در
بازدید : 66364      تاریخ درج : 1389/9/9
 

رژیم با بهره‏گیرى از تجربه‏هاى مبارزه دو ماهه روحانیت، با برنامه‏ریزىِ جدیدى دوباره وارد صحنه شد، با عنوان انقلاب سفید. شعارهاى انقلاب سفید- اگر از حلقوم شاه بیرون نمى‏آمد- مى‏توانست براى مردم فریبنده باشد. اما مردم شناخت خوبى از شاه، خانواده پهلوى، دربارى‏ها و طرفداران و مهره‏هاى رژیم داشتند.

با چنین شناختى براىشان باور كردنى نبود كه یك باند سرمایه‏دار و مالكِ زمین‏هاى بزرگ و غارتگر جنگل و مرتع در همه جاى كشور، راستى در مقام تقسیم اراضى و فروش سهام كارخانه‏ها به كارگران و ملى كردن جنگل‏ها باشد و صادقانه بخواهد در این زمینه‏ها دست به تلاش بزند؛ با این همه، در این مرحله جدید مبارزه، رژیم در یك سنگر مترقى موضع گرفته بود كه درگیرى را تا حدودى مشكل مى‏كرد.

فراموش نمى‏كنم كه در آن روزها به مدرسه مروى- پیش از شروع مبارزه در مرحله جدید- براى كارى رفته بودم كه با آقاى مطهرى صحبت كنم. ایشان به من فرمودند این دفعه مثل گذشته نیست، مبارزه بسیار دشوار است. این‏ها رفته‏اند در جلد اصلاحات‏ عمیق اجتماعى و شعارهایى را مطرح كرده‏اند كه ردّ آن كار مشكلى است. واقعیت هم همین بود. اگر كسى مى‏گفت اصلاحات ارضى نه، از آن مفهوم گیرى مى‏شد كه به طرفدارى از سرمایه‏داران و مالكین بزرگ موضع‏گیرى كرده است. این برداشت در واقع درست نبود. معلوم بود كه ما با سرمایه‏داران و مالكان بزرگ مخالفیم و راه‏مان از آن‏ها جداست.

كسى مخالف فروش سهام كارخانه‏هاى دولتى یا غیر دولتى به كارگران نبود. مخالفت با ملى شدن جنگل‏ها از نظر ما معنى نداشت. برنامه‏ریزى حساب شده‏اى بود با شعارهایى جالب و پرجاذبه كه رژیم تصور مى‏كرد در برابر آن زبان روحانیت بسته است و اگر در مخالفت حرفى بزنند، از چشم مردم مى‏افتند. تحلیل رژیم این بود كه پایگاه اصلى روحانیت در روستاها و در میان طبقات ضعیف و محروم جامعه است و با گرفتن این پایگاه‏ها روحانیت را ساقط مى‏كنند.

شبیه چنین تحلیلى را كمونیست‏ها هم داشتند و بورژوازى را پایگاه اصلى روحانیت مى‏دانستند، كه آن بحث جدایى است. كمونیست‏ها همه چیز را با تحلیل طبقاتى خاص خودشان ارزیابى مى‏كردند و هرچه را هم مى‏خواستند با آن توجیه مى‏كردند. مثلًا در جریان گرفتن ذوب‏آهن از شوروى، كه شوروى در موضع طرفدارى از رژیم و حمایت از شاه قرار مى‏گرفت، توجیه مى‏كردند كه هدف شوروى تقویت پرولتاریا و تلاش در افزودن جمعیت آن‏هاست و در نهایت زمینه‏سازى براى انقلاب كارگرى ....

به هر حال، انتظار شاه این بود كه وقتى روحانیت در برابر انقلاب سفید قرار گرفت، مردم آنها را به روستاها راه نمى‏دهند و رابطه روحانیت با پایگاه اصلى خود قطع مى‏شود. بعید نیست كه در طراحىِ اصلىِ این برنامه دست امریكا و انگلیس در كار بوده باشد؛ هرچند براى داخلى‏ها هم قابل فهم بود.

تحلیل ما این بود كه رژیم پهلوى هدفى جز تحكیم پایه‏هاى حاكمیت خودش ندارد، كه در نتیجه پایه‏هاى امریكا هم تحكیم مى‏شد، چون رژیم پایگاه امریكا در منطقه بود.

شك نداشتیم كه كار اساسى- در اصلاحات ارضى و واگذارىِ سهام به كارگران- نخواهد شد.

بگذریم كه این هم با فساد ادارىِ دستگاه قابل پیش‏بینى بود كه اینها بهانه‏اى مى‏شود براى تبدیل زمین‏هاى بنجلِ وابستگان دربار به سرمایه صنعتى و بهره‏بردارىِ جدید سرمایه‏داران وابسته از امكانات دولت و گرفتن وام‏هاى كلان و وارد كردن صنعت مونتاژ و سلطه مالكین بزرگ بر شهر و روستا. حتى در مورد سپاه دانش هم بدبین بودیم كه مقصود آنها فریب روستاییان است و هدف، سیاسى است نه فرهنگى. اصولًا دستگاه تمایلى به باسواد شدن مردم نداشت، و گرنه مى‏توانست از حضور طبیعىِ روحانیت در شهرها و روستاها استفاده كند ....

در مورد دادنِ حق نمایندگى به زن‏ها هم همین‏طور. اصولًا این مسائل در دوره‏اى مطرح شد كه مجلس تعطیل بود، یعنى طبیعت دیكتاتورى رژیم تحمل همان مجلس فرمایشى را هم نداشت. چطور مى‏توانستیم باور كنیم كه چنین رژیمى به فكر آزادى زن‏ها افتاده است؟ طبیعى بود كه این اقدام حمل برفساد بشود و به عنوان گامى در راه ترویج فساد و فحشا تفسیرى پیدا كند.

تحلیل دیگر این بود كه رژیم براى آرایش چهره خود به صورتى غرب‏پسند به تلاشى دست زده است و در این زمینه آرایشگران زبردستى را به كار گرفته است.

تحلیل دیگرى هم در سطح بالاترى بود كه این حركت اقدامى است ضدانگیزه‏اى و در جهت خنثى كردن زمینه قیام قشرهاى محروم جامعه و پیش‏گیرى از گسترش موج حركت‏هاى ماركسیستى كه كشورهایى در امریكاى لاتین، افریقا و آسیا را تحت تأثیر قرار داده بود و خشم و وحشت امریكا را در پى داشت.

با این همه، تلاش ما این بود كه مبارزه جنبه مذهبىِ قوى داشته باشد و مردم را دچار بحث‏ها و تحلیل‏هاى روشنفكرى نكنیم كه بسا زمینه تفرقه بشود. نگاهى به بیانیه‏هاى امام در آن روزها- با توجه به این نكته- بیانگر شناخت دقیق ایشان از جامعه است. امام نبض جامعه را در دست داشت و حساسیت‏ها را در نظر مى‏گرفت و در تنظیم بیانیه‏ها فوق‏العاده دقیق بود.

امروز با گذشت چندین دهه پرالتهاب و با تغییراتى كه در سیاست و فرهنگ جامعه پیش آمده است، مواضع و گفته‏ها و نوشته‏هاى ایشان اصولى و به خوبى قابل توجیه است. امام از طرح هر مسأله‏اى كه زمینه سوءاستفاده‏اى در آن باشد پرهیز داشتند. در همان روزها، كسانى- بسا با ساده‏اندیشى- خواستند در مورد اصلاحات ارضى از ایشان سئوالى بكنند. امام فرمودند: «من هر دو بُعد این مسأله را باید بگویم. نه مالكیتِ مالكینِ بزرگ شرعى است و نه اقدامات رژیم. مالكین بزرگ به مردم ظلم كرده‏اند، اما مبارزه با این ظلم، راه‏هاى درستى دارد و رژیم نه حسن نیت دارد و نه راه درستى انتخاب كرده است. در این موارد مى‏توان از راه‏حل هاى اسلامى استفاده كرد.»

خلاصه براى صاحب‏نظران روشن بود كه خود رژیم ریشه و اساس آن ظلم‏ها و تبعیض‏هاست و قابل قبول نبود كه در سایه همان رژیم آن اشكالات برطرف شود.[1]



[1] .مجموعه آثار حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی> كارنامه و خاطرات، دوران‏مبارزه، ص: 130 تا  ص: 133

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است