وقتى كه اسلام مىخواست به منطقه بیاید و وقتى كه اسلام در ایران رایج شد، بسیارى از دانشمندانى كه از یونان و روم فرار كرده و به صورت تبعید در ایران به سر مىبردند، به اسلام پناه آورده و در پناه اسلام به نشر علوم كمك كردند. تعصب به این معنایى كه امروز در اروپا هست و جلوى تكامل علمى در دنیا را مىگیرد، به هیچ نحو در دنیاى اسلامى وجود نداشت. یك داستانى را آیتاللَّه شهید مطهرى در كتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» نقل مىكند كه نمونه برخورد اسلام با دانشمندان سایر ملتها و نژادهاست. ایشان مىنویسد:
هشامبن عبدالملك در اوایل قرن دوم یعنى در حدود 100 سال پس از توسعه اسلام، به كوفه آمد و با یكى از دانشمندان آنجا برخورد كرد. از او درباره فقهاى بلاد اسلامى سؤال كرد و او هم پاسخ داد. هشام مىپرسد كه: فقیه مدینه كیست؟ او پاسخ مىدهد: نافع. هشام مىپرسد: نافع، عرب است یا غیرعرب و موالى؟ (بنىامیه، تعصب عربى داشتند اما این ضداسلامى بود) جواب مىدهد كه: نه، عرب نیست و از موالى است. باز هم هشام مىپرسد: فقیه مكه كیست؟
مىگوید: عطاء بن ابى اباح. باز مىپرسد كه این شخص عرب است یا خیر؟ مىگوید كه عرب نيست. هشام مىپرسد: فقیه یمن كیست؟ مىگوید: طاووس بن كیسان و عرب نیست. هشام سؤال مىكند: فقیه یمامه كیست؟ پاسخ مىدهد: یحیى بن كثیر و عرب نیست. باز مىپرسد: فقیه شام كیست؟ مكحول است و از غیرعرب است.
همین طور از فقهاى جزیره، خراسان و بصره مىپرسد و او جواب مىدهد كه غیرعرب هستند.
وقتى نام فقیه كوفه را مىپرسد، مىگوید فقيه آنجا ابراهيم نخعى و عرب است. هشام مىگوید داشتم دق مىكردم و اگر يك عرب پيدا نكرده بودى، قالب تهى مىكردم!
ببینید صدسال از اسلام گذشته است و فقاهت كه در آن روز عالىترین نوع تعلیم بود و فقهایى كه اعتبار عظیم داشتند، موالى بودند؛ یعنى كسانى كه از نژادهاى دیگر آمده و درس خوانده و به این مقام رسیده بودند. این برخورد اسلام است.[1]
[1] .مجموعه آثار حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی> خطبههاى نماز جمعه، ج4، ص: 104 و 105