سیدمحمدرضا بهشتی فرزند شهید بهشتی جریان روحانی شدن پدرش را به نقل از ایشان چنین تعریف میكند: «یك روز كه به دبیرستان سعدی میرفتم، یك همكلاسی داشتم كه بغل دست من مینشست و وقتی معلم تدریس میكرد ، او یواشكی كتاب دیگری را باز میكرد و میخواند. از او پرسیدم این كتاب چیست؟ گفت : كتاب معالم است. پرسیدم معالم چی هست؟ علاقهمند شدم كه درباره آن كتاب بیشتر بدانم ، او هم توضیحاتی داد كه علاقهمند به آن شدم. و این باعث شد كه من تصمیم گرفتم روحانی بشوم.»[1]
[بعداز اتمام دبستان] به دبیرستان سعدی رفتم. سال اول و دوم را در دبیرستان گذراندم و اوایل سال دوم بود كه حوادث شهریور 20 پیش آمد، با حوادث شهریور 20 علاقه و شوری در نوجوانها برای یادگیری معارف اسلامی به وجود آمد.
در سال 1321 تحصیلات دبیرستانی را رها كردم به مدرسه صدر اصفهان رفتم برای ادامه تحصیل، چون در این فاصله یك مقدار خوانده بودم. از سال 1321 تا 1325 در اصفهان تحصیلات ادبیات عرب، منطق، كلام و سطوح فقه و اصول را با سرعت خواندم كه این سرعت و پیشرفت موجب شده بود كه حوزه آنجا با لطف فراوان با من برخورد كند. در سال 1324 از پدر و مادرم خواستم كه اجازه بدهند در یك حجرهای كه در مدرسه داشتم، شبها هم در آنجا بمانم و به تمام معنا طلبه شبانهروزی باشم. این را بگویم كه در دبیرستان در سال اول و دوم زبان خارجی ما فرانسه بود و در آن دو سال فرانسه خوانده بودم ولی در محیط اجتماعی آن روز آموزش زبان انگلیسی بیشتر بود و در سال آخر كه در اصفهان بودم تصمیم گرفتم یك دوره زبان انگلیسی یاد بگیرم. یك دوره كامل «دریدر» خواندم و با انگلیسی آشنا شدم.
در سال 1325 به قم آمدم. حدود شش ماده در قم بقیه سطح، مكاسب و كفایه را تكمیل كردم و از اول 1326 درس خارج را شروع كردیم. درس خارج فقه و اصول نزد استاد عزیزمان مرحوم آیتالله محقق داماد (لینك شود به محقق داماد در شخصیت ها) میرفتم و همچنین درس استاد و مربی بزرگوارم و رهبرمان امام خمینی و بعد درس مرحوم آیتالله بروجردی، تعدادی درس مرحوم آیتالله سید محمد تقی خوانساری و تعداد خیلی كمی هم درس مرحوم آیتالله حجت كوهكمری.
به قم كه آمدم به مدرسه حجتیه رفتم. مدرسهای بود كه مرحوم آیتالله حجت تازه بنیانگذاری كرده بودند. در آن سالهایی بود كه استادمان آیتالله طباطبایی از تبریز به قم آمده بودند. در سال 1327 به فكر افتادم كه تحصیلات جدید را هم ادامه بدهم. بنابراین با گرفتن دیپلم ادبی به صورت متفرقه و آمدن به «دانشكده معقول و منقول» آن موقع كه حالا «الهیات و معارف اسلامی» نام دارد. دوره لیسانس را آنجا گذراندم در فاصله 27 تا 30 ، و سال سوم را به تهران آمدم و سال آخر دانشكده را برای اینكه بیشتر از درسهای جدید استفاده كنم و هم زبان انگلیسی را اینجا كاملتر كنم و با یك استاد خارجی كه مسلطتر باشد یك مقداری پیش ببرم. در سال 1329 ، 1330 در تهران بودم و برای تأمین هزینهام تدریس میكردم و خودكفا بودم. سال 1330 لیسانس شدم و برای ادامه تحصیل به قم برگشتم و ضمناً برای تدریس در دبیرستانها، به عنوان دبیر زبان انگلیسی در دبیرستان حكیم نظامی قم مشغول تدریس شدم.[2]
ایشان قبل از ورود به حوزه در مدت كوتاه دروسی را كه باید در مدت هشت سال خوانده شوند، در مدت چهار سال به پایان رساند و در 18 سالگی (سال 1325) راهی حوزه علمیه قم گردید
به موجب علاقه فراوانی كه با مباحث فلسفی و عقلی داشتند در درس اسفار و شفا علامه طباطبائی حضور یافت و از شاگردان همیشگی آن درس محسوب شد و در شبهای پنجشنبه و جمعه با شهید مطهری و دیگر دوستان جلسه گرم و پرشوری بر پا كردند كه نتیجه آن به صورت كتاب ارزشمند «اصول فلسفه و روش رئالیسم » با پاورقیهای شهید مطهری تنظیم و منتشر گردید.
پس از پنج سال تحصیل و تدریس در شهر مقدس قم ، در سال 1335 وارد دانشكده الهیات شد و تا سال 38 در آن دانشكده مشغول تحصیل در دوره دكترا بود، ولی پس از اتمام تحصیل در آن دانشكده بخاطر فعالیت های چشمگیر فرهنگی ، تبلیغی و سیاسی كه در داخل و خارج كشور به عهده داشت ، نتوانست رساله دكترای خویش را ارائه دهد و این امر به تاخیر افتاد. سرانجام در تاریخ 1/11/1353 رساله دكترای خود را تحت عنوان «مسائل ما بعد الطبیعه در قرآن » با راهنمایی استاد شهید مرتضی مطهری ارائه و از آن دفاع كرد و موفق به اخذ دكترا در رشته فلسفه شد[3].