در
مشارکت کنید
برای ارسال سوال کلیک کنید
 
پرسش:
از نظر استاد شهید، رشد و موفقیت ما در علوم انسانی نیازمند به داشتن یک پایه فلسفی اسلامی قوی است. این پایه و نقطه اتکا در جامعه ما تا چه حد فراهم شده است؟ ضعف هایی که ما به وضوح در رشته های علوم انسانی می بینیم و عقب ماندگی ما از توسعه جامعه اسلامی ناشی از چیست؟ دیگر اینکه آیا بر مبنای این تفکر و پذیرفتن نظر استاد شهید در نظام آموزش عالی ما چه گامی برای تحقق این ایده برداشته شده است؟
پاسخ:

 حقیقت این است که ما داریم قدم های اولیه را بر می داریم. ما کارهای متعددی را شروع کرده ایم. «ما» که می گویم، یعنی جامعه علمی، روحانی، حوزه ای و دانشگاهی ما. آنها کارهای مقدماتی را شروع کرده اند، ولی این کارها، کارهایی نیست که ظرف دو سال، پنج سال و ده سال نتیجه بدهد. آن هم در کشوری که گرفتاری هایی داشته که یکی از آنها جنگ بوده. در چنین کشوری، شما نباید توقع داشته باشید که ظرف بیست سال، فلسفه همه استعدادهای خود را ظاهر کرده باشد؛ در شاخه های مختلف، تحقیقات متعدد کرده باشیم و این مقاصد تأمین شده باشد. ولی بنده با آن مختصر قوه استنباطی که دارم، افق را روشن می بینم. یعنی وقتی قم امروز را با قم بیست و پنج سال پیش مقایسه می کنم، می بینم که حوزه ها قدم در راه تحول برداشته اند. وقتی بود که اگر در قم کسی پیدا می شد که زبان خارجی می دانست و می توانست از کتاب خارجی استفاده کند، تعجب می کردیم، نه پنجاه سال پیش و نه زمان مرحوم عبدالکریم حائری، بلکه همین بیست و پنج سال پیش، امروز شما بیایید در دانشگاه تهران، در کلاس های درس و بحث فلسفه ما، می بینید که طلبه هایی که درس خارج می خوانند و می آیند پای درس های ما، زبان خارجی شان بهتر از دانشجویان دانشگاه تهران است. معمولاً بنده بعضی وقت ها متن کتاب دشوار «نقد عقل محض» کانت را به طلبه های قم درس می دهم و بعضی وقت ها به دانشجویان غیرروحانی. واقعاً احساس رضایت بیشتری دارم وقتی که طلبه های قم پیش من این متن انگلیسی را می خوانند. این یک نمونه است.

ما ساختن این نظام عقلانی فلسفی اسلامی، بسط و توسعه متافیزیک اسلامی و استخراج نتایج آن را شروع کرده ایم. ولی ساعت تاریخ با ساعت ما فرق می کند. می دانید هر موجودی یک ساعتی دارد. درخت ها شبشان مثلاً شش ماه طول می کشد. روزشان هم شش ماه. اول پاییز می خوابند و اول بهار بیدار می شوند. ساعت آنها اینطوری کار می کند. هر موجودی برای خودش ساعتی دارد. انسان ساعتش اینطور است. تاریخ هم ساعتی دارد. ما اشیاء را با ساعت عمر خودمان مقایسه می کنیم. می بینیم بیست سال گذشت ولی طوری نشد. دستپاچه می شویم. در اروپا هم اینطور بوده است. این تحولات فکری که می گوییم دکارت اینطور کرد، ظرف ده سال و بیست سال که نشده، صد سال گذشته است. مهم، دوام و ثبات یک نظام حکومتی است که اینکار را ممکن کند. یعنی اگر، ان شاءالله این نظام اسلامی استقرار و استمرار خودش را حفظ کند، بالأخره پنجاه سال بعد، صد سال بعد، این کارهای فرهنگی نتیجه می دهد. این است که شما قبل از هر چیزی، در متن هر چیزی و بعد از هر چیزی، حواستان متوجه اصل نظام باشد. یعنی همه کارهای فکری خودتان را بکنید، ولی حمایت از اصل انقلاب و اصل نظام را مقدم بر همه چیز بدانید. اگر آن تأمین شود و پابرجا بماند، همه چیز باقی می ماند. به خود بنده خیلی ها انتقاد می کنند. از روی نصیحت و محبت، گاهی می آیند و می گویند فلانی، شما که رشته فیزیک را تا فوق لیسانس خوانده بودی و رها کردی آمدی رشته فلسفه. چرا خودت را در این انقلاب گرفتار کردی؟ رفتی سراغ کار اجرایی، کتاب درسی؟ ... بهتر نبود مثلاً می رفتی کتاب می نوشتی؟ بنده واقعاً مؤمن هستم به این واقعیت که وظیفه همه ما حمایت از اصل نظام است. اصل نظام، اصل حکومت و اصل ولایت اگر محفوظ بماند، مثل ستونی است که اگر پابرجا بماند، این خیمه سر پا می ماند؛ بعدها صدها هزار مثل بنده و بهتر از بنده می آیند و می نشینند و زیرش درس می خوانند و کتاب می نویسند. اما به شرطی که این پایدار بماند. این که امام، رهبر و دیگران نسبت به حفظ اصل نظام، مقید هستند برای آن برکتی است که همه اینها در پناهش تأمین می شود. وجود این دانشگاه، این همه رساله که نوشته می شود و تأکید بر روی آشنایی با افکار مختلف و کار علمی، همه اینها از برکت نظام است. خوب است حواستان باشد که مقداری هم جدی تر کار کنید. یک مقداری هم صبر کنید. «تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر»، هر دو را با هم داشته باشید.

 

 


دکتر حداد عادل به نقل از: مجله اندیشه صادق، شماره 6 و7،
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است