سفر حدّاد به نجف و تشرّف بحضور مرحوم قاضى در مدرسه هندى
آقاى حاج سید هاشم می فرمودند: من در كربلا به دروس علمى و طلبگى مشغول شدم، و تا سیوطى را می خواندم كه چون براى تحصیل به نجف مشرّف شدم، تا هم از محضر آقا (مرحوم قاضى) بهرمند گردم و هم خدمت مدرسه را بنمایم (مدرسه هندى: محلّ اقامت مرحوم قاضى) همین كه وارد شدم دیدم روبرو سیدى نشسته است؛ بدون اختیار به سوى او كشیده شدم رفتم و سلام كردم، و دستش را بوسیدم.
مرحوم قاضى فرمود: رسیدى! در آنجا حجرهاى براى خود گرفتم؛ و از آن وقت و از آنجا باب مراوده با آقا مفتوح شد.
حجره ایشان اتّفاقاً حجره مرحوم سید بحرالعلوم درآمد. و مرحوم قاضى بسیار به حجره ایشان مىآمدند و بعضى اوقات می فرمودند: امشب حجره را فارغ كن! من می خواهم تنها در اینجا بیتوته كنم!
می فرمودند: من پس از مراجعت به كربلا، غیر از اوقاتى كه آقا به كربلا مشرّف مىشدند، گهگاهى در اوقات زیارتى و غیر زیارتى به نجف مشرّف مىشدم. یك روز از كربلا به نجف رفتم و براى آقا پنجاه فلس (یك بیستم دینار عراقى) بردم. آقا در منزل جُدَیدَه بودند (شارع دوّم) هوا گرم بود، و دیدم آقا خواب است. با خود گفتم: اگر در بزنم آقا بیدار مىشود. كنار در حیاط آقا در خیابان به روى زمین نشستم و بقدرى خسته بودم كه خوابم برد. سپس كه ساعتى گذشت، دیدم آقا خودش آمده بیرون و بسیار ملاطفت و محبّت فرمود، و مرا به درون برد. من پنجاه فلس را بحضورش تقدیم كردم و برگشتم.[i]
[i] . روح مجرد، ص: 107 و ص: 108