در
مشارکت کنید
برای ارسال سوال کلیک کنید
 
پرسش:
آیا مأمون شیعه بوده است؟ شهید مطهری در کتاب سیره ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ می فرمایند: مأمون شیعه بوده و مناظراتی را هم با اهل تسنن داشته است که هیچ یک از علمای شیعه این چنین مناظراتی را نداشته اند؟
پاسخ:

عباسیان در آغاز با نام «اهل بیت» و با انگیزه خونخواهی شهیدان علوی و با شعار «الرضا من آل محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ » روی کار آمدند و چون خود در میان مسلمانان از وجهه و اعتبار برخوردار نبودند، برای پیشبرد آرمان خویش از وجهه و محبوبیت اهل بیت و علویان بهره می جستند و خون های پاک آنان را وسیله تلاش جهت رسیدن به حکومت قرار داده بودند.

ولی همین  که به حکومت دست یافتند و بر مرکب آرزو سوار شدند، با شیوه های گوناگون، علویان را از عرصه سیاست دور کردند و نسبت به سادات علوی و طرفداران اهل بیت مانند: بنی امیه سیاست خشونت آمیز و خونینی در پیش گرفتند و به خاندان علی ـ علیه السّلام ـ کمال شدّت را معمول داشتند. چون علویان را منبع خطر می دانستند سخت از آنان بیمناک بودند.( [1] )

این سیاست کهنه و هفتاد ساله عباسیان درباره علویین بود، اما پس از آن همه کشتار خلفای عباسی که می کوشیدند، نسل علی ـ علیه السّلام ـ را ریشه کن و یکسره نابود سازند، ناگهان مأمون دفتر تاریخ و دفتر سیاست نیاکانش را ورق زد و به امام رضا ـ علیه السّلام ـ با اصرار زیاد پیشنهاد کرد که خلافت را بپذیرد و چون این پیشنهاد پذیرفته نشد، ناچار او را به سِمَت ولایتعهدی خود برگزید و لباس سیاه را که شعار پدران و نیاکان خود بود، به لباس سبز به نشانه سادات علوی تغییر داد.

از همین رو باید انگیزه اصلی این گزینش توسط مأمون روشن شود. آیا او واقعاً شیعه بوده و از طرفداران اهل بیت بود یا انگیزه های دیگری داشته است؟

چهره ریاکار مأمون انگیزه اصلی این گزینش را در طول سیزده قرن بر مورّخان و سیره نویسان پوشیده نگه داشته است بدین جهت مورّخان از قرن سوم هجری تاکنون در این باره، نظریات گوناگونی اظهار داشته اند.

استاد مطهّری عقیده داشت که در مأمون تمایل شیعی بوده است، نه اینکه شیعه مذهب بوده است. چون مأمون عالم و دانشمند بود و به مباحث عقلی و استدلالی علاقه داشت، به همین خاطر که شیعه هم بر پایه عقل و استدلال استوار بود، به شیعه متمایل بود. عین عبارت استاد مطهّری این است که می فرماید: «در اینکه در مأمون تمایل روحی و فکری هم به تشیع بوده باز بحثی نیست.» [2]()

بعد استاد مطهّری برای این نظر خود به مناظرات مأمون با علمای اهل سنت استدلال می کند. برخی از مورّخین معاصر عقیده دارند که مأمون در حدّ عقیده به تفضیل شیعه بوده است، به این معنا که امیرالمؤمنین حضرت علی ـ علیه السّلام ـ برای ولایت و خلافت از همه خلفا شایسته تر بود. [3]

دلایلی که بر شیعه بودن مأمون ذکر گردیده است از قرار ذیل می باشد:

1ـ او در بغداد مجلسی از فقها و علما آراست تا تفضیل امام علی ـ علیه السّلام ـ را بر سایر صحابه اثبات کند.

2ـ وقتی به عراق آمد و حاضر شد که در اداره مملکت اسلامی از دیگران استفاده کند، در کنار هر یک از آنها، یک شیعه قرار داد.

3ـ در سال 211 رسماً اعلام کرد که امام علی ـ علیه السّلام ـ برترین اصحاب رسول خداست. او خواست تا لعن بر معاویه را بر در و دیوار بنویسند.

4ـ زنی که برای گرفتن حق خود نزد مأمون آمده بود ضمن شعری به حق نبی، وصی، حق حسن و حسین، و حق کسانی که حقشان غصب شده و حق اهل کساء قسم داد. این امر شدّت تشیع را نسبت به مأمون نشان می دهد.[4]

ولی در عین حال همه این تظاهرها و ریاکاری ها برای نگه داشتن پایه های حکومت بود. مأمون وقتی کثرت شیعه را دید و دانست که حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ مورد توجه و محبوب مردم است و مردم از پدر او (هارون) ناراضی هستند و نسبت به حکومت های قبلی بنی عباس اظهار دشمنی می کنند، ظاهراً روش تفاهم و دوستی با علویان را برگزید و بدین طریق افکار عمومی را متوجّه خود ساخت، و از دَرِ نفاق و ریا اظهار تشیع نموده و از خلافت، حقانیت، و برتری علی ـ علیه السّلام ـ بر ابوبکر و عمر دفاع  می کرد، وقتی مسأله ی واگذاری خلافت و سپس ولایتعهدی را مطرح نمود، در حقیقت او هدفی جز حفظ قدرت و تثبیت موقعیت خود نداشت، و سرانجام نیز امام رضا ـ علیه السّلام ـ را به وسیله زهر مسموم ساخت. در هر حال همین ملایمت و نرمش ظاهری، موجب فراهم شدن زمینه ی نسبتاً مناسبی برای ترویج و نشر عقاید شیعه گردید. [5]

منبع : برگرفته از نرم افزار پاسخ مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه



[1] -  الهامی، داود، سیری در تاریخ تشیع، انتشارات مکتب اسلام، چ اوّل، 1375، ص600.

[2] - مطهّری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، چ اول، 78، ج18، ص118.

[3] - جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران، ج1، ص280.

[4] - تاریخ تشیع در ایران، ص280.

[5] - ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، مرکز جهانی علوم اسلامی. چ سوّم، 83، ص48..


،
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است