در فرداى شهادت آیت الله مطهرى، امام، مجلس سوگوارى در مدرسه فیضیه قم بر پا كردند. حضور مردم همانند روز تشیع جنازه با شكوه و پر عظمت بود؛ تا چشم كار مىكرد انسانهاى عزادار بود و چشمهاى گریان. من با وضعیت روحى كه داشتم، بنا نداشتم كه در این مجلس سخنرانى كنم، اما امام مرا به این كار امر نمودند و من اطاعت كردم.
در این سخنرانى گفتم: دشمنان انقلاب، حلقههاى خاصى از كارهاى مخصوص ترتیب دادهاند كه روحیه ملت را تضعیف كند كه یكى از آنها ترور است. در واقع بدترین و ضعیفترینش همین است. اینها خیال مىكنند كسانى كه در این انقلاب نقش دارند از مرگ مىترسند؛ والله من احساس مىكنم و به طور محسوسى برایم روشن است كه آقاى مطهرى وقتى كه گلوله مىخورد حالت روانىاش- اگر كه توجه داشته- جمله فُزتُ و رّبِ الكعبه، امیرالمومنین، به یادش آمده استو بعد تاكید كردم: مدرسه فیضیه امروز شكوه شهادت یك رهبر مذهبى را نشان مىدهد. دشمنان ما ببینند و یاد بگیرند و از این به بعد، دیگر دنبال این توطئههاى ضعیف و كارهاى بىرمق و بىخرد نروند و بدانند كه همه ما آمادهایم؛ والله آمادهایم و از شهادت استقبال مىكنیم. آن گاه با اشاره به هیاهوهایى كه گروههاى سیاسى، در ارتباط با آزادى و سانسور بپا كردهاند، گفتم: یكى از مسائلى كه این روزها علم كردهاند و به رخ دنیا مىكشند و جوانهاى ما را مىخواهند فریب بدهند، مساله سانسور است؛ شنیدهاید كه همین روزنامهها و همین عوامل ارتجاع و عوامل امپریالیسم سرخ و سیاه، دولت و ملت ما و حتى رهبرى انقلاب را به سانسور متهم كردهاند. خدا مىداند در تاریخ دنیا، انقلابى به وجود نیامده كه در روزهاى اول بتواند مثل كشور ما، این جور باز و همه چیز آن در اختیار مردم باشد. انقلابهاى دنیا را ببینید؛ شوروى پس از شصت سال كه از عمر انقلابش مىگذرد، هنوز پشت پردههاى آهنین زندگى مىكند، و در آنجا هنوز از آنچه كه در خانه همسایه مىگذرد، همسایه دیگر چیزى نمىفهمد، این در حالى است كه ما روز بعد از انقلابمان مرزهاى هوایى و زمینى را به روى خبرنگاران داخلى و خارجى، باز كردیم تا حقیقت انقلاب را انعكاس دهند، هر چند كه آنها هر چه مىخواهند ولو دروغ و تهمت، علیه انقلاب ما مىگویند. شما این روزنامه هایى كه با قدرت انقلاب ملت ما پیروز و آزاد شدهاند و توطئه گرانه خبرهایى را كه بویى از حقیقت ندارند، منعكس مىكنند، ببینید.
در واقع نود و نه درصد مردم، چیزى را مىخواهند و نیم درصد دیگر ممكن است چیزهاى دیگرى را بخواهند، اما صداى آن نیم درصد بیشتر از صداى آن نود و نه درصد در مطبوعات و رادیو و تلویزیون شنیده مىشود؛ باز هم با كمال پررویى، این انقلاب را متهم به سانسور مىكنند و انتخابات و رفراندوم را تحریم مىكنند. حالا هم كه اسلحه به دوش گرفتهاند و آزادانه در خیابانها حركت مىكنند و ذخایر انقلاب را ناجوانمردانه در دل شب به خاك و خون مىكشند؛ آن هم چه شخصیتى را، یك فیلسوفى را كه حاضر نبود كمترین حفاظتى برایش در نظر گرفته شود و هیچ محافظ شخصى نداشت. ترور كردن ایشان كه كار سختى نیست، و هر كسى مىتواند چنین كارى بكند. لابد این را به حساب قدرتشان مىخواهند بگذارند. ولى اشتباهشان همین جاست. آنها نمىدانستند، الگوى انقلاب با مسائل گذشته فرق دارد. جامعه ما در ظرف دیروز و امروز همان حالى را نشان داد كه در روزهاى انقلاب از خود نشان داده بود و بر خلاف نغمه هایى كه ساز شده بود و ادعاهایى كه مىشد، معلوم شد كه جامعه ما به انقلاب خود، بیش از هر چیز دیگر فكر مىكند.
این صحبتهاى من در مدرسه فیضیه، در روزهاى بعد، از سوى گروههاى سیاسى بهویژه گروههاى چپ، تحریف شد و با هیاهو و جنجال و اظهار اینكه صداى پاى فاشیسم به گوش مىرسد به مبارزه با ما پرداختند. من با توضیح اینكه: در آن سخنرانى نگفتهام كه چپىها مسئول خون استاد مطهرى هستند، بلكه گفتهام كه توطئههاى شرق و غرب، یكى از حلقه هایش را نشان داده و حلقههاى دیگرش را بعد مىگویم و یك سرى انتقادات از گروههاى چپ و گروههاى راست افراطى كردهام، خطاب به آنها گفتم: آزادى بسیار مقدس است و ما به خاطر آزادى مبارزه كردهایم؛ اما كار شما فریبكارى و خیانت به ملت است و بدانید كه شما نمىتوانید این نقاب را به چهرههایتان بكشید و با سوء استفاده از آزادى، علیه انقلاب سخن بگویید و آن را در جهان بدنام كنید.[1]
[1] . مجموعه آثار حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی> كارنامه و خاطرات، انقلابوپیروزى، ص: 278 تا ص: 280