مرحوم شهید مطهرى یك چیزى نقل كرد، ...ایشان مىگفتند كه ما همسایهاى داشتیم (در زمان حكومت جبههملى در ایران، زمان دكتر مصدق) آدم صادقى هم بوده (این را من از آقاى مطهرى نقل مىكنم) او یك مستأجرى داشته و این آقا مىگوید كه ما مىدیدیم این مستأجر طبقه بالاى ما، اكثر وقت خود را در پشت بام مىگذارند و ساعاتى طولانى از شب و روز در پشت بام است.
اول فكر كردیم كفتر بازى مىكند. بعد دیده بودیم كاسب است، دلال است، این آدم نمىشود كفتر باز باشد و به علاوه شب به پشت بام مىرود، این نمىشود. در كار این مرد به شك افتادیم.
موقعى بود كه نفت را از ما نمىخریدند و دولت دكتر مصدق صادرات را تشویق مىكرد. هر چیزى از ایران صادر مىشد، از پوست انار تا چیزهاى دیگر. آن موقع خیلى روى صادرات فشار آمده بود و تشویق مىشد.
از چیزهایى كه آن موقع صادر مىشد، فضله سگ بود كه حالا من نمىدانم كدام كشورى مىخرید و براى چى مىخرید!! بعد مىگفت: ما دنبالش را گرفتیم. دیدیم یك مقدار شن و ماسه و خاك و پشم و این چیزها جمع كرده و لولههاى پلاستیكى درست كرده، اینها را گلِ مىكند، و در یك لوله پلاستیكى مىریزد و فشار مىدهد، اطراف پشت بام از این چیزها درست كرده: شبیه فضله سگ.
ما گفتیم كه اینها چیه درست كردى؟ گفت: براى اینكه خارجىها فضله سگ مىخرند، ما فضله سگ تقلبى درست مىكنیم! بعد ایشان (شهید مطهرى) جوكش این بود، مىگفت: حالا خود فضله سگ چیه كه تقلبىاش باشد!!
عراقیها، آن كماندوهاى اصلى تربیت شدهشان آمد و تپهها را گرفت و بعد هم آن جورى در رفتند، حالا آمدند براى ما كماندوهاى تقلبى بدلى آوردند!! تیپ اینها این است. آن ارتش مىخواهد در مقابل این مردم بجنگد؟![1]
[1] . مجموعه آثار حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی> خطبههاى نماز جمعه، ج3، ص:279 و 280