارد . بعضی مراتبش باطل میكند و بعضی مراتبش مكروه است . روایتی خواندند از « وسائل» كه حضرت امام رضا (ع) زمانی كه به مجلس مأمون وارد شدند و مأمون در حال وضو گرفتن بود ، بدین نحو كه یك نفر آب میریخت در مشت او و او وضو میگرفت. حضرت امام رضا (ع) به مأمون فرمودند :  «لا تشرك بالله یا امیرالمؤمنین » . این كلمه را كه ایشان خواندند، كه حضرت رضا به مأمون ، امیر المؤمنین گفته باشد. در اثنای بحث این كلمه (امیرالمؤمنین) ایشان را منقلب كرد به طوری كه به شدت گریه كرد و نتوانست آنروز درس بگوید . متأسف شد كه وضع طوری باشد كه امام رضا (ع) به مأمون بگوید امیر المؤمنین !

اخلاصش را دارم ، میگویم كه آنروز با گریه اش همه را منقلب كرد و نتوانست درس بگوید . عبایش را بر سرش گرفت و جلسه را ترك كرد .

از جمله كسانی كه باز پیش آنها درس خواندم آیت الله آقای علامه طباطبایی بود كه پنج سال بنده به درس اسفار ایشان رفتم . البته عظمت و بزرگواری آیت الله علامه طباطبایی از لحاظ اخلاق ، كمال و معلومات و تربیت شاگرد ، معلوم است و نیاز به توضیح ندارد .

يكي ديگر از اساتید بزرگ ما حضرت آيت الله العظمي آقاي سيد محمد حجت كوهكمري بود .من در درس ایشان مدتی شركت می كردم . درس معظم له ، در آن زمان در قم ممتاز بود .

استادی بسیار بزرگ و خیلی خوش بیان بودند . در درس گفتن سلیقه خوبی داشتند . مطالب را دسته بندی می كردند . دسته بندی مطالب بگونه ای بود كه نوشتنش خیلی را حت بود . روش آن مرحوم باید برای ما درس باشد كه مطالب را تنظیم كنیم . مثلاً بیع فضولی كه می گفت ، در بیع فضولی چند تا مبناست : مبنای مرحوم شیخ انصاری ، مبنای مرحوم آخوند خراسانی كه از حاشیه آخوند بر مكاسب استفاده می شود _ مبنای مرحوم سید محمد كاظم یزدی ، مبنای مرحوم شیخ محمد حسین كمپانی اصفهانی و مبنای خودش ، پنج شش تا مبنا بود.از اول بیع فضولی تا آخر ، هر روز مطلب هركس را روی مبنای خودش ، بطوری تنظیم می كرد كه انسان از این بیان و دسته بندی تعجب می كرد . درس را به این ترتیب می گفت و مقتضای مبنای هر كس را در مسأله ، بیان می كرد ، یا در صحت و نفوذ بیع فضولی و در بحث اجازه مثلا در نقل و اقسام كشف و ... تقسیم بندی بسیار جالبی داشت .

نكته دیگری كه در رابطه با ایشان بنظرم رسید ، آن است كه روزی كه در آستانه احتضار قرار گرفته بود  رفتم منزل ایشان ، نزدیك مدرسه حجتیه . من توی حیاط بودم و اشخاص دیگری هم بودند . همه ناراحت و متأثر بودیم . یك نفر آمد و گفت : برای ایشان ، مقداری تربت سید الشهدا (ع) آوردند ، تربت را با آب قاطی كردند . تا ایشان بخورند . ایشان هم برداشت و نزدیك لبش آورد و گفت : (آخر زادی من الدنیا تربة الحسین ).و آنگاه نوشید و اشهد ان لا اله الا الله را گفت و روبه قبله ، به جوار حق پیوست .

يكي ديگر از اساتید بنده حضرت آيت الله العضمي بروجردي بودند ، بنده از روزی كه ایشان به قم تشریف آوردند تا روزی كه از دنیا رحلت كردند ، یعنی : در حدود 15 سال در تمام درسهای ایشان افتخار شركت كردن راد اشتم و مقدار زیادی از درسهای فقه و اصول آن استاد بزرگ ( اعلی الله مقامه ) رانوشته ام و در ضمن شركت در درس گاهی مطالبی در رابطه با درس می نوشتم و در درس به محضر مباركشان تقدیم می كردم ، معظم له آن را می خواندند و گاهی هم با بزرگواری خاصی كه داشتند مودر تشویق قرار می دادند .

آیت الله بروجردی ،‌ از لحاظ سخاوت و كرم دارای امتیاز خاصی بودند . برای نمونه ، یك وقت ایشان در بیرونی نشسته بودند ،‌ زنی وارد شد و آقا آن زن راد ید . به پیش خدمت خود فرمودند : ببینید  این زن چه میخواهد . پیشخدمت گفت : این زن علویه است ، پول یك چادری می خواست ، پنجاه تومان به ایشان داده شد . آقا تا اسم علویه را شنیدند ، فرمودند : علویه  و پنجاه تومان ؟ گویی ایشان ، پنجاه تومان را براي علویه توهين دانستند . در حالی كه در آن زمان ، پنجاه تومان كم پولی نبود . فرمودند : اقلاً چهارصد ـ  پانصد تومان به آن زن بدهید . به طور كلی ، همیشه اشخاصی كه نزدایشان می آمدند،ایشان بیش از آن مقداری كه اشخاص توقع داشتند به آنان عنایت می كردند .

يكي از اساتید بزرگ ما ، حضرت امام خمینی (رحمه الله) بودند . راجع به حضرت امام ، باید عرض كنم ، اولین وسیله آشنایی من با ایشان ، در ابتدای ورودم به قم ، سال هزار و سیصد و شصت و دو قمری ،‌در درس اخلاق ایشان بود ،‌كه روزهای جمعه عصرها تقریبا یك ساعت به مغرب مانده در مدرسه فیضیه ،‌زیر كتابخانه درس اخلاق می فرمودند . بعد توسط حضرت آیت الله العضمی خوانساری ، نماز جماعت اقامه می شد . بنده هم در درس اخلاقی ، عرفانی و علمی ایشان ،‌ شركت می كردم . این درس ،‌بسیار سازنده و كامل بود . آیات و احادیث آمیخته با برداشت علمی ،‌ اخلاقی با بیان بسیار رسا و كافی از دل برمیخاست و بر دل می نشست . تحولی عمیق در شنونده ایجاد می كرد .

مدرس مملو از جمعیت میشد . صفا و معنویت اعضای مجلس را فرا میگرفت.در همان موقع هم ایشان یكی از علمای بزرگ و مشهور بودند و در تیز بینی و ژرف اندیشی و واقع نگری و وسعت نظر ممتاز بودند . یكی از چیزهایی كه در معرفی فكر ایشان ، خیلی مؤثر بود كتاب (كشف الاسرار) ایشان بود . كه آن موقع این كتاب چاپ شده بود و در دسترس بود . البته هنوز هم این كتاب بسیار ارزشمند و عالی است .

شخصیت ایشان ، دارای ابعاد مختلفی است . یكی از جهت بعد فلسفی كه شاید الآن مثل ایشان ، كسی را سراغ نداریم. اگر چه در آن زمان در تهران مرحوم آشتیانی را داشتیم ، علامه طباطبائی آن موقع در نجف بودند .

 همچنین ، استاد معقول حضرت امام ، مرحوم آیة اللَّه العظمی آقا سید ابو الحسن قزوینی ، معروف به علامه رفیعی بودند كه چند ماهی قم تشریف آوردند و درس معقول می‏فرمودند و بنده هم درس ایشان می‏رفتم .

درباره شخصیت ایشان از جهات مختلفي مي‏شود صحبت كرد ، كه از نظر بنده ، آنچه مهم است ، مسأله شناخت زمان است . در متون دینی ما هست كه عالم ، باید عارف به زمان باشد . ایشان ، از لحاظ شناخت  جریانات و مقتضیات زمان ، دارای امتیاز خاصی بودند و در میان علماء بزرگ ، هر یك از آنان كه فكر و فعالیتشان ، با زمان هماهنگ بوده است ، توانسته است تحولی ایجاد كند .

 تكريم از اساتید

معظم له با الهام از آيات قرآني و روايات اسلامي و با تأسي بر سلف صالح خويش در مورد تعظيم و تكريم اساتید خود از هيچ كوششي فروگذار نكرده ، پيوسته يكي از توصيه هاي ایشان به شاگردان و مخاطبان خود تكريم و تجليل از اساتید خود مي باشد تا جايي كه بارها فرموده اند : «من اسامي همه اساتید خود را ياد داشت نموده ، در نماز شب خود برای آنان دعا می كنم ،‌چرا كه این عمل دارای بركات فراوانی بوده ،‌ باعث توفیق روز افزون انسان می گردد » .

تدریس

حضرت آیت الله نوری از بدو ورود به حوزه علمیه قم همزمان با تحصیل ، تدریس را نيز آغاز نموده و در موضوعات مختلف فقهي ، اصولی ،‌ كلامی ،‌ اخلاقى  و … حوزه درسي شلوغي داشته و شاگردان زيادي از محضر پرفيض ایشان بهره مي گرفتند . تا جایی كه درس نهج البلاغه معظم له در مسجد اعظم در زمان طاغوت از درسهای پر محتوای حوزه علمیه آن روز به حساب آمده ، مباحث مطروحه در آن از حیث منطق و استدلال چنان عرصه را بر كارگزاران رژیم طاغوت تنگ كرد كه چاره ای جر تعطیلی آن ندیده و با تعطیل كردن آن صدها تن از فضلای حوزه علمیه را ـ كه اینك هریك از بزرگان حوزه و خدمت گزاران نظام مقدس جمهوری اسلامی محسوب می شوند ـ از آن نعمت محروم كردند .

و اينك نيز قريب به سي سال است كه به تدریس درس خارج مشغولند كه حدود يكهزار نفر از فضلاء و علماي برجسته از محضر ایشان كسب فيض مي نمايند .

  تألیفات

حضرت آيت ا… العظمي نوري همداني از حيث نوشتن مطالب علمي تقيد خاصي دارند و يكي از سفارشات جدي ایشان به طلاب اين است كه بايد اهل قلم باشند و در زمينه هاي گوناگون بتوانند قلم فرسايي كنند . روی این اصل معظم له نوشته های فراوانی در زمینه موضوعات مختلف دارند كه بالغ بر 50 جلد می شود . برخی از آن نوشته ها چاپ شده و بعضی دیگر در آستانه چاپ قرار دارد و برخی از آنها در حال آماده سازی جهت چاپ می باشد .

 كتابهایی كه تاكنون به زیور چاپ آراسته شده اند ، عبارت است از :

1_ الخمس

2_ مسائل من اجتهاد و تقلید

3_ امر به معروف و نهی از منكر از دیدگاه اسلام- عربى

4_ امر به معروف و نهی از منكر از دیدگاه اسلام- فارسى

5_ اسلام مجسم – شرح حال علمای بزرگ اسلام

6_ جایگاه بانوان در اسلام

7_ جهاد - فارسى

8_ ربا

9_ دانش عصر فضا

10_ شگفتی های آفرینش

11_ جهان آفرینش

12_ انسان و جهان

13_ خوارج از دیدگاه نهج البلاغه

14_ یك حركت انقلابی در مصر

15_ داستان باستان

16_ ما و مسائل روز

17_ بیت المال از دیدگاه نهج البلاغه

18_ اقتصاد اسلامى

19_ منطق خدا شناسى

20_ جمهوري اسلامى

21_ رساله توضیح المسائل

22_ آمادگی رزمی و مرزداری در اسلام

23_ هزار و یك مسئله فقهی – استفتائات ج 1 و 2

24_ مناسك حج - عربى

25_ مناسك حج - فارسى

26_ منتخب المسائل – عربى

كه هریك از نوشته های فوق مخاطبان خاصی داشته ‌و مورد استفاده اقشار مختلف قرار می گیرد .

 

فعاليتهاي سياسي و اجتماعى

ايشان به لحاظ اينك شاگرد حضرت امام خميني (ره) بوده و در حد عشق به ایشان دلبسته بودند ، از هر حيث به ويژه از جهت سياسي به شدت تحت تأثير آموزه هاي بنيانگزار جمهوري اسلامى قرار داشتند ، لذا در كنار فعالیتهای علمی عمیق ، از ورود در عرصه سیاسی و اجتماعی غفلت نورزیده ، پیوسته در صفوف مقدم مبارزه علیه رژیم ستم شاهی حركت می كردند و در این راه از زندان و تبعید و … نهراسیده و همه خطرها را به جان خریده و با توكل بر خدا در مسیر انجام رسالت انقلابی با تمام وجود تلاش فرمودند كه بخشی از این فعالیتها را از زبان معظم له می شنویم :

 من از جمله كساني هستم كه توفيق داشتم چند سالي در مكتب پرفيض حضرت آيت آللَّه العظمي امام خمينى، درس بخوانم و علاوه بر مطالب علمی ، از سجاياي اخلاقي ایشان نيز، بهره ببرم. در طول این سالیان با توجه به متون و موازین اسلامی در یافته بودم كه مسؤلیت روحانیت ، خلاصه در درس خواندن و درس گفتن نمی‏شود . به اين جهت از آن روز كه حضرت ایشان انقلاب و تحول را آغاز كردند . من سعي كردم كه پشت سر ایشان بقدر توانم گام بردارم .

 در آن زمان ، جلسات مرتبی با رفقای همفكر خود داشتیم كه در آن نسبت به مسائل جاری گفتگو میشد و برای پیشبرد امور تصمیماتی اتخاذ می‏گردید . گاهی اعلامیه‏هائی علیه رژیم و شاه امضاء می‏كردیم . البته متن بعضی از آن اعلامیه‏ها را نیز گاهی من تنظیم می‏كردم. در نشر و توزیع آنها نیز ، همكاری نزدیك داشتم . افرادی را به این منظور به نقاط مختلف كشور می‏فرستادیم .

 زندان قزل قلعه

 بعد از این كه حضرت امام را به تركیه تبعید كردند ؛ اعلامیه‏هایی كه علیه رژیم از قم صادر می‏شد امضای من را نیز داشت . به همین جهت در آن زمان چند نفر مأمور از طرف ساواك به منزل ما ریختند بطور دقیق همه جا را گشتند . حتی یادم هست كه كتابها را نیز، ورق می‏زدند . مقدای از كتابها را برداشتند بردند و مرا نیز ، دستگیر كردند و به ساواك قم ، كه در خیابان راه آهن بود ، بردند . شبی را آنجا بسر بردیم ؛ بعد منتقل شدم به تهران ، زندان قرل قلعه . قزل قلعه یكی از زندانهای رژیم شاه بود كه افراد را در آن زمان به آنجا می‏بردند ، در زندان ، متوجه شدم كه آقایان دیگری نیز آنجا هستند ؛ البته همگی ما در سلولهای انفرادی بودیم و فقط روزی سه مرتبه صبح ، ظهر و شام درب سلول را باز می‏كردند و ما حق داشتیم برای تجدید وضو از آن خارج بشویم . هنگامی كه مرا برای دستشویی می‏بردند از دور این آقایان را دیدم و فهمیدم كه این آقایان هم آنجا هستند .

 داخل سلول لامپ نبود ؛ تنها از روزنه كوچكی كه بالای درها وجود داشت شعاع كم و سوئی از روشنائی داخل سالن به درون سلول می‏تابید . این سلولها به اندازه‏ای كوچك بود كه اگر دست‏هایمان را باز می‏كردیم به دیوارهای دو طرف می‏رسید . كف سلولها را با آجرهای ناهموار فرش كرده بودند به گونه‏ای كه موقع خوابیدن پشت و كمر انسان را به سختی می‏آزرد  .

 حدود سه ماه بدون محاكمه و ممنوع الملاقات با این وضع ، در این سلولها بودم و بجز هنگام تجدید وضو از آن نمی‏توانستم خارج شوم . بعد از محاكمه ، روزی فقط ده دقیقه ما را به عنوان هواخوری داخل حیاط زندان می‏بردند كه قدم بزنیم . هنگامی كه مرا برای بازجویی بردند ، مهم‏ترين حرف آنان اين بود كه شما طرفدار حضرت امام هستيد و به پشتيباني از ایشان اعلاميه مي‏نويسيد و امضاء مي‏كنيد . نزدیك دو ماه كه از تاریخ محاكمه گذشت من آزاد شدم  .

 چند ماه از آزادی من نگذشته بود كه مسافرتی به همدان داشتم . در همدان علماء و غیرعلماء به دیدن بنده آمدند . تابستان بود ، من در مدرسه همدان ، درسی شروع كردم كه مورد استقبال واقع شد . ساواك همدان از این موضع كه جوانهای شهر و مردم با من رابطه داشتند و به درس و بحث می‏آمدند نگران بود ؛ به این جهت مرا به بهانه‏ای گرفتند وبه تهران فرستادند . دوباره روانه زندان قزل قلعه شدم و چندین ماه دیگر در آنجا زندانی گشتم .

 بعد از آزادی از زندان ، مدت زیادی به اصطلاح ممنوع المنبر بودم و حق نداشتم به وعظ و خطابه بپردازم به رفسنجان رفتم . بعد از دو سه منبر ، ساواك كرمان مطلع شد و از ادامه جلسات سخرانی ، جلوگیری كرد .

روز تاریخی 19 دی 56

 

 از آن تاریخ به قم برگشتم و مشغول درس بحث شدم و در فرصت‏های مناسب و موقعیت‏های گوناگون هدف خود را تعقیب می‏كردم تا این كه جریان 19 دی 56 بوجود آمد ، و آن به این شرح است :

  در روزنامه اطلاعات 17 دی 56 مقاله توهین‏آمیز و تندی علیه حضرت امام ، كه آن زمان در نجف تشریف داشتند ، چاپ شد . انتشار این مقاله  ، خشم آقايان اساتید و فضلاي حوزه قم را برانگيخت . به همین مناسبت جلسه‏ای در منزل این جانب برگزار شد كه در آن آقایان : مشكینی ، وحید خراسانی نیز حضور یافتند . در آن جلسه تصمیم گرفته شد كه به عنوان اعتراض به انتشار چنین مقاله‏ای در اولین گام حوزه و بازار قم تعطیل شود . حوزه قم و بازار تعطیل شد. فضلاي حوزه و آقايان بازاريها به منزل مراجع و اساتید بزرگ مي‏رفتند كه در آنجا جلسات سخنراني در اعتراض به رژيم برگزار مي‏شد. روز 19 دی ، كه قبل از ظهر آقايان به منزل بعضي از اساتید رفته بودند ، قرار گذاشته بودند كه بعد از ظهر در منزل ما اجتماع كنند . این قرار در نماز جماعات هم اعلام گردیده بود . از حدود ساعت یك بعد از ظهر عده‏ای آمدند و چندین بلندگو داخل منزل و كوچه نصب كردند . رفته رفته جمعیت می‏آمد داخل حیاط و پشت بامها ؛ و كوچه از جمعیت متراكم شده بود به گونه‏ای كه جمعیت به خیابان رسیده بود . نخست داماد اینجانب آقای سید حسین موسوی تبریزی سخنرانی كردند ، سپس بنده وظیفه خود دانستم كه صحبت كنم و جنایات رژیم ستمشاهی را به صراحت بیان كنم ، لذا سخنرانی جامع و تندی علیه جنایتهای رژیم شاه ، انجام دادم .

  در آن سخنرانی من لازم دانستم كه انگشت روی مركز و منبع اصلی جنایتها بگذارم ؛ از این رو مركزیت را هدف قرار داده و در مقایسه حركت نجات بخش حضرت امام كه از اسلام و قرآن و روش اهل بیت عصمت نشأت می‏گرفت با عكس العملی كه از استكبار جهانی و دست نشاندگان آن صادر شد این اشعار را خواندم :

مه فشاند نور و سگ عو عو كند

هر كسی بر طینت خود می‏تند

 

چون تو خفاشان بسی بینند خواب

كاین جهان ماند یتیم از آفتاب

 

كی شود دریا زپوز سگ نجس

كی شود خورشید از پف منطمس

 

در شب مهتاب مه را بر سماك

از سگان و عوعو ایشان چه باك

 

كارك خود مي‏گذارد هر كسى

آب نگدارد صفا بهر خسى

 

ای بریده آن لب و حلق و دهان

كه كند تف سوی ماه آسمان

 

خس ، خسانه می‏رود بر روی آب

آب صافی می‏رود بی‏اضطراب

 

مصطفی مه می‏شكافد نیمه شب

ژاژ میخاید ز كینه بو لهب

 

آن مسیحا مرده زنده می‏كند

آن جهود از خشم سبلت می‏كند

 مردم از این صحبت جامع و منطقی و كوبنده شارژ شدند و با شعارهای تند از منزل حركت كردند . من خود نیز ، لازم دانستم كه با مردم حرت كنم . آمدیم بیرون ، از كوچه كه گذشتیم وارد خیابان شدیم . ابتدای جمعیت به چهاراه مقابل كلانتری رسیده بود . در اینجامزدوران رژیم ، مردم را به گلوله بستند و با سلاح گرم به مردمی كه هیچگونه وسیله دفاعی نداشتند حمله كردند . عده‏ای از مردم شهید شدند ؛ عده‏ای مجروح و زخمی و عده‏ای هم توانستند جان سالم بدر برند . همین جریان ، موجب حركت وقیان مردم در دیگر شهرهای مختلف ایران شد . به مناسبت بزرگداشت شهدای این روز ، قیام فراگیر ملت ایران از تبریز آغاز و رفته رفته تمام ایران را فرار گرفت .

 به همین مناسب كوچه ما كوچه قیام نام گذاری شد . و وقتی حضرت امام (رحمه الله) به قم مشرف شدند به منزل ما نیز تشریف آوردند ، و به محضر ایشان عرض شد كه انقلاب اسلامي از اين خانه آغاز شده است .

 بعد از جريان اين سخنراني در روز 19 دی ، در انتظار این بودم كه ساواك دنبالم بیاید و دستگیرم كند ؛ به این جهت در تهران كاری داشتم رفتم كه آن را انجام دهم . وقتی به تهران رفته بودم . شبانه به منزل ما ریخته و همه جا را گشته بودند . وقتی از تهران برگشتم و جریان را به من گفتند . خودم را بیشتر آماده كردم و بعد از خداحافظی و آماده شدن ، به ساواك تلفن زدم و گفتم : اگر با من كاری دارید از تهران برگشته‏ام . حدود نیم ساعت بعد آمدند و مرا به شهربانی قم بردند ، و از آنجا مرا به خلخال تبعید كردند .

 تبعیدی من در خلخال چندین ماه به طول انجامید . در این مدت نسبت به من سخت‏گیری فراوان میشد . هر روز لازم بود به شهربانی رفته و دفتری را امضا كنم . منزل ما را شدیدا كنترل می‏كردند ؛ حتی رفت و آمدهای عادی را زیر نظر داشتند  .

 تهیه ارزاق عمومی را برای ما مشكل كرده بودند و به كسبه سفارش می‏كردند كه از فروش اجناس مورد لزوم به ما خودداری كنند .

یك روز صبح كه برای امضا دفتر رفته بودم ؛ به من گفته شد كه دیگر به منزل برنگردم ؛ چون می‏خواستند مرا به سقز ببرند . هر چه اصرار كردم كه بروم و حداقل خبر بدهم پذیرفته نشد . مرا به همراه چند مأمور به سقز منتقل كردند .

 در سقز چند نفر دیگر از آقایان نیز تبعید بودند  . دوران تبعید را با مشكلات فراوان سپری می‏كردیم . دولت شریف امامی كه روی كار آمد برای كسب و جاهت - به اصطلاح - زندانی‏های سیاسی را آزاد می‏كرد و تبعیدیها را برمی‏گرداند . در این زمان نیز من از تبعید گاه آزاد شدم  .

 از آخرين تبعيدگاه خود یعنی سقز كردستان كه آزاد شدم امام خميني »رضوان اللَّه عليه« در پاريس »نوفل لوشاتو« بودند، پس از چند روز در قم به پاریس رفته ، در نوفل لوشاتو به محضر مقدس امام »رضوان اللَّه علیه« شرفیاب و چند روز در جلساتی كه در محضر آن پرچمدار نهضت اسلامی و استاد بزرگ تشكیل می‏شد شركت می‏نمودم و چند دفعه با معظم له ملاقات خصوصی داشتم  .

 و در هنگامحرت برای ایران به بنده ورقه‏ای كه با خط مبارك خود نوشته و مطالبی كه درباره حكومت اسلامی بعد از سقوط رژیم ستم شاهی در آن مرقوم داشته بودند دادند كه بنده آنرا با آقایان دكتر بهشتی و استاد مطهری مورد مذاكره قرار بدهم و نتیجه را به نوفل لوشاتو گزارش بدهم كه انجام دادم .

تلاش برای اعلام مرجعیت حضرت امام خمینی (رحمه الله)

از جمله جریانهایی كه در آن دوران پیش آمد ، جریان در گذشت آیة اللَّه العظمی حكیم (ره) بود . ما به لحاظ خصوصیات علمی و دیگر خصائص روشن و بارزی كه در حضرت امام ، سراغ داشتیم ، تصميم گرفتيم كاري كنيم كه چهره ایشان ، خارج از حوزه‏های علمیه نیز برای مردم بهتر و كاملتر شناخته شود . از این جهت تصمیم گرفتیم اعلامیه‏ای بدهیم كه : بعد از مرحوم آقای حكیم ، مردم به حضرت امام مراجعه كنند .

 

 دوازده نفر از مدرسین حوزه علمیه قم ، كه اينجانب نيز جزء ایشان بودم اين اعلاميه را در تأييد مرجعيت حضرت امام بعد از مرحوم آقای حكیم امضاء كرده و پخش كرديم . علمای شهرستانها از این اعلامیه استقبال خوبی كردند و در بعضی از مراكز ، آقایان اعلامیه را روی منبر برای مردم خوانده بودند كه تأثیری گذاشته بود .

 

 بعد از صدور این اعلامیه ، منتظر بودم كه دنبالم بیایند ؛ چرا كه می‏دانستم صدور چنین اعلامیه‏ای بی‏عاقبت نیست . همین طور هم شد ، یك روز ظهر مأمورین ساواك به منزل ما ریختند ، و ما در این جریانات نیز به وظیفه خود عمل كردیم  .

 

مسافرتهاي علمي ـ فرهنگى

 آیت ا… العظمی نوری همدانی با الهام از توصیه قرآنی مبنی بر « سیروافی الارض » سفرهای زیادی به اقصا نقاط جهان داشته و در این سفرها ضمن انجام مباحثات علمی با برخورد با افكار و فرهنگهای گوناگون بر تجارب خویش می افزودند .

 ایشان در مورد مسافرتهای خارج از ایران خود چنین می فرمایند :

من در سال 58 و 59 كه نماينده حضرت امام در اروپا بودم و به آن ديار رفت و آمد داشتم در ظرف اين دو سال در موقع تحصيل در قم اشتغال به تدریس داشتم ولي در موقع تعطيلي حوزه به كشورهاي اروپا از قبيل : انگلستان ، فرانسه ، آلمان ، اطریش ، ایتالیا ، سوئد ، بلژیك ، هلند ، دانمارك ، سوئیس ، نروژ ، فنلاند ، اسپانیا ، یونان ، و تركیه مسافرت می‏كردم ، و در طی ملاقاتها و مصاحبه و تشكیل مجالس حقایق اسلام و عظمت انقلاب اسلامی را بیان می‏كردم ، و به سؤالات علمی و مذهبی با توفیق خداوند پاسخ می دادم ، و سفرهائی به پاكستان و یك سفر هم به تایلند ، پاكستان ، بنگلادش و هندوستان رفته‏ام و در این سفرها علاوه بر معاشرت با فرقه های گوناگون و بیان معارف و مبانی اسلام ، توجه بیشتر به بیان مزایای انقلاب اسلامی ایران و نشان دادن چهره استكبار جهانی بود .[1]



[1] سایت آیت الله نوری همدانیcom.noorihamedaniwww


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است