در
مشارکت کنید
برای ارسال سوال کلیک کنید
 
پرسش:
سوالی که برام پیش اومده در مورد قیامت هستش. آیا می توان تصور کرد که در زمان اکنون ما در قیامت هستیم . ولی چون روحمان در کالبد تن اسیر است آن را احساس نمی کنیم. مگر نمی گویند یک روز قیامت 50 هزار سال زمینی است. آیا می توان نتیجه گرفت که ما الان در قیامت زندگی می کنیم؟ و جزا و پاداش را با روح و کالبد خود تجربه می کنیم؟
پاسخ:

 

 

در پاسخ به شما لازم دیدیم که با ذکر بیانات شهید مطهری در مورد تفاوت های این دنیا با عالم آخرت، نادرست بودن تصور مذکور برایتان روشن گردد. ایشان می فرمایند:                      

... مسلّما بین دو جهان، تفاوت هایی است؛ اگر مشابهت هایی وجود دارد وجود تفاوت هم حتمی است.

دو نشئه و دو عالم است و دو نوع زندگی است، با قوانینی متفاوت... برای نشان دادن تفاوت هایی که بین این دو نوع زندگی وجود دارد. مثالی در دست نیست زیرا هر مثالی که بیاوریم از دنیا خواهد بود و تابع قوانین دنیاست؛ ولی از برای تقریب می‏توان- با کمی مسامحه- دنیا و آخرت را به عالم رحم و دنیا تشبیه نمود. ...

طفل در رحم، نوعی زندگی دارد و پس از تولّد، از نوعی دیگر از زندگی برخوردار می‏گردد. یک جنبه مشترک این دو زندگی این است که در هر دو، تغذیه هست اما نحوه تغذیه جنین با تغذیه کودک پس از تولّد فرق دارد. طفل در رحم مادر همچون یک گیاه زندگی می‏کند، از خون مادر از راه بند ناف مانند ریشه گیاه غذای خود را می‏گیرد، نه با ریه‏ها تنفس انجام می‏دهد و نه معده‏اش فعالیتی دارد؛ ولی به محض اینکه به این جهان پا می‏نهد نظام زندگیش بر هم می‏خورد، نشئه دیگری پیدا می‏کند و نظامی دیگر بر حیاتش حاکم می‏گردد و جهانش عوض می‏شود. در اینجا یک لحظه هم نمی‏تواند مثل سابق زندگی کند؛ در اینجا باید تنفس کند و از راه دهان غذا بخورد. اگر قبل از تولد، هوا وارد ریه‏اش و غذا وارد معده‏اش می‏شد، می‏مرد. حالا برعکس، اگر لحظه‏ای چند هوا وارد ریه‏اش نشود و ساعتی چند غذا وارد معده‏اش نگردد می‏میرد.

بعد از تولد اگر کسی بخواهد همان وضع سابق را برای طفل ادامه دهد، مثلا او را در محفظه‏ای قرار دهد و از همان راه بند ناف خون به او تزریق کند و در عوض، مجرای دهان و بینی او را مسدود نماید، ممکن نیست؛ زیرا نظام زندگی طفل عوض شده است‏ و باید از نظام نوین استفاده کند.

جهان آخرت نیز نسبت به دنیا چنین است. وضع زندگی در آخرت با وضع آن در دنیا متفاوت است. در هر دو تا حیات هست ولی نه یکجور. زندگی در آنجا قوانین و نظاماتی دارد غیر از آنچه که در اینجا هست. به عبارت دیگر، دنیا و آخرت دو نوع جهان و دو نشئه‏اند. برای بدست آوردن تفاوت های این دو جهان، باید به توصیف هایی که از ناحیه متون دینی در این باره رسیده است مراجعه کنیم.

اکنون، چند تفاوت را ذیلًا بیان می‏کنیم:

1. ثبات و تغییر. در این جهان، حرکت و تغییر هست. کودک، جوان می‏گردد، کامل می‏شود، به پیری می‏رسد و سپس می‏میرد. در این جهان، نوها کهنه می‏شود و کهنه‏ها از بین می‏رود؛ ولی در جهان آخرت پیری و کهنگی وجود ندارد، مرگی هم درکار نیست. آنجا جهان بقاء است و اینجا جهان فناء، آنجا خانه ثبات و قرار است و اینجا خانه زوال و فنا.

2. زندگی خالص و ناخالص. دومین تفاوت، این است که در این جهان، موت و حیات، مرگ و زندگی با هم آمیخته است ولی آن جهان سراپا زندگی است. در اینجا جماداتی و حیواناتی وجود دارند و هر کدام به دیگری تبدیل می‏گردند. جسمی که اکنون بدن ماست و حیات دارد زمانی مرده و جماد بوده است و بار دیگر نیز حیات از آن جدا می‏گردد و به حالت جمادی برمی‏گردد. زندگی و مرگ در دنیا مخلوط به هم‏اند. اما در آخرت چنین نیست؛ آنجا یکپارچه حیات است؛ زمین آخرت، جواهر و سنگریزه‏های آن، درخت و میوه آن همگی حیات دارند، آتش آنجا هم درّاک و فعّال است.

قرآن کریم می‏فرماید:

و انّ الدّار الآخرة لهی الحیوان[1] .

 «همانا منحصرا خانه آخرت خانه‏ای است که زنده است».

آخرت یک موجود زنده و یک حیوان و جاندار است.

عضوها و اندام ها در این جهان، شعور و درک ندارند ولی در آن جهان پوست بدن‏ و ناخن هم فهم دارد و حتی سخن می‏گوید. در قیامت بر دهان ها مهر زده می‏شود و هر عضوی خودش کارهایی را که انجام داده است بازگو می‏کند.

از زبان پرسش نمی‏شود تا با دروغگویی پرده پوشی کند. هر عضوی در آنجا ناطق می‏گردد، خودش کارهای خود را شرح می‏دهد.

قرآن کریم می‏فرماید:

الیوم نختم علی افواههم و تکلّمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون[2] .

«امروز بر دهانهایشان مهر می‏زنیم و دستهایشان با ما سخن می‏گویند و پاهایشان گواهی می‏دهند که چه انجام داده‏اند».

در جای دیگر، مکالمه و مشاجره انسانها را با اعضاء و جوارح خودشان ذکر می‏کند:

و قالوا لجلودهم لم شهدتم علینا؟ قالوا انطقنا اللّه الّذی انطق کلّ شی‏ء [3].

پس از بیان این مطلب که در قیامت گوش و چشم مجرمین و دیگر اندامهایشان علیه آنها گواهی می‏دهند، مشاجره‏ای را که بین آنان در می‏گیرد چنین شرح می‏دهد:

 «و به پوستهای بدنشان می‏گویند چرا به ضرر ما شهادت دادید؟ پاسخ می‏دهند: خدا ما را ناطق ساخت، خدایی که هر چیز را به سخن آورده است.»

آری، زندگی در جهان آخرت خالص است، آمیخته به موت نیست، از عنصر کهنگی و فرسودگی و مرگ و فنا در آنجا خبر و اثری نیست؛ بر آن جهان، جاودانگی حکمفرماست.

3. کشت و درو. سومین تفاوت دنیا و آخرت این است که اینجا خانه کشت کردن و تخم پاشیدن است و آنجا خانه بهره‏برداری و درو کردن. در آخرت، عمل نیست، مقدّمه نیست، هر چه هست محصول و نتیجه است، مانند روزی است که نتیجه امتحانات دانش آموزان اعلام می‏گردد. اگر دانش آموزی در وقت امتحان اعلام کند که به من مهلت درس خواندن بدهید و یا در وقت اعلام نتیجه تقاضا کند که اکنون از من بپرسید تا جواب دهم، پاسخی که دریافت می‏دارد این است که وقت امتحان گذشته و اکنون وقت نمره دادن است. انبیاء که فریاد می‏کنند: ای مردم به عمل صالح بپردازید و ذخیره‏ای برای خانه واپسین خویش تهیه کنید برای این است که زمان عمل محدود است.

امیر المؤمنین علی (ع) می‏فرماید:

و انّ الیوم عمل و لا حساب و غدا حساب و لا عمل[4].

 «امروز، کار است و محاسبه نیست و فردا محاسبه است و کار نیست».

در جای دیگر می‏فرماید:

عباد اللّه! الآن فاعملوا و الالسن مطلقة، و الابدان صحیحة، و الاعضاء لدنة، و المنقلب فسیح[5].

 «ای بندگان خدا هم اکنون که زبانها آزاد و بدنها سالم است و اعضاء فرمان می‏برد و میدان فعالیت باز است بکوشید».

یعنی بدن وسیله فعالیت و کار توست، پیش از آنکه از تو گرفته شود و متلاشی گردد، با آن کار کن، کاری که به حال تو سودمند باشد.

آن زمان که مهلت سپری می‏گردد و به فرمان خدای توانا، روح از بدن آهنگ جدایی ساز می‏کند، دیگر کار از دست شده است، در آن موقع هر چه فریاد کنی که مرا برگردانید تا کار نیکی انجام دهم پاسخی که می‏شنوی این است که: «ممکن نیست».

اگر اتصال میوه کال جدا شده از درخت، به درخت، و از سر گرفتن وضع سابق و شیرین شدن آن، ممکن باشد مراجعه به دنیا ممکن است، ولی قانون آفرینش جز این است.

چه زیباست جمله‏ای که رسول اکرم (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) در این باره فرموده است:

الدّنیا مزرعة الآخرة[6].

 «دنیا کشتگاه آخرت است».

در این حدیث، مجموع دوره وجود انسان به دوره سال تشبیه شده و هر یک از دنیا و آخرت به یکی از دو فصل سال تشبیه شده است، دنیا فصل کشت کردن، و آخرت فصل محصول برداشتن است.

4. سرنوشت اختصاصی و مشترک. چهارمین تفاوتی که بین نظام دنیا و نظام آخرت سراغ داریم این است که سرنوشتها در دنیا تا حدّی مشترک است ولی در آخرت هر کس سرنوشتی جداگانه دارد. منظور این است که زندگی دنیا اجتماعی است و در زندگی اجتماعی همبستگی و وحدت حکمفرماست، کارهای خوب نیکوکاران در سعادت دیگران مؤثر است و کارهای بد بدکاران نیز در جامعه اثر می‏گذارد و به همین دلیل است که مسؤولیتهای مشترک نیز وجود دارد. افراد یک جامعه مانند اعضاء و جوارح بدن، کم و بیش جور یکدیگر را باید بکشند، اختلال یکی از آنها موجب زوال سلامت از عضوهای دیگر می‏گردد؛ مثلا اگر کبد خوب کار نکند، ضرر آن به عضوهای دیگر هم می‏رسد.

به واسطه سرنوشت مشترک داشتن افراد اجتماع است که اگر یک نفر بخواهد گناهی مرتکب شود بر دیگران لازم است مانع او گردند. رسول اکرم (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) تأثیر گناه فرد را بر جامعه ضمن مثلی بیان کرده‏اند که گروهی سوار کشتی بودند و کشتی در دریا حرکت می‏کرد؛ یکی از مسافران، در جایی که نشسته بود مشغول سوراخ کردن کشتی شد، دیگران به عذر اینکه جایگاه شخص خودش را سوراخ می‏کند متعرّض او نشدند و کشتی غرق شد؛ ولی اگر دستش را گرفته و مانع کارش می‏شدند هم خود جان به سلامت می‏بردند و هم او را نجات می‏دادند[7].

در دنیا خشک و تر با هم می‏سوزند و یا با هم از سوختن مصون می‏مانند. در جامعه که گروهی زندگی مشترک دارند و در آن، هم بدکار هست و هم نیکوکار، گاهی بدکاران از ثمره کار نیکوکاران منتفع می‏گردند و گاهی مردم بیگناه از صدمه گناهکاران آسیب می‏بینند.

ولی جهان دیگر چنین نیست، در آنجا محال است که کسی در عمل دیگری سهیم گردد، نه کسی از ثمره کار نیکی که خودش در آن سهمی نداشته است بهره‏مند می‏شود و نه کسی از کیفر گناهان دیگران معذّب می‏گردد. آخرت خانه جدایی و «فصل» است، بین خوب و بد جدایی می‏اندازد، ناپاکان را از پاکان منفصل می‏کند؛

گناهکاران را بانگ می‏زنند که:

و امتازوا الیوم ایّها المجرمون[8].

 «از مردم پاک جدا شوید ای ناپاکان».

در آنجا پدر از پسر، و پسر از پدر جدا می‏گردد، هر کس جزای عمل خودش را دریافت می‏کند.

و لا تزر وازرة وزر اخری[9].

 «هیچکس بار دیگری و گناه دیگری را به دوش نمی‏گیرد».

این تفاوت از اینجا پیدا شده که آخرت، جهان فعلیّت محض است و دنیا جهان حرکت، یعنی جهان آمیختگی استعداد با فعلیّت. فعلیّتهای محض از یکدیگر تأثیر نمی‏پذیرند و با یکدیگر ترکیب نمی‏شوند ولی فعلیّتهای آمیخته تأثیر پذیرند و قابل ترکیب شدن هستند. از این رو در دنیا «جامعه» به وجود می‏آید که نوعی ترکیب و وحدت انسانهاست، و در آخرت «جامعه» مفهوم ندارد؛ در دنیا تأثیر و تأثّر تدریجی و فعل و انفعال هست ولی در آخرت نیست؛ در دنیا اگر کسی با نیکوکاران بنشیند از مجالست با آنان نیکی می‏پذیرد و اگر با بدان بنشیند گمراه می‏گردد. مولوی می‏گوید:

         می‏رود از سینه‏ها در سینه‏ها             از ره پنهان صلاح و کینه‏ها

 فردوسی می‏گوید:

         به عنبر فروشان اگر بگذری             شود جامه تو همه عنبری‏

             اگر بگذری سوی انگشت‏گر             از او جز سیاهی نیابی دگر

 ولی در جهان دیگر اگر انسان تا ابد با نیکوکاران بنشیند درجه‏اش بالا نمی‏رود و اگر هم با بدکاران بنشیند تنزل نمی‏کند؛ آنجا مجالست و همنشینی مؤثر نیست و هیچ چیز در هیچ چیز اثر نمی‏گذارد. در آنجا صلاح و کینه‏ها از سینه‏ها به سینه‏ها راه نمی‏یابد. در آنجا نه از مجالست با عنبرفروش بوی خوش عائد می‏شود و نه از همنشینی انگشت‏گر (ذغال فروش) غبار سیاهی عارض می‏گردد. در آنجا مبادله وجود ندارد، نه مبادله طبیعی و نه مبادله قراردادی، مبادله و داد و ستدها اختصاص به این جهان دارد.

البته منظور از اینکه زندگی جهان دیگر، اجتماعی نیست این نیست که در آنجا هر کسی منفرد و تنهاست و کسی غیر از خود را نمی‏بیند و با غیر خود سر و کار ندارد؛ منظور این است که همبستگیها و تأثیر و تأثّرها و تعاون و تضادها و بده و بستان‏های روحی و اخلاقی و معنوی که در این جهان هست و در نتیجه جامعه، یعنی ترکیب حقیقی از افراد تحقق می‏یابد و سرنوشتها به هم گره می‏خورد، در آن جهان وجود ندارد، و الّا در هر یک از بهشت و جهنّم، اجتماع و گرد هم زیستن هست، با این تفاوت که در اجتماع نیکوکاران انس و الفت و صفا و صمیمیّت برقرار است و به تعبیر قرآن کریم برادروار بر صندلیهایی روبروی هم می‏نشینند[10]

اما در اجتماع بدکاران تنفّر و بیزاری از یکدیگر و ناسزاگویی حکمفرماست[11]. - [12]


[1] . عنکبوت/ 64

[2] . یس/ 65

[3] . فصلت/ 21

[4] . نهج البلاغه، خطبه 42

[5] . نهج البلاغه، خطبه 187

[6] . کنوز الحقایق، مناوی، باب دال

[7] . اصول کافی‏

[8] . یس/ 59

[9] . انعام/ 164، اسراء/ 15، فاطر/ 18، زمر/ 7، نجم/ 38

[10] . اخوانا علی سرر متقابلین. حجر/ 47

[11] . کلّما دخلت امّة لعنت اختها. اعراف/ 38، انّ ذلک لحقّ تخاصم اهل النّار../ ص/ 64

[12] . مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهری، ج‏1، ص: 217 تا ص: 223


پایگاه شهید مطهری کد: 95-h-1،
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است