عدهای معتقدند که بهطور کلی اخلاق نسبی است؛ یعنی معیارهای خوب و بد اخلاقی نسبی است و به عبارت دیگر انسان بودن امری است نسبی. معنای نسبیت یک چیز این است که آن چیز در زمانها و مکانهای مختلف تغییر میکند: یک چیز در یک زمان، در یک شرایط، از نظر اخلاقی خوب است، همان چیز در زمان و شرایط دیگر ضد اخلاق است؛ یک چیز در یک اوضاع و احوال انسانی است، همان چیز در اوضاع و احوال دیگر ضد انسانی است. این، معنی نسبیت اخلاق است که بسیار به سر زبانها افتاده است.
مطلبی است که من اکنون اصل مدّعا را عرض میکنم، بعد در اطرافش توضیح میدهم و آن این است که اصول اوّلیه اخلاق، معیارهای اوّلیه انسانیت به هیچ وجه نسبی نیست، مطلق است، ولی معیارهای ثانوی نسبی است، و در اسلام هم ما با این مسأله مواجه هستیم، که این بحثی که راجع به سیره نبوی میکنم این مطلب را تدریجاً توضیح خواهد داد.
در سیره رسول اکرم یک سلسله اصول را میبینیم که اینها اصول باطل و ملغی است؛ یعنی پیغمبر در سیره و روش خودش، در منطق عملی خودش هرگز از این روشها در هیچ شرایطی استفاده نکرده است، همچنانکه ائمه دیگر هم از این اصول و معیارها استفاده نکردهاند. اینها از نظر اسلام بد است در تمام شرایط و در تمام زمانها و مکانها.[1]
منبع:
انجمن شهید مطهری
[1]- مجموعهآثاراستادشهیدمطهری، ج16، ص: 77