در
بازدید : 262392      تاریخ درج : 1389/7/21
Skip Navigation Links.
 

 

تولد وكودكی

 

مرحوم آيت الله العظمي سيد حسن موسوي بجنوردي به سال 1315 قمرى، یعنی در حدود یك قرن پیش، در یكی از روستاهای شهرستان بجنورد به نام خوراشاه، نوزادی از خاندانی كه علاوه بر شرف سیادت، به پاكی و تقوا شهرت داشتند، متولد شد كه نام وی را میرزا حسن گذاشتند. كودكی كه سالها بعد به عنوان یكی از نوابغ فقهی جهان تشیع شناخه شد. نسب او از طریق سید ابراهیم مجاب به امام همام حضرت موسی بن جعفر( علیه السلام) هفتمین امام شیعیان می رسد.

 

آقا میرزا حسن دوران كودكی را در كنار خانواده سپری كرد. اما از همان ایام آثار ذكاوت و نبوغ در سیمای این كودك خردسال نمایان بود. از این رو پدرش مصلحت در آن دید تا پس از طی دوران خردسالی به امر آموزش و تربیت وی بپردازد. آقا میرزا حسن در مدتی كوتاه به فراگیری خط، آموزش قرآن كریم و احكام دینی پرداخته و معلومات رایج در عصر خود را كه نوعا در كتبخانه ها فرا می گرفتند، آموخت. علاقه وی به درس و آموختن ایجاب می كرد از روستای خود به شهرستان بجنورد آمده و مقدمات را در آنجا فرا گرفته و خود را برای طی مدارج علمی آماده سازد.

 

تحصیلات

 

 پس از اين به منظور دستيابي به مدارج عالي علمى، راهی مشهد مقدس گردید.. وجود اساتید مبرز در رشته های گوناگون دانش، از ادبیات عرب و فارسی گرفته تا منطق، فلسفه، كلام و دانشهاي نقلى، مانند اصول و فقه و حدیث، و حتی طب و نجوم و هیئت، حوزه مشهد را بسان خوانی گسترده ساخته بود كه هر كس با هر ذائقه و سلیقه ای می توانست از نعمات بیكران آن بهره مند گردد.

 

  با این همه تصمیم گفت قبل از رفتن، استخاره كند. هر چند در كار خیری كه او در پیش داشت حاجت هیچ استخاره نبود. بدین منظور، نزد استاد بزرگوار خود یعنی حاجی فاضل خراسانی شتافته و از وی می خواهد تا در این خصوص استخاره كند. شگفتا كه قرآن كریم هم بر این تدبیر صحه گذاشته و پاسخ چنین بود:«و نادیناه من جانب الطور الایمن و قربناه نجیا».

 

 مهمتر از همه وجود بارگاه ملكوتی و مقدس هشتمین امام شیعیان حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام) كه منبع خیر و بركات معنوی برای اهل معرفت و سالكان و راهیان كوی دوست بود، سید حسن در چنین محیطی به كسب فیض پرداخت. در آن روزگار بزرگترین ادیب نامی ایران، كه تمامی ادبای پس از وی افتخار تتلمذ در محضر او را دشتند، مرحوم میرزا عبد الجواد ادیب نیشابوری فارغ از هیاهوی جهان، با آرامشی خاص به تدریس فنون ادب فارسی و عربی میپرداخت.

 

 آن یگانه دوران كه زندگی را با تجرد قرین ساخته و از دنیا به حجره ای در مدرسه نواب مشهد قناعت ورزیده بود، چنان به ادبیات عشق می ورزید كه هرگز تا لحظه مرگ نتوانست به دانشی دیگر دل بندد. حتی در سكرات موت هم از اطرافیان خود خواسته بود تا اشعار امرو القیس و معلقه او را  كه  با  «  قفا نبك من ذكری حبیب و منزل »  آغازمی شود برایش قرائت كنند(1).طبیعی است هم استاد در انتخاب و گزینش شاگردان دقت می ورزید و هم استعدادهای درخشان نمی توانستند از این محضر شیرین و جذاب بهره برداری نكنند. بر این اساس وی با اغتنام فرصت تمامی دانشهای ادبی عصر خود و حتی فراتر از آن را به طور خصوصی از این استاد فرزانه فراگرفت و توانست با استفاده از قریحه سرشار و ذوق لطیف به عنوان فاضلی صاحب نظر در این رشته شناخته شود.اما روح بلند این سید جوان، نمی توانست به كسب ادبیات بسنده كند. ادبیات هرچه شیرین و لطیف باشد، اما سید برای كسب معارف دیگر قدم به حوزه گذاشته  بود.

 

از این رو او كه تشنه معارف اسلامی بود، كوشید تا اساتید صاحب نام وبرجسته فقه، اصول و فلسفه و كلام را شناسایی كرده و به محضر آنان راه یابد.در آن روزگار مرحوم آقا میرزا محمد فرزند بزرگ مرحوم آخوند خراسانی صاحب كتاب معروف كفایه الاصول، یكی از پر رونق ترین حوزه های درسی مشهد را اداره می كرد. او كه خود تربیت یافته محظر پدر بزرگوارش بود و از ذهنی وقاد و نقاد و هوشی سرشار برخوردار بود، در دانش اصول فقه مبرزترین چهره علمی خراسان بشمار می رفت. آقا میرزا حسن بی درنگ به محضر او شتافته و از آن استاد بزرگ بهره های فراوانی برد.ايشان علاوه بر بهره گيري از محضر اساتيد علوم نقلى، به علت استعداد فراوان و ذهن منظم، خود را نیازمند دانشهای عقلی می دید. و بر آن بود كه عالم اسلامی باید از علوم عقلی نیز سر رشته داشته باشد. او حتی تا آنجا پیش رفته بود كه معتقد بود آگاهی از امور عامه فلسفه، بر همگان ضروری است و هر كس باید در حدود درك خود این رشته را بشناسد.(2) در آن زمان دوحكیم بزرگ در مشهد حضور داشتند كه در دانش عقلی سرآمد اقران بوده و همگان به فضل آنان اعتراف داشتند: مرحوم فقیه ربانی حاجی فاضل خراسانی و مرحوم آقا بزرگ حكیم. این دو فیلسوف بزرگ كه به واسطه از تلامیذ مرحوم حاج ملا هادی سبزواری بودند، رونق خاصی به دانش عقلی در حوزه مشهد بخشیده و متون كلاسیك فلسفه مشاء و اشراق و حكمت متعالیه را با بیانی جذاب و شیوا تقریر می كردند. از این رو وی كه به تدریج در میان فضلای مشهد با نام آقا میرزا حسن بجنوردی شناخته می شد، اشارات، شفا، شرح منظومه، اسفار، شرح هدایه اثیریه، شوارق و سایر كتب فلسفی و كلامی رایج را در محضر این اساتید فرا گرفت و خود كه در آن روزگار، جوانی در حدود بیست و اندی ساله بود، به تدریس متون مختلف درسی در حوزه ها ، اعم از علوم عقلي ونقلى- می پرداخت.(3)مدتها از حضور وی در مشهد گذشته بود. آقا میرزا حسن از محضر اساتید بزرگ بهترین استفاده ها را برده بود. او در این سنین جوانی خود به عنوان مدرسی خوش بیان و صاحب ذوق شناخه می شد.

 

مهاجرت به نجف

 

 فقه و اصول از در و دیوار نجف می بارید. دهها فقیه برجسته و اصولی بزرگ در محیط كوچك نجف گرد آمده بودند. هیچ دانشی مانند فقه و اصول در نجف رونق نداشت. آقا میرزا حسن این مدرس فاضل كه پس از فراگیری دانشهای گوناگون احساس می كرد بیش از همه به فقه و اصول دل بسته است،بر آن شد تا علیرغم تمامی مشكلات مادی و خطرات فراوان، راهی آن دیار گردد.

 

  با این همه تصمیم گفت قبل از رفتن، استخاره كند. هر چند در كار خیری كه او در پیش داشت حاجت هیچ استخاره نبود. بدین منظور، نزد استاد بزرگوار خود یعنی حاجی فاضل خراسانی شتافته و از وی می خواهد تا در این خصوص استخاره كند. شگفتا كه قرآن كریم هم بر این تدبیر صحه گذاشته و پاسخ چنین بود:«و نادیناه من جانب الطور الایمن و قربناه نجیا». این پاسخ قرآنی كه مهر تاییدی بر عزم راسخ و استوار آقا میرزا حسن بوده، موسی وار وی را به هجرت فرا می خواند.

 

 راستی عشق چه ها كه نمیكند.سال هزار و سیصد و چهل هجری قمری بود. آقا میرزا حسن بیست و پنجمین بهار زندگی خود را پشت سر میگذاشت. بطور طبیعی هر مرد جوان در این سن و سال آرزوی ازدواج و تشكیل زندگی مشترك را در سر می پروراند. اما آقا میرزا حسن بجای اندیشیدن به این امور، در اندیشه هجرت به نجف اشرف است. تمامي اثاثيه او كه عبارت بود از تعدادي كتاب و دفتر و لوازم و مايحتاج شخصى، به سرعت جمع آوری شده و این طالب علم جوان، راهی نجف اشرف می گردد. با ورود به نجف اشرف، بلافاصله در يكي از مدارس بنام مدرسه بزرگ مرحوم آخوند خراسانى، حجره ای اختیار كرده و به دنبال استاد مورد نظر خود می گردد.شیوه درسهای اصول در نجف اشرف بدین گونه است كه یك طلبه همزمان نمی تواند از دو استاد كه به تدریس اصول می پردازند، در ساعتی برابر-مثلا یك ساعت بعد از مغرب- شروع نموده و بنابراین طلبه باید حتما استاد مطلوب خود را گزینش نماید. در میان اساتید بزرگ آن زمان، چند نام بیش از همه شهرت دارد: آقا ضياء الدين عراقى، آقا ميرزا محمد حسين نائينى، آقا سيد ابوالحسن اصفهاني و آقا شيخ محمد حسين غروي اصفهانى.آقا میرزا حسن بر آن میشود كه در آغاز ورود، به درس اصول محقق عراقي حاضر شده و درس فقه را از محضر مرحوم استاد بزرگ نائينى، فراگیرد. مرحوم محقق عراقی در تحقیق دانش اصول دیدگاه های خاصی داشته و صاحب سبك شمرده می شد. به زودي ميان اين تلميذ جديد خراسانى- كه بار علم را از مشهد با خود آورده بود(5)- با محقق عراقی رابطه  وعلاقه ای خاص برقرار می شود.

 

 این رابطه تنها به حضور در محضر درس و گفت و شنود رسمی خلاصه نمی گردد. ذهن پویای آقا میرزا حسن كه آكنده از سوال و پرسش است، او را به رفت و آمد با استاد وادار می كند. استاد كه استعداد قابلی برای انتقال تجارب طولانی خود یافته، نیز متقابلا از این پرسشها استقبال نموده و می كوشد تا این فاضل جوان را با پاسخهای خود قانع كند. این پرسش و پاسخها چه بسا شبها تا به صبح طول كشیده و استاد را وادار می سازد كه یا در نظریاتش بیشتر تامل نمود و یا پاسخهای عمیق تر و دقیقتر ارائه كند(6). از این پرسش و پاسخ ها به همان میزان كه  فاضل جوان بهره مند میشود، استاد نیز استفاده نموده و درس روز بعد، با ارائه گزارشی از اشكالات روز قبل و پاسخهای تهیه شده در خلال دو درس آغاز می شود:«ان قلت...قلت...!» . این شیوه از ارائه مبحث هر چند تازگی نداشت، اما با توجه به حضور قابل توجه فاضلان جدید، حوزه نجف را وارد مرحله نوینی میسازد. آقا میرزا حسن به همین حد هم اكتفا ننموده و بر آن است تا این بار اصول فقه را از دیدگاه استادی دیگر كه او نیز تحولی نوین در این دانش بوجود آورده،  بنگرد.علي رغم دلبستگي زياد به محقق عراقى، به ناچار و به علت همزمانی ساعات درس اصول رو به سوی درس مرحوم نائینی می كند.

 

 هر چند او تا این زمان از درس فقه نائینی بهره جسته، اما حضور در درس اصول او فرصتی است تا آراء دو اصولی معاصر و اندیشمند را با هم مقایسه نماید. شخصیت نائینی«ره» كه بی شك یكی از نابغه های اصولی و فقهی این عصر به شمار می رود، مانع از آزاد اندیشی آقا میرزا حسن نیست. به خصوص كه محقق عراقی هم در حد توان خود به نقادی آراء این اندیشمند معاصر پرداخته بود. كاری كه كمتر در میان معاصران می توان یافت. بنابراین آن سابقه حضور در درس محقق عراق، علاوه بر استعداد ذاتی و ذهن تحلیلگر و پرسشجوی او از وی شخصیتی استثنایی در بین شاگردان نائینی ترسیم می كند. شخصیتی كه هم مورد توجه خاص استاد است، و هم دیگران خود را بی نیاز از مراجعه به وی برای درك پاره ای از نظرات استاد نمی بینند.محقق نائینی كه در شاگرد پروری و تربیت مجتهدان زبده ید طولایی داشته، از سرمایه گذاری در مورد این چهره قابل توجه دریغ نورزیده، و ماحصل دانش واندوخته علمی خود را در خلال بحث ها و گفت و گو های مفصل علمی و انتقادی در اختیار او قرار میدهد. چرا كه بر این اعتقاد است كه هرچه بگوید هدر نخواهد رفت.در همین ایام علاوه بر بهره گیری از دو محقق بزرگ، نائيني و عراقى، از محضر درس فقه فقیه عالی قدر جهان تشیع، مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی نیز بهره مند میگردد.

 

آقا میرزا حسن به تدریج جوانی را پشت سر میگذارد. اكنون بیش از ده سال است كه به نجف هجرت كرده، گرما و سرما، سختی و عسرت، دوری از وطن، هیچكدام نتوانسته اند او را در طی طریق، سرد و سست كنند. اكنون او محققی است كه باید خود به دیگران بیاموزاند، كه چگونه تحقیق كنند. در میان فضلای نجف كمتر فاضلی وجود دارد كه چنین با پشتكار و بدون هیچگونه تضییع عمری این همه استاد دیده و بهره برده باشد. اكنون اگر بحث ادبی به میان می آید، اوست كه میدان دار بحث و گفت و گو است. اگر چالشی فلسفی و كلامی مطرح میشود، بی درنگ رو ها به سوی او می چرخد. فقه و اصول كه جای خود را دارد. مباني اساتيدي چون نائيني و عراقى همچون موم در دست اوست.با این همه تا این زمان، او همچنان در كنج حجره به سر می برد. اما گویا اندك اندك زمان آن فرا رسیده كه تاهل اختیار كند. تمامی دوستان و هم بحثهای او كه روزگاری در حجره و مدرسه به سر برده، اكنون خانواده تشكیل داده و فرزندانی هم دارند. اما او كه حاضر به معاوضه لذت دانش با هیچ لذت دیگری نبوده، همچنان در حجره مدرسه باقی مانده است. اكنون بسیارند كسانی كه حاضرند تا این روحانی فاضل را به دامادی بپذیرند. اما او البته، بر آن است كسی همسر آینده اش باشد، كه موقعیت علمی و روحی اش را درك كرده و ممانعتی برای امور علمی اش فراهم نیاورد. از این رو از میان تمامی كسانی كه مطرح میگردند، با فرزند زاده مرجع بزرگ شیعه، مرحوم آیت الله العظمی اصفهانی ازدواج می كند. حاصل این ازدواج فرخنده، شش فرزند برومند و شایسته است كه هر یك در حد خود خدمتگذاری صدیق به اسلام و شیعه اند.به تدریج اساتید ایشان یكی پس از دیگری دار فانی را وداع نموده و به دیار باقی می شتابند. حوزه نجف اساتید كهن را از دست میدهد. اما با توجه به این كه در میان تلامیذ آنان، نخبگانی تربیت شده كه قادرند به خوبی سنت حسنه آنان را ادامه دهند، این چراغ دانش همچنان روشن باقی میماند.

 برخی از ایشان میخواهند، با نوشتن نامه به شاه، از وی بخواهد تا حكم اعدام را لغو كند. اما ایشان علیرغم علاقه شدید به فرزند خود اعلام میكند من هرگز حاضر نیستم به این خبیث نامه بنویسم. برای من مرگ او از نوشتن نامه آسان تر است

 

 

بركرسی تدریس

 

اكنون رسالت اوست كه به عنوان یكی از سرمایه های حوزه نجف عهده دار تدریس فقه و اصول برای طالبان علم و دانش گردد. بر این اساس، حوزه درس خارج محقق بجنوردی شكل می گیرد. در فقه، خارج طهارت، صلوه، زكوه، مكاسب، اجاره، و ... برای فضلای نجف و به زبان عربی فصیح تدریس می شود. در اصول پنج دوره درس خارج، به طور كامل تدريس شده و با صبر و بردبارى، و در عین حال متانت، ما حصل تحقیقات و تدقیقات یك عمر تحصیل در حوزه ها در اختیار جویندگان دانش قرار می گیرد. آراء گذشتگان با دقت مورد نقد و بررسی قرار میگیرد. هیچ نظریه ای بدون دلیل استوار پذیرفته نمی شود.

 

آثارقلمی

 

محقق بجنوردى، كه قلمی زیبا نیز دارد، دست به كار تألیف آثار ارزشمندی می شود. یك دوره اصول فقه، كه به حق« منتهی الاصول» نامیده شده، آخرین نظرات اصولی را در قالبی استوار و مستدل، و در عين حال بسيار رسا و بدون تعقيدات لفظى، با رعایت نهایت ایجاز، در بیش از یكهزار صفحه به نگارش درآورده و منتشر می سازد.

 

عظمت علمي محقق بجنوردى در اين كتاب آشكار مي شود. منتهی الاصول در حوزه های علمی شیعی موجب شگفتی بسیار می گردد. كتاب بسان دری گرانبها دست به دست می گردد. این كتاب در نجف اشرف، قم، مشهد و ... بلافاصله پس از انتشار به عنوان يك منبع ارزشمند در نقل و نقد آراء دو محقق بزرگ نائيني و عراقى جاي خود را در ميان فضلا باز مي كند. همزمان با نگارش اين اثر محقق بجنوردى، كه قواعد فقهی در فقه شیعه را دیر یاب و كم منبع می یابد، دست به كار تألیفی گسترده، تحقیقی و عمیق در این خصوص شده، و بیش از شصت و چند رساله در موضوع قواعد گوناگون فقهی را تحریر نمود و در موسوعه ای به نام«القواعد الفقهیه» در هفت جلد انتشار می دهد. این اثر عظیم كه بیش از سه هزار صفحه را به خود اختصاص داده، با استقبال گسترده حوزه ها روبرو میگردد. در بسیاری از حوزه ها و- پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران- دانشكده های الهیات و حقوق به عنوان متن درسی انتخاب شده و مورد مراجعه محققان و دانش جویان قرار میگیرد.كتاب دیگر ایشان، تعلیقه بر « العروه الوثقی»تألیف مرحوم آیت الله سید محمد كاظم یزدی است كه طی بیست و پنج سال به صورت استدلالی به رشته تحریر درآمده است.

 

 حيات معنوي و اخلاقى

 

حضور در جوار مرقد مطهر و ملكوتی دو امام همام، یعنی مشهد مقدس و نجف اشرف، و سفرهاي پياپي به كربلاي معلى، كاظمین و سامرا، و زیارت قبور مطهر ائمه هدی «علیهم السلام» به عنوان یكی از راههای تمسك به ذیل اولیای طاهرین و به خصوص زیارت مطهر امیرالمومنین«علیه السلام» كه در تمام دوران حضور در نجف اشرف همه روزه صورت میگیرد، به شخصیت معنوی این فقیه بزرگ، هاله ای از تقدس می بخشد. تلاوت روزانه چندین جزء از قرآن كریم، در كنار مطالعات و درس و بحث موجب حفظ كامل آن در مدتی كوتاه شده و وی در شمار حافظان قرآن كریم قرار می گیرد. انس با نهج البلاغه، كه ناشی از عشق به مولا است، و قرائت مكرر صحیفه سجادیه، به حدی است كه بسیاری از كلمات درربار این دو منبع بزرگ شیعی در خاطرش نقش بسته است. نماز شب، تهجد و سلوك پنهان، در دل تاریك شب، صیقل روح اوست. زیارت عاشورا، در تمامی دوران عمر، در مشهد و نجف ترك نمیشود. در كنار همه اینها، زهد و بی اعتنایی بسیار شدید به دنیا و مافیها در حدی است كه زندگی دنیوی وی را از حد غالب طلاب معمولی پایینتر جلوه میدهد. علی رغم پنجاه و پنج سال زندگی در نجف اشرف، هرگز حاضر به تهیه منزلی شخصی برای خود نیست. امكانات معمولی كه لازمه زندگی در هوای گرم و سوزان نجف است، برای او وجود ندارد. این همه، نه از سر ناتوانی در تهیه وسایل، بلكه از سر بی اعتنایی به حیات دنیوی است. وقتی كه وی این جهان فانی را ترك میكند، تنها دارایی اش مقدار شش هزار تومان برآورد شده كه میان فرزندان تقسیم می شود!

 

سابقه ی مبارزاتی

 

از اتفاقات شگفت انگیز این ایام، یكی هم دستگیری یكی از فرزندان ایشان، به جرم مبارزه مسلحانه با رژیم شاه در ایران است. با صدور حكم از سوي محكمه نظامي فرمايشى، معلوم میگردد كه وی به اعدام محكوم شده است. بسیاری از علمای نجف و ایران، با شنیدن خبر این حكم، به تلاش و تكاپو می افتند تا وی به جوخه اعدام سپرده نشود. در همین راستا، برخی از ایشان میخواهند، با نوشتن نامه به شاه، از وی بخواهد تا حكم مذكور را لغو كند. اما ایشان علیرغم علاقه شدید به فرزند خود اعلام میكند من هرگز حاضر نیستم به این خبیث نامه بنویسم. برای من مرگ او از نوشتن نامه آسان تر است.سال 1395 هجری قمری فرا میرسد. در این سال كه به حق عام الحزن حوزه ها نامیده شده، حدود پانزده شخصیت بزرگ، از حوزه های مختلف ایران و عراق، يكي پس از ديگرى، به دیار باقی رحلت میكنند. انتشا ر اخبار غم انگیز رحلت آنها، حوزه ها را به سوگ مینشاند. در همین سال به مناسبت در گذشت یكی از مراجع تقلید، هنگام تسلیت، به فرزند او اظهار می دارد من نیز در همین ایام خواهم رفت. اكنون هشتاد سال از نخستین روزهای تولد میگذرد.حدود هفتاد سال از این مدت در حوزه های سپری شده، استادان بزرگی دیده شده، و تلامیذ زیادی پرورش یافته، كتابهای متعددی نگاشته شده، و فقیه پیر خود را برای سفر ابدی آماده می كند. برای كسی كه طی عمر خود هیچ دلبستگی به دنیا نداشته، گذشتن از دنیا، بسیار سهل و آسان نماید.

 

رحلت

 

هیچ دغدغه ای در وجود او مشاهده نمیشود. او از عمر خود بهترین بهره ها را برده و اكنون باید جهان دیگری را تجربه كند! ماه جمادی الثانی فرا میرسد. از چند روز قبل محقق بجنوردى، اندك كسالتی در جسم پیر خویش می یابد. بر اساس تشخيص پزشكان در بيمارستاني بستري شده و علي رغم اميد ديگران خود ميداند كه اين بيمارى، نشان گذار و انتقال از عالم ناسوت به عالم ملكوت اعلی است. آفتاب روز بیستم جمادی الثانی كه طلوع نموده و سالگرد تولد دخت گرامی پیامبر، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را خبر میدهد، آفتاب عمر فقیه بزرگ ما غروب میكند. غمی جانكاه در سینه ها حبس شده است. فقیه پیر، لحظات آخر عمر را در آرامشی كم نظیر سپری میكند. اطمینان از صحت و درستی راهی كه پیموده، و مسیری كه انتخاب شده، اجازه نگرانی به وی نمی دهد. اما اطرافیان در سكوتی غم بار به خاموش شدن این شمع فروزان نگریسته و آهسته اشك میریزند. لحاظات با سنگینی سپری میشوند و بالاخره روح بلند و ملكوتی فقیه بزرگ و حكیم عارف زاهد، آيت الله العظمي آقا ميرزا حسن بجنوردى، به سوي جايگاه ابدى، و مقام وصل پرواز میكند...

 

خبر به سرعت در نجف انتشار می یابد. نجف یكپارچه تعطیل شده و دسته جات عزاداری به راه می افتند. فضلا، علما و طلاب همگی با ناباوری از صحت خبر پرس و جو نموده، و پس از اطمینان، با ذكر استرجاع، به همدیگر تسلیت می گویند. شاگردان

 

در میان تمامی تلامیذ آن بزرگ، استاد بزرگوار اینجانب، فقیه فرزانه، حضرت آيت الله حاج سيد محمد مهدي بجنوردى، فرزند ارشد ایشان بیش از هر كس دیگر از خرمن دانش و بینش و صفا و اخلاص آن مرحوم، بهره برده و تا زمان هجرت از نجف اشرف(1349ش)، علی رغم اینكه مجتهدی مسلم بوده، در محضر درس استاد، مرشد و مراد خود حاضر شده اند. آن فقیه فرزانه، اكنون در تهران، به شیوه پدر بزرگوار خود به تدریس و تألیف و تحقیق فقه و اصول و معارف آل محمد(ص) اشتغال دارند.

 

نیز مرحوم علامه تازه گذشته، استاد محمد تقي جعفرى، مرحوم آيت الله شهيد حاج آقا مصطفي خمينى، مرحوم آیت الله سید یوسف حكیم، مرحوم آیت الله شیخ محمد رضا مظفر، مرحوم آیت الله شیخ علی كاشف الغطا، مرحوم آیت الله سید موسی بحرالعلوم، مرحوم آيت الله سيد هادي تبريزى، مرحوم آيت الله شيخ محمد جواد آل راضى، مرحوم آيت اله شيخ محمد طاهر آل راضى، حضرت آيت الله العظمي شيخ حسين وحيد خراسانى، مرحوم حجه الاسلام و المسلمین آقا محمد شریعت، مرحوم آیت الله سید محمد كلانتر، مرحوم استاد محمود شهابى، و مرحوم شهید حجت الاسلام و المسلمین سید مهدی حكیم، از دیگر تربیت یافتگان محضر ایشان به شمار می روند.

 

این جانب آرزو می كند، فضلا، طلاب و دانشجویان رشته های الهیات، و حقوق با انتخاب موضوع تحقیق درباره آراء و نظرات فقهی و اصولی این نادره دوران، بتوانند ضمن شناسایی دقیق و عمیق، او را به نسلهای آینده و جهان معاصر بشناسانند. به امید آنكه جهان اسلام همه روزه شاهد پیدایش و رشد چنین نوابغی باشد. والسلام.

 

نویسنده: دكتر مصطفی بروجردی

 

تجمیع محتوا :علی فریاد رس

 

تهیه و تنظیم برای تبیان: رضایی گروه محتوا و پژوهش حوزه علمیه   به نقل www.tebyan.net

 

________________________________________________________________________

 

پانوشتها:

 

1- در مورد این ادیب بزرگ، بنگرید به: زندگاني و اشعار اديب نيشابورى، با گفتاري از دكتر محمد رضا شفيعي كدكنى، بویژه صفحات 73 به بعد، چاپ و نشر بنیاد، تهران 1377

 

2- به نقل از حضرت استاد آيت الله حاج سيد محمد مهدي موسوي بجنوردى.

 

3- كربن در این باره مینویسد:« این دو استاد عالیقدر شاگردانی تربیت كردند كه از آن میان آقا میرزا حسن بجنوردی با توجه به توانایی خود در تدریس علوم نقلی و عقلی ممتاز شد.ر.ك: تاريخ فلسفه اسلامى، هانری كربن، ترجمه جواد طباطبائى، ص 510، انتشارات كویر، تهران، 1373.

 

4- از برخی بزرگان شنیده شده، كه ایشان چنان شیفته امیرالمومنین(ع) بود كه در یك مشاعره چند ساعته با شاعری عرب، تنها اشعاری را قرائت می نمود كه در وصف آن مولای متقیان باشد، در حالی كه طرف مقابل اشعار مختلف قرائت می نموده است.

 

5- در نخستين شب حضور در درس مرحوم محقق عراقى، ایشان اشكالی مطرح میكند، و آقاضیاء كه آوازه دانش این جوان فاضل را شنیده بود، با محبت خاص استادی می گوید:«بار علم را از مشهد با خود آوردى!»

 

6- مرحوم محقق بجنوردى در اوايل كتاب منتهي الاصول در بحثي پيرامون موضوع علم اصول، به این نكته اشاره نموده كه علوم از حیث نیازمندی به موضوع، یكسان نبوده و تنها علومی به موضوع نیازمندند كه برای شناسایی و آگاهی از حالات حقیقتی از حقایق تدوین شده اند. اما علومی كه تنها مجموعه ای از قضایای مختلفة الموضوع و المحمول بوده و برای هدفی خاص و غرضی مشخص این مسائل گرد هم تدوین شده اند، فاقد موضوع مشخص بوده و اصولاً نیازی به داشتن موضوع ندارند. سپس به تفصيل به بيان اين نظريه پرداخته و در پايان اشاره مي كند كه من اين تحقيق و تفصيل بين دو قسم دانشها را بر استاد محقق خود (مرحوم آقا ضياء الدين عراقى) عرضه كردم و او آن را پسنديده و در مقالات خود آن را ثبت نمود:« و قد عرضت هذا التحقیق و التفصیل بین القسمین علی استادی المحقق(قده) فارتضاه و ضبطه فی مقالاته». رك: منتهی الاصول ج1، ص9. لازم به یادآوری است كه مقالات( مقالات الاصول)، نام كتاب اصولی مرحوم عراقی است.

 

7- مرحوم بجنوردی از محقق عراقی همواره به عنوان «استادنا المحقق» و از علامه نائینی با تعبیر «شیخنا الاستاد» یاد میكند. بنگردید به منتهی الاصول، جلد1، ص 2

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است