اگر طول تاریخ فلسفه اسلامی را به معنای سیر زمانی، طی سیزده قرن تفكر اسلامی، و عرض تاریخ فلسفه اسلامی به معنای مباحث گوناگون فلسفی و آثاری كه در این زمینه در هر دوران نگاشته شده و ارتباط فلسفه با سایر نحلههای اندیشه و تفكر انتزاعی، تلقی كنیم، باید اذعان داشت كه خدمات استاد آشتیانی، در هر دو بُعد این تاریخ بسیار شایان توجه و عظیم است.
از لحاظ سیر تاریخی فلسفه اسلامی، ایشان دیدشان به مانند فلاسفه غربی كه تاریخ فلسفه را خود فلسفه دانسته و برای مباحث فلسفی اصالتی خارج از زمان و دوران خاص تكوین این و آن اندیشه، قائل نیستند، نبوده است، بلكه با وجود توجه به پیوند حلقه مانند ادوار گوناگون فلسفه اسلامی، برای مكتبهای گوناگون فلسفه اسلامی، اصالت قائل بوده و گفتار «أنظروا إلی ما قال و لاتنظروا إلی من قال» هیچگاه از مدّنظر ایشان دور نبوده است و لذا تصور ایشان از فلسفه اسلامی و تاریخ آن، از دیدگاه فلسفه اسلامی است و نه غربی.
از آنجا كه برخی از ادوار فلسفه اسلامی، بیشتر از ادوار دیگر، مورد مطالعه قرار گرفته بود، استاد آشتیانی همّ خود را مصروف حلقههای مفقوده سلسله فلسفه و حكمت اسلامی كردند. در آغاز فعالیتهای علمی ایشان، تاریخ فلسفه اسلامی مانند سلسله جبالی رفیع بود در افق، كه فقط قلههای مرتفع آن مشهود بود و آن هم تا حدی در پرده ابهام پنهان. ایشان به تجسس و تفحص در نشیب و فرازهای این قلل و تپه و ماهورهای كمتر نمایان آن پرداختند. چندان عنایتی به دوران اوّل تفكر فلسفی كه درباره آن آثار متعدد چاپ شده، نداشتهاند ولی به رابطه بین شیخ الرئیس و خواجه و حكمای فی مابین آن دو بزرگ مانند، بهمنیار و لوكری سخت علاقهمند بودهاند و توانستند رابطه نسل بعد از نسل حكمای مشائی را از استاد بزرگ این مكتب یعنی ابن سینا تا احیا كننده افكار او در قرن هفتم یعنی خواجه نصیر در تحقیقات خود روشن سازند.
دوران بعدی تاریخ فلسفه اسلامی، یعنی قرون هشتم تا دهم، شاگردان خواجه و قطب الدین شیرازی و پیوند با مكتب اصفهان، همواره مورد توجه ایشان بوده است.
استاد علاقهای خاص به یكی از برجستهترین شخصیتهای این عصر داشته كه همان ابنتركه اصفهانی است و همین علاقه منجر به چاپ اثر بدیع این حكیم « تمهید القواعد » با مقدمه مبسوط ایشان شد.
از لحاظ تاریخ اندیشه عصر صفویه و دنباله آن در دوران قاجاریه، آثار آشتیانی، واقعاً از لحاظ كمی و كیفی كمنظیر بلكه بتوان گفت بینظیر است. ایشان بسیاری از گوشه و كنارهای تاریخ فلسفه این دوران را به صورتی بیسابقه روشن كردند و بر بسیاری از آراء متداول مانند ادعای به اینكه حكمت متعالیه سریعاً فراگیر شد و سایر مكتبهای فلسفی را از صحنه بیرون راند، و یا اینكه شاگردان بلافاصله ملاصدرا، به علت شرایط خاص سیاسی دوران خود، از حكمت متعالیه دوری جستند، خط بطلان كشیدند. ظهور كتاب منتخباتی از آثار حكمای الهی ایران، خود نظریه اولیه را مطرود ساخت و چاپ اصول المعارف ملامحسن فیض كاشانی، استمرار تعالیم حكمت متعالیه را در نوشتههای معروفترین شاگرد او روشن ساخت.
نیز استاد، علاقهای خاص به كشف نحوه استمرار مكتب آخوند و انتقال آن از اصفهان به قم و سپس دوباره به اصفهان و تهران داشتند و كوششی بلیغ در كشف آثار اردستانی و سایر حكمای گمنامی كه رابط بین شاگردان ملاصدرا و ملاعلی نوری بودند مبذول داشتند و راه را برای محققان بعدی هموار ساختند. كنكاش پیرامون تاریخ تفكر فلسفی در ایران، در سدههای اخیر بدون تفحصات راهگشای استاد آشتیانی، غیر قابل تصور است.
تصحیح او همراه با مقدمههای مفصلی است كه نه فقط تحلیل متن بلكه تاریخ فلسفه اسلامی است و بالاخره از لحاظ سیر تاریخی فلسفه اسلامی، باید به كوشش استاد آشتیانی در روشن ساختن سیر انتقال حكمت از اصفهان به تهران و تأسیس مكتب تهران در عصر قاجاریه و استمرار آن تا دوران معاصر اشاره كرد. ایشان در این زمینه، تفحص در متون و رسائل خطی را با سنت شفاهی ـ كه سینه به سینه انتقال یافته و از استادان او، كه خود تربیت یافتگان این مكتب بودند دریافت شده بود ـ آمیختند و نكاتی مهم را در سیر اندیشه فلسفی از ملا اسمعیل خواجویی و ملا علی نوری تا استادان خودشان مانند سید محمّد عصار و سید ابوالحسن قزوینی روشن ساختند.
البته تصحیحات ایشان از كتب نه تصحیح انتقادی بلكه اجتهادی بود، یعنی به همان نسخهای كه در دسترس بود، اكتفا میكرد و با تسلطی كه به متن داشت، مطلب را از آب در میآورد. اگر چه برخی به این شیوه انتقاد دارند و آن را تصحیح امروزین نمیدانند؛ اما باید توجه داشت كه این منابع در زمانی به دست آمد كه نه تنها شیوه مرسومی از تصحیح، متداول نبود بلكه اساساً سنت تصحیح در میان حكیمان، مهجور بود. او حكیمی بود كه تصحیح و احیای متون متأخر با وی آغاز شد. این مطلب نیز گفتنی است كه تصحیح او همراه با مقدمههای مفصلی است كه برخی مانند مقدمه تمهید القواعد ابن تركه ـ كه اولین كتاب حوزه عرفان اسلامی است ـ مفصل و حدود دو برابر متن رساله است و این مقدمهها نه فقط تحلیل متن، بلكه تاریخ فلسفه اسلامی است.
منبع : www.hawzah.net