میرزا نورالله عمان سامانی مشهور به تاجالشعراء و متخلص به عمان از شعرای پر آوازه آیینی در نیمه دوم سده 13 و اوایل سده 14 هجری است كه به سال 1258ه.ق در سامان به دنیا آمده و به سال 1322ه.ق در سن 64 سالگی در زادگاهش بدرود حیات گفته است.
پدرش میرزا عبدالله متخلص به ذرّه و مؤلف جامعالانساب، عمویش میرزا لطفالله متخلص به دری و نیای او میرزا عبدالوهاب متخلص به قطره از شعرای مطرح اصفهان در عهد ناصری به شمار میرفتند و فرزندش محیط سامانی (1355ـ 1290ه.ق) نیز از شعرای سرشناس آن سامان بوده و لقب تاجالشعرایی پدر را پس از او به صوابدید اعضای انجمن ادبی اصفهان به خود اختصاص داده است.
جنازه عمان سامانی در مسجد جامع زادگاهش به رسم امانت به خاك سپرده میشود و بعدها براساس وصیت او به وادیالسلام نجف اشراف انتقال یافت. عمان را باید اولین شاعری نام برد كه اشعار كربلائی را از قالب سوگ خارج و در قالب حماسی آمیخته به عشق و روشنگری ارائه نمود.
حیات علمی و ادبی عمان سامانی
او تحصیلات ابتدائی را در مكتب خانه های محلی فرا گرفت و بعد به اصفهان عزیمت و در مدرسه «نیماورد» و «صدر» وارد و سالها در خدمت آخوند كاشی مشغول كسب علم می شود.
عمان سامانی از اعضای اصلی انجمن ابوالفقرای اصفهان بوده و در جلسات هفتگی این انجمن شركت میكرده است. او در قصیده انجمنیه خود از 14 نفر از شعرای بنام اصفهان كه عضو انجمن ابوالفقراء بودهاند یاد كرده است؛ ابوالفقراء(ملا محمدباقر اصفهانی معروف به ابوالفقراء متوفی سال 1286ه.ق)، مسكین، پرتو، افسر، بق، عنق، سرگشته، آشفته، فرّح، ساغر، پروین، دهقان، شعری و جوز.
پس از درگذشت ابوالفقراء جلسات هفتگی انجمن ادبی در منزل ملكالشعرا (عنقا) تشكیل میشده و عمان سامانی نیز در آن شركت میكرده است. استاد فقیه مرحوم همایی (سنا) در مقدمه دیوان طرب به نقل از مرحوم سه و بعضی از بزرگان شعرای اصفهان، مرقوم داشتهاند كه عمان سامانی قصیده معروف لامیه خود را در مدح امیرمؤمنان علی در ایامی كه جلسات انجمن در منزل عنقا برگزار میشده، سروده است:
به پرده بود جمال جمیل عزّوجّل
به خویش خواست كند جلوهای به صبح ازل
چو خواست آن كه جمال جمیل بنماید
علی شد اینه، خیرالكلام قلَّ و دل!
آثار ادبی عمان سامانی
آثاری كه از عمان سامانی به یادگار مانده، عبارتند از:
· گنجینهاسرار
· معراج نامه
· محزن الدُّرر
· دیوان اشعار
دیوان خطی و محزنالدرر (ظاهراً اثری تذكرهگونه است) او تاكنون به چاپ نرسیده؛ منظومه معراج نامه عمان تاكنون چندین بار تجدید چاپ شده و از نظر استحكام ساختار لفظی و غنای محتوایی، قابل مقایسه با گنجینه اسرار او نیست.
منزلت ادبی و عرفانی گنجینهاسرار
اگرچه زبدهالاسرار صفی اصفهانی بر گنجینهاسرار عمان سامانی قدمت زمانی دارد و صفی اصفهانی در منظومه عاشورایی خود برای اولین بار با قرائت عرفانی از فرهنگ خوننگار كربلا به تجزیه و تحلیل عارفانه این رخداد بینظیر تاریخی پرداخته (پیش از او هیچ شاعر فارسیزبانی در این وادی خطیر و خطرخیز، گام استوار و اساسی برنداشته) ولی حضور اصطلاحات فراوان فلسفی، حكمی، عرفانی و سلوكی در منظومه عارفانه و عاشورایی او از یكسو و غموض بیانی و افت و خیزهای كلامی او در تبیین این مقولههای مجرد ذهنی ـ كه طبعاً ناملموس و نامحسوساند ـ از سویی دیگر، دامنه تأثیرگذاری این اثر را كوتاه و محدود كرده است؛ به گونهای كه فقط اهل فن از آن بهره وافر میگیرند، ولی گنجینه عمان سامانی به خاطر شیوه بیانی بیدلانهای كه دارد مقولههای دور از دسترس عرفانی را به عینیت جامعه منتقل میكند و مفاهیم مجرد ذهنی را با ابزارهای بیانی عاشقانه به صورت كاملاً ملموس و محسوس به تصویر میكشد و با استفاده از جاذبههای سبك وقوع به واقعه عاشورا صبغهای بیدلانه میبخشد، ولی با این همه در تأثیر پذیری عمان از صفی در آفرینش این اثر ماندگار عاشورایی نباید تردید كرد و میزان این تأثیرپذیری را هنگامی درمییابیم كه میبینیم عمان سامانی در سرودن این منظومه فاخر عرفانی از همان وزن عروضی زبدهالاسرار بهره گرفته است؛ یعنی فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلات.
صرفنظر از تسامحات ادبی معدودی كه عمان در این اثر جاودانه عاشورایی داشته، گنجینه او را باید به عنوان یك اثر فاخر و استثنایی در پیشینه شعر عاشورا تلقی كرد كه مرور زمان نه تنها از جاذبههای كلامی و روحانی آن نكاسته بلكه شاهد بالندگی و شكوفایی اعجاببرانگیز آن در طول سده اخیر بودهایم كه بهتدریج بر میزان اقبال شیفتگان ادب عاشورا از این اثر ماندگار افزوده شده است. تا باد چنین بادا!
عمانسامانی را باید یك شاعر تمامعیار ولایی قلمداد كرد كه عطش دیرپای خود را با زلال گوارای فرهنگ ارزشی آلالله فرو مینشاند و با سلوك بیوقفه خود در طریق معرفت، مشاهدات روحانی خود را در خلوت كشف و شهود هنرمندانه به تصویر میكشد و هنگامی كه اتصال باطنی او برای لحظاتی با عوالم ماورایی قطع میگردد، با پریشانگوییهای خود از قبض موقتی كه به سراغ او آمده، خبر میدهد و پس از برقراری ارتباط درونی، بیدرنگ از حاشیه به متن میرود و دنباله مطلب را پی میگیرد، و این همان فرق اساسی شعر جوششی از نوع كوششی آن است.
با اینكه ابیات این منظومه حماسی عرفانی از 831 بیت تجاوز نمیكند، ولی به اقیانوس كرانناپیدایی میماند كه افقهای دور از دسترس خود را با آبی آسمان پیوند داده باشد. گنجینه عمان در حقیقت یك سفرنامه است؛ سفرنامهای عارفانه و روحانی كه حركت قافله عشق را در مسیر شهادت مرحله به مرحله گزارش میكند. قافلهای كه از روز الست به راه افتاده و با عبور از نشئات مختلف وجود، به این جهان خاكی ـ كه آخرین مرحله سیر نزولی اوست ـ قدم میگذارد و در پایان این سفر دور و دراز روحانی، در وادی طف منزل میكند تا به عهدی كه در روز ازل با خدای خود بسته است، وفا كند، و با كولهباری از یقین و استقامت و شهادت، مسیر تكاملی خود را در مسیر صعودی ادامه دهد.
گنجینه عمان مبتنی بر قرائت عرفانی از فرهنگ خوننگار عاشورا است؛ قرائتی كه به مقولههای تاریخی و جغرافیایی و اجتماعی اعتنایی ندارد و تنها از منظر معرفتی به واقعه كربلا نگاه میكند و در تبیین راز و رمزهای آن از شیوه بیدلانه سود میجوید. عمان سامانی برآنست تا گلخروش شهیدان نینوا را ـ كه در عوالم هستی طنینافكن دیده است ـ به گوش اسیران خاك برساند؛ تا با قدم نهادن در مسیر این خاكیان افلاكی، فاصله خود را با كاروان كربلا كمتر كنند به كاروانی كه پیوسته در حركت است و لحظهای از رفتن باز نمیایستد و باید كوشید تا به این كاروان رسید. عمان، ماجرای این حركت الهی را از عالم ذر به روایت مینشیند و از صلای عام اَلَسْتُ بِرَبِّكُم ربوبی و قالوا بلی این نفوس كروبی با ما سخن میگوید، تا صبغه ماورایی قیام سالار شهیدان حسینبنعلی را در بیرنگی محض به تصویر كشد.
این كاروان از غروب روز عاشورا به بعد با به جای نهادن پیكرهای پاك و غرقه به خون 72 شهید همیشه سرافراز در بیابان تَفآلود كربلا، به قافلهسالاری امام زینالعابدین و حضرت زینبكبری به حركت سرنوشتساز خود ادامه میدهد تا به رسالت خطیری كه بر عهده دارد، عمل كند و پیام رهاییبخش عاشورا را به گوش جهانیان برساند؛ پیامی كه تا همیشه تاریخ، منشأ حركتهای خودجوش مردمی در رویارویی مستمر با قدرتهای مستكبر جهانی است و انقلاب شكوهمند اسلامی ما با الهام از همین رهنمودهای عاشورایی توانست معادله قدرت زورمداران را در عرصه جهانی درهم بریزد و نظر مردم آزاده جهان را به رویكردی جدیتر در مفاهیم ارزشی فرهنگ عاشورا معطوف سازد.
شرح میدان رفتن سالار شهیدان
عمان سامانی در بیان مهیا شدن آن میدانمردی را چابكسوار و پای در ركاب آوردن آن سید بزرگوار و مكالمات با ذوالجناح و ذوالفقار بر مشرب صافی مذاقان گوید:
دیگرم شوری به آب و گل رسید
گاه میدانداری این دل رسید
روی در میدان این دفتر كنم
شرح میدان رفتن شه، سر كنم
چونكه خود را یكه و تنها بدید
خویشتن را دور از آن تنها بدید
قد برای رفتن از جا، راست كرد
هر تدارك خاطرش میخواست، كرد
پس به چالاكی به پشت زین نشست
این بگفت و برد سوی تیغ، دست:
ای مشعشع ذوالفقار دل شكاف1
مدتی شد تا كه ماندی در غلاف
آنقدر در جای خود كردی درنگ
تا گرفت ایینه اسلام، زنگ
هان و هان ای جوهر خاكستری2
زنگ این ایینه میباید بری
من كنم زنگ از تو پاك ای تابناك
كن تو این ایینه را از زنگ پاك
من تو را صیقل3 دهم از آگهی
تا تو آن ایینه را صیقل دهی
شد چو بیمار از حرارت ناشكیب
مصلحت را، خون ازو ریزد، طبیب
چونكه فاسد گشت خون اندر مزاج
نیشتر باشد بكار اندر علاج
در مزاج كفر شد، خون بیشتر
سر بر آور، ای خدای را نیشتر
منابع:
1- مجله دیدار آشنا شماره 88
2- پایگاه:hawzah.net
3- پایگاه:beyt.ir