در
آرشیو خبر
721 مورد
بازدید : 5148      تاریخ درج : 1389/2/11
مشارکت کنید
برای ارسال خبر کلیک کنید


منبع خبر:

آخرین فرزند شهید مطهری که در کسوت روحانی به فعالیت های علمی در قم مشغول است، در مصاحبه با مرکز خبر حوزه های علمیه درباره پدر به گفت وگو نشست. 

 

وی که تجربه تحصیل در حوزه علمیه قم از یکسو و دانشگاه های شریف، تهران و تورنتو از سوی دیگر را در کارنامه خود دارد در این گفت وگو به سئوالاتی پیرامون نحوه حضور شهید مطهری در دانشگاه، مهم ترین مشکل ایشان با اندیشه دکتر شریعتی، روش مقابله با التقاط گری و مبارزه سیاسی شهید مطهری پاسخ داد.

 

متن مصاحبه با حجت الاسلام محمد مطهری در آستانه سالروز شهادت آیت الله شهید مطهری تقدیم خوانندگان ارجمند می گردد.

 

*نام خانوادگی شما از ابتدا «مطهری» بوده است یا بعد از فعالیت های علمی و تبلیغی مرحوم شهید مطهری این نام خانوادگی انتخاب شد؟

 

- در زمان رضاخان، فردی که برای تعیین نام خانوادگی به فریمان آمده بود وقتی چهره پاک و نورانی پدر بزرگ ما یعنی مرحوم شیخ محمد حسین مطهری را می بیند، نام خانوادگی «مطهری» را برایشان انتخاب می کند . استاد در کتاب احیای تفکر اسلامی از تقوای پدرشان یاد می کنند. ایشان دو ماه رجب و شعبان را روزه می گرفته و به اقامۀ نماز شب از جوانی و بلکه نوجوانی شدیدا مقید بوده است و حتی در شب آخر عمر در 100 سالگی هم نماز شبش را به جا آورده بود. صدای گریه بسیار بلند پدر را هنگام شنیدن خبر فوت ایشان فراموش نمی کنم.

 

*آیا جد استاد هم روحانی بوده اند؟

 

- از خود استاد شنیدم که می گفتند؛ تا آنجا که می دانم اجدادم همه روحانی بوده اند. پدربزرگ استاد مرحوم آخوند محمد علی بوده که کتابی به نام «وقایع الایام» در 1005 صفحه از ایشان به خط بسیار خوش باقی است، جد استاد در آن کتاب از پدر خود به نام شیخ محمد رضا یاد می کنند. نسب استاد در واقع به سیستان بر می گردد، زیرا پدربزرگ استاد شهید، اهل سیستان بوده و به مشهد مهاجرت می کند و پدرشان (مرحوم شیخ محمد حسین) در مشهد به دنیا می آید. مرحوم شیخ محمد حسین پس از بازگشت از نجف نزد برادرش به «عبدالاباد» می رود و چند سال در آنجا می ماند. بعد با دختری از روستای «قلندراباد» ازدواج کرده و حدود سه سال در همان قلندرآباد می مانند. به دلیل پیدا شدن اختلاف میان پدر استاد و خان قلندرآباد، ایشان به فریمان مهاجرت کرده و باقی عمر خود را در فریمان سپری می کنند و همۀ فرزندان ایشان از جمله استاد در فریمان به دنیا می آیند. 

 

این توضیحات را از این جهت عرض کردم که اخیرا دیدم یکی از آقایان در مصاحبه ای با یک ماهنامه گفته بودند پدر استاد در یکی از کشورهای همسایه به دنیا آمده و سپس شهید مطهری همراه پدر به ایران آمده اند. تنها عموی ما که اکنون در قید حیات است از این سخنان مبهوت مانده بود و آنچه عرض کردم عمویمان مکرر از مرحوم شیخ محمد حسین (پدر استاد) شنیده است.

 

* بسیار خوب، چه شد که مرتضی مطهری فریمانی، آیت الله شهید مطهری شد؟ یعنی هم به مقام بالای علمی دست یافت هم معنوی.

 

-  می دانید که موفقیت افراد معمولا ناشی از یک عامل نیست. مخصوصاً وقتی سخن از مردان الهی پیش می آید گاهی عواملی در موفقیت دخیل است که ما هرگز به آن پی نمی بریم؛ ممکن است این افراد کارهایی کرده و با خدای خود معاملاتی کرده باشند و خداوند هم در قبال آن، عنایات خاصی را شامل حال آنها کرده باشد. در مورد شهید مطهری هم ما تنها می توانیم به عوامل ظاهری مثل پشتکار، اساتید، استعداد، جدی گرفتن تفکر، ثبت و ضبط مداوم مطالب، نظم شگفت انگیز و ... اشاره کنیم که در این باره زیاد سخن گفته شده است.

 

آنچه من می خواهم به عنوان یکی از رموز موفقیت شهید مطهری تأکید کنم این است که ایشان در تصمیم گیری ها، «واکنش محور» نبود. این که گفته یا نوشته شان چه واکنش هایی را در پی خواهد داشت، در تصمیم بر ارائۀ آن یا اساسا نقشی نداشت و اگر هم در مواردی نقش داشت یک امر بسیار فرعی دست چندم بود. من مطمئنم که اگر ایشان می خواستند به خیلی از ملاحظات مرسوم در حوزه و غیر حوزه اهمیت دهند، بسیاری از آثار قلمی و زبانی ایشان هرگز پدید نمی آمد.

 

* مثلاً کدام آثار؟

 

 - مثلاً کتاب مسئله حجاب ایشان به خاطر واکنش افرادی که بیش از حد سنتی بودند، نباید نوشته می شد و همین طور نظام حقوق زن در اسلام به خاطر واکنش متجدد مآبان. نه سخنرانی «خرافۀ سیزده» ایراد می شد و نه مقاله  «پیرامون محلل» نوشته می شد. در تحلیل حادثۀ عاشورا هم ایشان می توانست با نگاه تجلیلی وارد شود و از مردمی که علیرغم اوضاع نابسامان فرهنگی رژیم شاه، در مراسم عزاداری شرکت کرده اند صرفا تقدیر کند، اما مردانه می ایستد و به تحریفات می پردازد و حتی از شعارهای مردم که روح حماسی ندارد ایراد می گیرد . مقدمه کتاب «علل گرایش به مادیگری» که در نقد گروه فرقان بود نمونه دیگری است. آنها در جزوه هایشان صریحا نوشته بودند که مخالفین افکارشان را «در دادگاه انقلابی خلق به اعدام محکوم خواهند کرد»  و اتفاقا بعد از شهادتشان دیدم پدرم در زیر این عبارت خط کشیده بودند. معلوم است که ایشان اگر می خواست بر اساس «واکنش محوری» تصمیم بگیرد، این مقدمه را نمی نوشت.

 

البته من نمی خواهم بگویم واکنش افراد و بررسی زمینه ها اساسا نباید جزو محاسبات بیاید، بلکه شهید مطهری این درس را به ما می دهد که واکنشها نباید در تصمیم گیریها «محوریت» داشته باشند و به نظر من ایشان ضمن آنکه  اهل تدبیر و رعایت مصلحت - به معنای صحیح آن – بود، ولی هرگز واکنش محور نبود.

 

* این «واکنش محور» نبودن شهید مطهری را ناشی از چه می دانید؟

 

یکی از شجاعانه ترین اقدامهای شهید مطهری در عمر خود که حتی قبل از انجام آن معلوم بود با واکنش شدید به ویژه از طرف اکثر دانشگاهیان مواجه می شود و شد، اطلاعیه ای بود که ایشان در سال 56 در مورد آثار دکتر شریعتی منتشر کرد و به خط ایشان موجود است.  (مرحوم مهندس بازرگان هم آن را امضا کرد ولی بعد امضایش را پس گرفت). فکر می کنم آیه ای که شهید مطهری در آن اطلاعیه بدان استناد می کند دقیقا نشان می دهد که چرا ایشان واکنش محور نبود. آن آیه، آیه 159 سوره بقره بود: «ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدی من بعد ما بیناه للناس فی الکتاب اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون» . این آیه بر صفحه دل شهید مطهری به خوبی نقش بسته بود و ایشان به این باور رسیده بود که هر چقدر هم که برای اسلام سخنرانی کند و کتاب بنویسد  اما  «نگفته هایش» و «ننوشته هایش» می تواند او را به لعنت الهی دچار کند. اتفاقا حدیث معروف «اذا ظهرت البدع» که عالمان را به اظهار علم در مقابل بدعتها و تحریفها الزام می کند باز با تهدید به لعنت الهی ختم شده است.

 

البته «واکنش محور» نبودن بدون  اتکال عمیق بر خداوند حاصل نمی شود و توفیقی که شهید مطهری در ترویج و اقامه دین پیدا کرد بدون اخلاص و بندگی و آن گریه های نیمه شب ممکن نبود. مرحوم علامه طباطبایی (ره) در تفسیر سوره مائده آیه 68 می گویند که خداوند توفیق اقامه دین به هیچ کس نمی دهد مگر آنکه انابه پی در پی به درگاه الهی داشته باشد. به هر حال ایشان با سیره اش نشان داد که تمسک به جمله معروف «فعلا صلاح نیست» در بسیاری موارد راهِ صلاح نیست. 

 

* می توان نتیجه گرفت که استاد شهید در برخورد با التقاط هم واکنش محور نبوده است. به نظر شما روش شهید مطهری در برخورد با التقاط چه ویژگی های دیگری داشت؟

 

- یکی از ویژگی های روش مواجهه شهید با التقاط این بود که ایشان علاوه بر پرداختن به التقاط های موجود، تلاش می کرد از روش پیشگیری نیز استفاده کند. این طور نبود که صرفا مترصد باشد که انحرافات فکری مطرح شود و آنگاه در مقام پاسخ برآید. از این جهت ارتباط صمیمی  ایشان با نسل جدید و دانشگاهیان بسیار هوشمندانه بود. هم تلاش می کرد از نکات مثبت در دیدگاه و نظرات آنان استفاده کند و هم در عین حال  تفکر اصیل اسلامی را در میان آنان رواج دهد. خودش به سراغ نسل جدید می رفت و در زمان طاغوت  در جلسات متعددی که حضور در آن برای یک روحانی قطعا سخت بود  شرکت می کرد. در نوار یکی از سخنرانیهایی که از ایشان موجود است در پایان می گویند که من از خانمهایی که بدون حجاب شرکت کرده اند، می خواهم نه به خاطر اسلام بلکه برای احترام به چیزی که برای این جمع محترم است، در جلسات بعد با حجاب حاضر شوند. در مورد مجاهدین خلق آن زمان تلاش فراوان کرد که تغییر ایدئولوژی ندهند البته قرین توفیق نبود. البته امروز مبارزه با التقاط خیلی پیچیده تر است و ظرایفی وجود دارد که گاهی مورد توجه قرار نمی گیرد.

 

* مثلا چه پیچیدگیهایی؟

 

 - اینکه یک جوان جذب افکار انحرافی می شود راه حلش فقط نقد افکار انحرافی نیست، گرچه راه اصلی همین است. شهید مطهری در مقدمه عدل الهی تلویحا می گویند که چون از ما اکنون – یعنی در زمان طاغوت - بسیاری کارهای عملی برای ترویج اسلام برنمی آید روی کار فکری متمرکز شده ایم. امروز که حکومت در دست روحانیت است اتکای صرف بر تلاش فکری، در عمل جواب مکفی را نمی دهد. شهید مطهری به حق تنها روحانیت را «حاملان اصیل فرهنگ اسلامی» می داند. اما بدبین شدن یک جوان نسبت به روحانیت یعنی ترویج التقاط، چرا؟ چون هر قدر هم استدلال ما قوی باشد آن بدبینی گاهی نمی گذارد که او حتی به کتاب کسی چون شهید مطهری هم مراجعه کند. هر کدام از ما روحانیون باید دقیقا و به طور مستمر از میزان محبوبیت روحانیت مطلع باشیم و بدانیم اگر عده ای – کم یا زیاد- رابطه شان با روحانیت خوب نیست به چه دلیل است؟ همه را که نمی توان مغرض دانست. خیلی از دلایل ممکن است توهم باشد و برخی ایرادات هم ممکن است قابل بحث باشد. جنگ نرم جنگ  نفوذ در اذهان است و اگر ما به عنوان روحانی تحمل لااقل انتقاد نرم را نداشته باشیم، قطعا در این جنگ به سختی شکست خواهیم خورد.

 

* روحانیون باید چه کار کنند؟

 

عملکرد ما روحانیون بیش از آنکه فکر می کنیم زیر ذره بین مردم است.  فکر نکنیم امروزه با فراهم آوردن پاسخهای دقیق و کارشناسانه به شبهات کار تمام است. اگر در زمان شهید مطهری  وظیفه اصلی تهیه آب زلال بود امروز در ضمن باید مراقبت کنیم نکند، عملی از ما باعث شود عده ای سراغ این آب زلال نیایند. فاصله انداختن میان روحانیت و مردم قطعا  کار دشمنان هم هست، ولی عوامل دیگری که گاهی به عملکرد بعضی از ما برمی گردد نباید فراموش کرد.

 

به هر حال اگر همه موانعی که ممکن است مردم را از روحانیت اصیل دور کند از بین نبریم نسل جدید به کسانی پناه خواهد برد که عمقی در معارف اسلامی ندارند یک نمونه اش کسانی هستند که  صرفا با تمسک به اینکه باید چهره اسلام را چنین و چنان نشان داد دست از مسلمات بر می دارند.

 

* شهید مطهری مدت زیادی در دانشگاه بودند. نحوه حضور آیت الله شهید مطهری در دانشگاه چه پیامی برای روحانیون و مسئولان حوزه دارد؟

 

 شهید مطهری در زمانی به دانشگاه رفت که روحانیونی که برای تدریس پا به دانشگاه زمان طاغوت می گذاشتند گاهی «آخوند نیمه دولتی» نامیده می شدند. امروز به برکت نظام اسلامی شرایط این حضور فراهم است. تجربه حضور شهید مطهری نشان داد که کسی که دارای سه شرط باشد می تواند در دانشگاه کاملا تأثیر گذار باشد. اولا از شناخت عمیق نسبت به تعلیمات اسلامی برخوردار باشد و در ضمن آشنایی خوبی با جریانات فکری روز داشته باشد.  ثانیاً توانایی بیان مطالب به زبان مورد پسند دانشگاهیان را داشته باشد و بالاخره  روش تعامل با روشنفکران و نسل جدید را بداند. شهید مطهری کتاب «دو قرن سکوت» دکتر زرین کوب را مورد نقد جدی قرار داد، ولی چون اختلاف علمی را با دشمنی شخصی مخلوط نمی کرد رابطه شان چنان بود که وقتی کتاب بیست و سه سال منتشر شد از دکتر زرین کوب خواست کتابی در نقد آن بنویسد و ایشان پذیرفت. البته این کتاب پیش از چاپ مفقود شد.

 

* در مورد رابطه استاد با دکتر شریعتی مقداری برایمان توضیح دهید.

 

- اجازه دهید من به جای پاسخ مستقیم به سؤال جنابعالی از این سوال در جهت مطلبی که عرض کردم استفاده کنم. من در این حدود سی سال، در مجالس بسیار زیادی در سالگرد شهید مطهری شرکت کرده ام. به خاطر ندارم در جلسه ای چه با طلاب و چه دانشجویان و چه معلمان و یا هر قشر دیگری پرسش و پاسخی پیش آمده باشد، ولی کسی در مورد رابطه استاد با دکتر شریعتی سوال نکرده باشد. شاید یک دلیل این امر این باشد که جامعه به نحوه مواجهه روحانیون با روشنفکران سخت حساس است و در این باره باید تبیین های زیادی برای روحانیون صورت گیرد که دفاع قاطعانه از یک اندیشه به جای خود، ولی فقط در آنجا که اسلام اجازه داده صاحب اندیشه را مورد مؤاخذه قرار داد. به هر حال اینکه رابطه استاد با دکتر شریعتی چه سیری را طی کرد نیاز به مجال بیشتری دارد، ولی همچنانکه نامه تاریخی شهید مطهری به حضرت امام گواه آن است تردیدی نیست که استاد صرفا انتقاد نداشت، بلکه به این جریان فکری در این اواخر بدگمان هم بود. من در لحظه ای که خبر درگذشت دکتر شریعتی را به استاد دادند نزد ایشان بودم. ایشان جمله ای گفتند که همین مطلب را را به صراحت تأیید می کند. ایشان منکر خدمات و مزیات دکتر شریعنی نبود ولی به صلاح نمی دانست که کسی تفسیرش از اسلام را از دکتر شریعتی بگیرد.

 

*مهم ترین کاری که باید در خصوص شخصیت و اندیشه شهید مطهری انجام بگیرد که انجام نگرفته، چیست؟

 

قطعا افکار شهید مطهری آنطور که باید در جامعه نشر نشده، اما کارهای بسیار خوبی در این زمینه صورت گرفته است و نباید گفت تنها به تجلیل از ایشان اکتفا شده است. خوشبختانه طرح سیر مطالعاتی آثار استاد در مدارس با عنایت ویژه معاونت تهذیب دنبال می شود و من همین جا به سهم خود تشکر می کنم. ما توانسته ایم تا حدی افکار و اندیشه های ایشان را در ذهنها بگنجانیم،  ولی آنچه در آن ناکام بوده ایم این است  که نتوانسته ایم خون ایشان را در رگها جاری سازیم، یعنی سیره عملی شهید مطهری تا حد زیادی مغفول واقع شده است. من معتقدم سیره عملی ایشان نقاط کشف نشده بسیاری دارد که باید روی آن کار شود و از این الگوی موفق هم در دفاع از اسلام و هم در دفاع از نظام بهره جدی گرفته شود که واکنش محور نبودن یکی از آنهاست.

 

* به روش مبارزه سیاسی شهید مطهری بپردازیم. ما می بینیم ایشان در عین اینکه در مبارزات خیلی نمود نداشتند، اما دارای نقش محوری بودند و این مسئله را به خوبی می توان از نامه های امام خمینی(ره) در پاریس فهمید. تحلیل شما در خصوص روش مبارزه سیاسی ایشان چیست؟

 

- قبل از پیروزی انقلاب اگر کسی وجهه مبارزاتی مشهودی نداشت، ضربه می خورد و حتی یکی از شایعات درباره شهید مطهری این بود که ایشان با ساواک همکاری می کند! اما حقیقت این است که ایشان با یک کیاستی وارد مسایل سیاسی می شد و وقتی که می دید برخی جوانان، مسلمان وارد زندان می شوند و کمونیست خارج می شوند بهانه به دست ساواک نمی داد و به اقدامات چشم پرکن سیاسی که محبوبیت زیادی هم به دنبال می آورد دست نمی زد.  لذا کار فرهنگی را در اولویت قرار داد و البته تهمت ها را هم به جان خرید. در جایی که بحث مبارزه بود، حاضر می شد و ممنوع المنبر شدن، چند بار دستگیری، سخنرانی معروف درباره فلسطین و اسناد فراوان ساواک که ایشان را تحت کنترل داشته همه گواه فعالیتهای مبارزاتی ایشان است.  من از خود ایشان شنیدم که گفتند در تهیه اسلحه برای ترور منصور دخیل بودم. بعدا یکی از قضاتی که به  پرونده ترور منصور رسیدگی می کرد به ایشان پیغام داد که من حق استادی را در مورد شما به جا آوردم چون، نام شما را از پرونده  حذف کردم و شما را از اعدام نجات دادم.  آن فرد در دانشکده الهیات، شاگرد شهید مطهری بوده است. نکته دیگر این است که مگر می شود که حضرت امام(ره) پس از مبارزات طولانی و فداکاریهای ملت و در نهایت پیروزی انقلاب اسلامی، مسئولیت  تشکیل شورای انقلاب را به فردی غیر انقلابی بسپارد؟

 

*اگر خاطره یا مطلبی در ارتباط با رابطه حضرت امام ونیز مرحوم علامه طباطبایی با شهید مطهری دارید بگویید.

 

- یک رابطه عاطفی عجیبی میان شهید مطهری با این دو حکیم واصل برقرار بود. ما (خانواده شهید مطهری) معمولا در سالگرد ایشان خدمت حضرت امام می رسیدیم. یادم هست یک بار اولین جمله ای که امام در بدو ورود ما فرمودند این بود: «دیشب ما گریه کردیم». اشاره حضرت امام به فیلم بازسازی شده از صحنه ترور ایشان بود که شب قبل از تلویزیون پخش شده بود.    

 

در مورد مرحوم علامه نیز این رابطه عاطفی عجیب بود. شهید محمد حسن قدوسی فرزند شهید بزرگوار قدوسی و نوه مرحوم علامه در 16 دیماه 59 یعنی حدود بیست ماه پس از شهادت استاد به فیض شهادت نائل آمد. در ایام شهادت محمد حسن، والده ما به خانه شهید قدوسی رفتند و مرحوم علامه هم آنجا بودند. والده نقل می کردند که وقتی خدمت مرحوم علامه رسیدم ایشان در حال اشک ریختن بودند. وقتی مرا دیدند گفتند: «خانم مطهری، من برای حسن گریه نمی کنم، برای مطهری گریه می کنم!«.

 

* اگر موافق باشید سری بزنیم به دوران کودکی و نوجوانی شما و زندگی در کنار این پدر بزرگوار. از این دوران چه خاطراتی ویژه ای که برای طلاب درس آموز باشد دارید؟ 

 

- اجازه دهید دو خاطره نقل کنم. یکی مربوط به صداقت ایشان و دیگر، اهتمامی که به معنویت ما داشتند. روزی در دبستان سوالاتی جزئی درباره تاریخ اسلام دادند و گفتند می توانید از بزرگترها کمک بگیرید. من سوالات را که حدود 8 تا بود به ایشان دادم و خواستم برایم پاسخها را بنویسند. بعد که برگه را تحویل گرفتم دیدم یکی از سوالات را پاسخ نداده اند. پرسیدم که آیا فرصت نکردید این را بنویسید؟ گفتند نه، پاسخش را نمی دانستم، باید مراجعه کنم. این پاسخ برای من در آن سن و سال کاملا غیرقابل هضم بود. اکنون که به این رفتار فکر می کنم می بینم ایشان می توانست بدون اینکه دروغ بگوید به خاطر وقت کم یا امر دیگری ندانستن خود را پنهان کند، اما صادقانه گفتند؛ نمی دانم. ایشان توجیه شرعی هم درست نکرد که اگر بگویم نمی دانم مثلا اعتمادش به من به عنوان روحانی و پدر کم می شود و چنین و چنان می شود.

 

خاطره دیگرمربوط به زمانی است که به اتفاق ایشان برای حدود دو ماه در تابستان سال 57 به  روستایی به نام شهرستانک رفتیم. روستای مصفایی بود، ولی نه آب داشت و نه برق و  رودی کوچک از نزدیکی  محل اقامت ما رد می شد و شبها برای طی مسیر باید چراغ همراه می بردیم. ایشان آنجا یکسره مشغول کار بودند و کتاب «نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر» را در همانجا نوشتند. برای مدتی تنها من که کلاس اول راهنمایی را تمام کرده بودم و همشیره کوچک همراهشان بودیم. متاثر از حالی که ایشان در نمازها داشت ابراز علاقه کردیم که نماز شب بخوانیم. یادم نمی رود لحظاتی که ایشان را بالای سر خود می دیدم که نشسته بودند و با محبت خاصی می گفتند: «محمد جان اگر دوست داری نماز شب بخوانی، برایت از رودخانه آب آورده ام».

 

*به عنوان آخرین سوال، شما بهترین لحظات کودکی و نوجوانی تان را در محضر پدر سپری کرده اید. الان اگر دلتان برای ایشان تنگ شود چه می کنید؟

 

-نواری از اذان و اشعار ایشان موجود است.  گوش دادن به آنها واقعا آرامم می کند.  بنده هم که در قم هستم گاهی با رفتن به سر مزارشان آرامش پیدا می کنم.

 

 


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است