برای اسلام همه فردها علی السویّه هستند ولی وقتی که پای [ترجیح] مصلحت یک فرد یا مصلحت جمع در میان است، بدیهی است که آن جمع، همین فرد است به علاوه هزارها یا میلیونها نفر افراد دیگر؛ یعنی مصلحت فرد در آنجا هزارها یا میلیونها برابر شده است. [در اینجا] فرد را فدای جمع میکند.
در کتاب طاعون آلبر کامو مباحثهای است میان کامو و سارتر. کامو مدعی است در جنگها بیگناهان به هیچ وجه نباید کشته شوند ولو به این عنوان که کشتن اینها مقدمهای است برای خاموش کردن یک فتنه بزرگتر، و سارتر مدعی است که نه، در جایی که یک بیگناه وسیله قرار گرفته در دست یک عده جنایتکار و ما اگر بخواهیم رعایت بیگناهی آنها را بکنیم دست جنایتکاران را بازتر کردهایم، اینجا رعایت آن بیگناه کمک به آن جنایتکار است و خودش نوعی جنایتکاری است.
این مسئله در اسلام (در کتاب جهاد) به این شکل مطرح است که اگر دشمنی مهاجم که برای جامعه اسلامی خطر دارد، میخواهد حمله کند و آثار حملهاش هم پیش بینی میشود که [اگر] بیاید چه آثار سوئی دارد، برای اینکه مانع دفاع و حمله ما بشود به عدهای از مسلمانهایی که در دست او اسیرند- که بدون شک بیگناه هستند- تترُّس[1] کرده باشد (همین کاری که در قدیم هم معمول بوده) یعنی آنها را سپر قرار داده باشد و در پیشاپیش خودش حرکت بدهد که اگر دشمن بخواهد تیراندازی کند یا شمشیر بزند، مجبور است اول مسلمانها را بکشد تا بعد به آنها دست پیدا کند، اینجا مسلمانان در محظور قرار میگیرند: یا باید به خاطر این مسلمانهایی که سپر قرار گرفتهاند دست از دفاع بکشند و به دشمن این امکان رابدهند که بیاید حمله کند و ده برابر این مسلمانها را بکشد و صد برابر اینها صدمه به عالم اسلام وارد کند و یا برای اینکه جلو دشمن را بگیرند و او را از بین ببرند، حمله کنند و مقدمتاً همان مسلمان های بیگناهی را که سپر قرار گرفتهاند بکشند تا بتوانند به آنها دسترسی پیدا کنند.
اینجا تکلیف چیست؟ درست همان مسئلهای که میان کامو و سارتر مطرح است، در کتاب جهاد مطرح است. فقها در آنجا هیچ اختلافی ندارند (یعنی کامو در آنجا طرفدار ندارد، همه نظریه سارتر را دارند)؛ گفتهاند اگر خطری که از دشمن پیش بینی میشود مهمتر و عظیمتر است از ضرر کشتن این مسلمانها، باید این مسلمانها را کشت و آنها شهید در راه خدا هستند، جزو مجاهدین در راه خدا شمرده میشوند و شهیدی هستند که به عمد به دست خود مسلمانها کشته شدهاند.
اینجاست که دو حرمت با یکدیگر تزاحم پیدا میکنند: حرمت کوچکتر و حرمت بزرگتر، و حرمت کوچکتر فدای حرمت بزرگتر میشود.[2]
[1] - تترّس از ماده «تُرس» است و تُرس یعنی سپر
[2] - مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج21، ص: 291