در
بازدید : 118381      تاریخ درج : 1389/8/22
 

 

« این مرد واقعاً یكی از خدمتگزاران بسیار بزرگ اسلام است، او به راستی مجموعه تقوا و معنویت است، در تهذیب نفس مقامات بسیار عالی طی كرده... كتاب تفسیر المیزان ایشان یكی از بهترین تفاسیری است كه برای قرآن مجید نوشته شده است... من می توانم ادعا كنم كه بهترین تفسیری است كه در میان شیعه و سنی از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است...

تفسیرالمیزان همه اش با فكر نوشته نشد، من معتقدم كه بسیاری از این مطالب از الهامات غیبی است، كمتر مشكلی در مسائل اسلامی و دینی برایم پیش آمده كه كلید حل آن را در تفسیر المیزان پیدا نكرده باشم. »[1]

 شهید مطهری پای درس علامه

درسال 29 در محضر درس حضرت استاد، علّامه كبیر آقاى طباطبایى روحى فداه كه چند سالى بود به قم آمده بودند و چندان شناخته نبودند، شركت كردم و فلسفه بوعلى را از معظّم له آموختم و دریك حوزه درس خصوصى كه ایشان براى بررسى فلسفه مادّى تشكیل داده بودند نیزحضور یافتم.

كتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم- كه در بیست ساله اخیر نقش تعیین كننده‏اى در ارائه بى‏پایگى فلسفه مادّى براى ایرانیان داشته است- در آن مجمع پربركت پایه گذارى شد.[2]

آقاى بروجردى مسلّماً صد سال دیگر فراموش مى‏شود ولى آقاى طباطبایى صد سال دیگر خیلى اهمیت بیشترى از حالا خواهد داشت.

این نكته را توجه داشته باشید كه خیلى وقتها افرادى وقتى كه مى‏خواهند كارى انجام بدهند كه آن كار خدمت است، اگر از مسیر عمومى كارهاى حوزه‏هاى علمیه خارج باشد، این مساوى است با خرد شدن و از بین رفتن آنها و این جریانات‏

به هر حال هست. در حوزه‏هاى علمیه اگر كسى در رشته فقه و اصول كار كند و استعداد زیادى داشته باشد به مقامات عالیه‏اى مى‏رسد و مردم هم از او تقدیر و تجلیل مى‏كنند، و اخیراً رشته‏هاى علوم عقلى مثل فلسفه هم تا حدودى چنین حالتى پیدا كرده است. ولى از این حدود اگر خارج شود هر اندازه هم خدمت عظیم و بزرگ باشد دیگر جز یك فداكارى هیچ چیز دیگرى نمى‏تواند باشد. ما نمونه‏اش را دیده‏ایم كه چقدر افرادى از بین رفتند، البته نه خودشان بلكه از نظر اجتماع.

ما ابتدا از كسى نام مى‏بریم كه ایشان البته به جهت دیگرى نه تنها از بین نرفته، الحمدللَّه یك شخصیت بزرگ اجتماعى است یعنى استاد خودمان علامه طباطبایى.

این مرد بزرگ از آن استعدادهاى فوق‏العاده است و در همه رشته‏هاى علوم اسلامى كار كرده و زیاد هم كار كرده است. ایشان احساس كرد كه ما از نظر تفسیر خیلى جاى خالى داریم و در این زمینه احتیاج داریم. ولى تفسیر یك علمى است كه اگر كسى چهل سال هم روى آن كار كند هیچ وقت اجتماع برایش قدرى قائل نیست.

ایشان بیست سال تمام زحمت كشید تا اینكه این تفسیر المیزان را در بیست جلد نوشت. در مورد وضع مالى ایشان در جوانى، چون الحمد للَّه‏فعلًا مستغنى است مى‏گویم كه در سالهاى اوّلى كه من به تهران آمده بودم ایشان گاهى از من پنج یا شش تومان پول قرض مى‏گرفت. حالا چنان كه گفتم الحمد للَّه‏مستغنى است و خیال هم نمى‏كنم در همه ایام سال پیش بیاید كه یك نفر هدیه‏اى به منزل این مرد ببرد.

ولى خدمتى كرده كه گرچه الآن تا حدودى شناخته شده است و از ایشان تقدیر مى‏شود ولى تدریجاً بهتر شناخته خواهد شد. آقاى بروجردى مسلّماً صد سال دیگر فراموش مى‏شود ولى آقاى طباطبایى صد سال دیگر خیلى اهمیت بیشترى از حالا خواهد داشت، چون اثرى به وجود آورده است كه او را زنده نگه مى‏دارد.

همین حضرت آقاى خویى كه الآن مرجع تقلید هستند، ایشان مدتى در نجف درس تفسیر شروع كردند و یك جلدش هم از چاپ بیرون آمده به نام البیان كه یك مقدمه‏اى است. این كتاب نشان مى‏دهد این مرد چقدر در این كار استعداد دارد، ولى اى كاش ادامه مى‏دادند، ولى ادامه ندادند. در یك سخنرانى گفته‏ام كه یكى از علماى تهران وقتى با ایشان صحبت كرده بود، گفته بود: دیگر نمى‏توانم، دارم از بین مى‏روم.

طلبه‏هاى فاضلى كه تا دیروز به درس من مى‏آمدند دیگر نمى‏آیند. از ایشان پرسیده بود پس آقاى طباطبایى چطور در قم این كار را كردند؟ ایشان پاسخ داده بود: ایشان تضحیه كردند یعنى خودشان را قربانى كردند..[3]

 



[1]  نقل از سایت راسخون

مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى،ج‏1/  442[2]

مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى،ج‏27،ص: 241[3]

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است